بازگشت طوفانهای خاک و شن به بخشهایی از ایران، بهویژه استانهای خوزستان و سیستانوبلوچستان، بار دیگر زنگ خطر آلودگی شدید هوا و پیامدهای مرگبار ناشی از ریزگردها را به صدا درآورده است.
این بحران زیستمحیطی که سالها است گریبانگیر مناطق جنوبی و شرقی کشور شده، اکنون با شدت بیشتری بازگشته و مسئولان دولتی را به اتخاذ تصمیمهایی همچون تعطیلی ناگزیر کرده است.
روز سهشنبه، ۲۶ فروردین ۱۴۰۴، شدت ریزگردها در استان خوزستان به حدی رسید که دولت ناچار شد تمامی ادارات دولتی، مدارس و مراکز آموزشی را تعطیل کند. این اقدام اگرچه از منظر پیشگیری ضروری به نظر میرسد، اما پرسشهای بسیاری را درباره ناکارآمدی سیاستهای مقابله با آلودگی هوا در سطح کلان به وجود میآورد.
تصاویر منتشرشده در رسانههای داخلی و شبکههای اجتماعی از شهرهایی نظیر آبادان، خرمشهر و اهواز، نشاندهنده پوشیده شدن سطح معابر از ذرات معلق خاک و شن است. آسمان این شهرها بار دیگر به رنگ قهوهای درآمده و این وضعیت تنفس را دشوار کرده است.
به گفