ششم اکتبر ۲۰۲۳ را به یاد میآورید؟ آن که گمان میبرد صلاحالدین ایوبی است و در چهار پایتخت منطقه، خطبه به نامش میخوانند و سفرایش در بیروت و صنعا و بغداد، هدایت دولت را عهدهدار بودند و در غزه، نیمدولت حماس و جهاد اسلامی به برکت دلارهایش حرف اول و آخر را میزنند، شامگاهان سر به بالین گذاشت و فرشته اوهام را در آغوش کشید که فردا قرار بود عصای موسایش دریا شکافد و حبل متینش گردن آلموسی بشکند. او خواب میدید که فردا، جهان اسلام از جاکارتا تا تیمبوکتو و از کراچی تا چچنستان، مدح و ثنایش میگویند و به دعایش، نهر لیتانی بشکافد و جنود صهیونیست را ببلعد. موشکها و پهپادهایش آسمانها را درنوردد و در خانه نتانیاهو به زمین نشیند.
روز بعد هم تا شامگاهان، جشن و سرورش در دل و کبوتر غرورش در اوج فلک، پر میزد، اما به پسفردا نرسیده، کبوتر به پلخمون [تیرکمان در زبان مشهدی] آلصهیون بر خاک افتاد و نیابتیهایش در جستجوی پناه، به مغارهها و دهلیزهای پنهان در زمین پناه بردند و «صلاحالدین» چشم به آسمان دوخته، آرام و قرار نداشت که دشمن از کجا خواهد آمد.
در روزهای تلخ و خونین پس از ۷ اکتبر، سیدعلی خامنهای اندکاندک خویش را گم میکرد. چهار پایتخت از دستش بیرون میرفت و آوردگاهش در مدیترانه و دجله و فرات و دریای سرخ و لیتانی تا دریاچه نمک قم عقب مینشست.
صاحب چهار پایتخت به امید تسخیر پنجمی، دین و دل به سنوار و حسن نصرالله و عبدالملک زیدی و هادی العامری کربلایی باخت و به نقطهای رسید که امروز بیمناک از جانش است.
دیروز فصل اقتدار بود و فتح بیروت و غزه و صنعا و کربلا، امروز فصل وحشت است و فردا، زمانه شکست و فلاکت و مرگ. بگذارید به نیابتیها نگاهی بیندازیم. آنها که ۶ اکتبر در اوج اعتبار و قدرت بودند و ۱۸ ماه بعد، پایبسته و بالوپر شکسته به فردای خود میاندیشیدند.
حزبالله
در سال ۲۰۰۸، دولت لبنان تحت حمایت غرب تلاش کرد شبکه ارتباطی حزبالله را ببندد و رئیس امنیت فرودگاه بیروت را به دلیل روابطش با این حزب برکنار کند. حزبالله در واکنش به آن، کنترل بخشهای وسیعی از بیروت را پس از درگیری با گروههای سنی رقیب، به دست گرفت.
این درگیریهای فرقهای به کشته شدن ۸۱ نفر منجر شد و لبنان را در آستانه یک جنگ داخلی جدید قرار داد. دولت برای تقسیم قدرت با حزبالله و متحدانش مجبور به عقب نشینی و دستیابی به توافقی شد و یکسوم پارلمان را به آنها واگذار کرد که میتوانست به منزله حق وتو باشد تا هر تصمیم دولت را لغو کند.
نفوذ این حزب در زندگی سیاسی لبنان پس از توافق طائف برای حل بحران سیاسی لبنان آغاز شد و دبیرکل حزب ضمن ابراز تردید در مورد برخی مفاد پیمان طائف، از آن حمایت کرد. حزب برای اولین بار در انتخابات ۱۹۹۲ لبنان شرکت کرد و با به دست آوردن ۱۲ کرسی پارلمان، به پیروزی بزرگی دست یافت.
در انتخابات سال ۲۰۰۹، حزبالله ۱۰ کرسی پارلمان را به دست آورد و در دولت وحدت ملی لبنان باقی ماند.
در اواخر همان سال، حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله، منشور سیاسی جدیدی برای این حزب صادر کرد که هدف آن تعریف «دیدگاه سیاسی» این سازمان بود. در این منشور به تاسیس «جمهوری اسلامی» که یکی از نکات مندرج در منشور ۱۹۸۵ بود، هیچ اشارهای نشده بود. با این حال، همان موضع ضداسرائیلی و ضدآمریکایی را حفظ کرد و بر حق حزبالله برای حفظ سلاحهایش تاکید میکرد.
در سال ۲۰۱۱، حزبالله و متحدانش دولت وحدت ملی به رهبری سعد حریری، نخستوزیر سنی تحت حمایت عربستان سعودی را سرنگون کردند. حزبالله هشدار داد که در برابر اتهامات چهار تن از اعضایش مبنی بر دست داشتن در ترور رفیق حریری (نخستوزیر سابق و پدر سعد حریری) در سال ۲۰۰۵ سکوت نخواهد کرد.
از نبرد ۳۳ روزه حزبالله و اسرائیلــ که حسن نصرالله علیرغم همه جنجالها در باب «فتح مبین» و به باد رفتن میلیاردها دلار از سرمایه ملت ایران، اعلام کرد اگر از ابعاد واکنش اسرائیل تصور درستی داشت، هرگز سربازان اسرائیلی را اسیر نمیکردــ تا ۷ اکتبر ۲۰۲۳، زمامدار واقعی لبنان حزبالله بود. با داشتن نبیه بری، رهبر جنبش امل در ریاست پارلمان که نام و یاد و راه امام موسی صدر را به حزبالله واگذاشت، دو سه وزیر قدرتمند، متحدان مارونی و سنیاش مثل امیل لحود، میشل عون و دامادش جبران باسیل، عمر کرامی و نجیب میقاتی و... رئیسجمهوری انتخاب میکرد، نخستوزیر مستقل را حریریوار تکهتکه میکرد و نمایدگان مجلس را میکشت و نیز روزنامهنگارانی را همچون جبران توینی و سمیر قصیر، روشنفکرانی چون جورج حاوی کمونیست. می غصوب، نویسنده و تحلیلگر و چهره تلویزیونی هم بود که حزبالله خودرو او را منفجر کرد و با قطع پاهایش، او را بر صندلی چرخدار نشاند.
۷ اکتبر ۲۰۲۳ حزبالله در اوج قدرت موفق شده بود بیش از دو سال از انتخاب رئیسجمهوری جدید لبنان جلوگیری کند، زیرا با وجود تمایل مسیحیان و سنیهای لبنان به انتخاب ژوف عون، فرمانده ارتش، به ریاستجمهوری، نظر حزب جبران باسیل، داماد میشل عون، بود.
در کمتر از یک سال، هم حسن نصرالله اعتراف کرد که باز هم در ارزیابی واکنش اسرائیل خطا کرده است و هم در قماری سرشار از ضرر، جانش را از دست داد.
در ششم اکتبر، یک روز قبل از حمله حماس به اسرائیل، قدرت حزبالله بیشوکم از این قرار بود: ۱۲ هزار جنگجوی نخبه، سه هزار کماندو ورزیده که بعضا در ایران آموزش دیده بودند، ۵۰۰ نیروی دریایی، پنج هزار رزمنده در سوریه، ۵۰۰ تن در یمن، ۳۰۰ تن در عراق و دهها تن در آفریقا و آمریکای لاتین، شبکه مالی قرضالحسن با میلیاردها دلار آمدوشد سرمایه و شبکه گسترده قاچاق مواد مخدر، کادر رهبری متشکل از شورای قیادت، فرماندهی رزمی، سازمان اطلاعات و امنیت و بازوی اقتصادی شامل دهها شرکت و موسسه محلی و بینالمللی.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بودجه حزب هم شامل یک میلیارد دلار کمک از جمهوری اسلامی، سه میلیارد عایدات قاچاق مواد مخدر، واردات و صادرات به/از لبنان، کادر اداری و مالی و تخصصی در حاشیه خلیج فارس، مالی، غنا، سیرالئون، تانزانیا، آفریقای جنوبی، ماداگاسکار، ونزوئلا، اکوادور، شیلی، آرژانتین، کانادا، مکزیک و پاناما و در آسیا، پاکستان، هند، تایلند، مالزی و اروپا بود.
امروز از این نیمدولت غولپیکر، با فقدان صدها کادر رزمنده و اطلاعاتی، ۹۰۰ تن از کادر رهبری، نابودی اغلب شبکههای بیرون لبنان، متلاشی شدن شبکههای حزب در اغلب نقاط خارج لبنان، نیمورشکستگی مالی در غیاب کادرهای برجسته و نادر سیاسی نظامی امنیتی و تکنیکی، حزب ناچار شد شیخ نعیم قاسم روضهخوان، نماینده خامنهای، بهعنوان رهبر مجبور شد.
از مخالفت آمریکا با حضور وزرای حزب در کابینه و حضور اورتگاس، معاون امور خاورمیانه دولت ترامپ در لبنان در جریان انتخاب رئیسجمهوری، نخستوزیر و وزرا آشکار کرد که حزبالله دیگر قادر مطلق نیست و روزهای سروری به سر آمده است. با سرنگونی رژیم سوریه، راه رساندن پول و سلاح به حزب هم بسته شد و حالا نعیم قاسم، دبیرکل حزب، نیز خوشنشین قصر فیروزه سپاس است
حشدالشعبی
این مجموعه شیعه به اشاره آیتالله سیستانی برای نبرد با داعش از داوطلبان و گروههای شیعه وابسته به رژیم برپا شد و قاسم سلیمانی عملا فرماندهی حشدالشعبی را عهدهدار بود، با دو بازوی اجرایی: هادی العامری و ابومهدی المهندس.
العامری که به وزارت هم رسید، حالا در ویلایش در کاظمین گوشهنشین سیاست شده است. حال الباقی نیز بهتر از او نیست. ابومهدی المهندس که همسفر قاسم سلیمانی شد، قیس الخزعلی هم در نجف به حوزه برگشت و مقتدی صدر مشق مرجعیت میکند.
از آن شکوه و عظمت و قدرتی که دکتر ایاد علاوی و مصطفی کاظمی، دو نخستوزیر ملی و مستقل عراق بعد از صدام حسین، را به زیر کشید، خبری نیست و اخیرا آیتالله سیستانی در پاسخ به شیاع السودانی، نخستوزیر، که با حشد چه کنیم، گفت که در ارتش و پلیس ادغام شوند.
حماس و جهاد
حماس علیرغم دریافت کمکهای میلیونی از «مقام معظم»، چون شیعه نبود هرگز محور نیابتیها نبودند. هنیه و زهار و سنوار ابومرزوق و خالد مشعل دست به سینه نماز میخواندند و مداحیشان از خامنهای بسیار کمرنگتر از مدح شیخ تمیم قطری و رجب طیب ترک بود. مزدوری میکردند و وجه نقد میگرفتند. رژیم البته جهاد اسلامی را داشت که شماری از رهبران سابق و لاحقش (عبدالعزیز عوده، فتحی الشقاقی، رمضان شلح و زیاد نخاله) شیعه شدند، ولی توانشان هرگز از بسیج چند گردان فراتر نرفت.
امروز حماس و جهاد اسلامی شکستهیالوکوپال و قدرت از کفداده، با هشت تا ۱۲ هزار کشته و زخمی و اسرایی که روی دستشان مانده و ۴۵ هزار کشته فلسطینی، آنچنان به نفرت در دل اهل غزه دامن زدهاند که در چندین رویارویی آشکار، مردم خسته بینان و سقف، فریاد «بره بره» (بزن به چاک و غیرمودبانه آن، برو گمشو) سردادند.
حوثیها
از آن روزی که جوانان زیدی یمن و مریدان شیخ بدرالدین حوثی با خمینی و بعد خامنهای بیعت کردند، یمن سعید (بخت بلند) تا امروز روی خوش ندیده است. شباب مومن صعده که بعدها به رهبری حسین حوثی، انصارالله شدند، در پرتو روابط با رژیم ولایت فقیه و دریافت کمکهای مالی و تسلیحاتی، اگرچه توانستند در پی جنگهای داخلی بعد از سقوط علی عبدالله صالح، با رهبری عبدالملک الحوثی صنعا را تسخیر کنند، با حمایت جمهوری ولایت فقیه و حضور نزدیک به هزار تن از پاسداران ایرانی و حزبالله لبنانی و عراقی در مناطق تحت اشغالشان و حمایت عربستان سعودی، همسایه قدرتمند شمالی، از دولت قانونی مستقر در عدن، در عمل هرگز نتوانست به استقلال و به رسمیت شناخته شدن دست پیدا کند.
با ورود به جنگ حماس و اسرائیل به فرمان ولی فقیه، حوثیها با توان نظامی/ اقتصادی /فرهنگی و تخصصی بهمراتب فرودستتر از حزبالله و حماس، در کوتاهزمانی در رویارویی با آمریکا، انگلستان و اسرائیل بخش بزرگی از توانشان را از دست دادند. لطمه آنها به اقتصاد مصر و کشورهای حاشیه دریای سرخ باعث شد همدردی در خاورمیانه و آفریقا پیدا نکنند. امروز سیدعلی خامنهای ضلع چهارم امپراتوریاش را بهسرعت از دست میدهد.
ولی فقیه پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ با برگهای برندهاش باور داشت که امپراتوری قدرتمندی را برای فرزندش مجتبی به ارث خواهد گذاشت، امروز اما با دست خالی، سر میز قمار به مصاف آمریکا و اسرائیل میرود. اصرارش برای گفتگوی غیرمستقیم نه از سر کینهورزی و اعتماد نداشتن به آمریکا است. او دیگر آسی در دست ندارد، حتی ژوکرهایش نیز رنگورو باختهاند و از سور زدن هم محروم است.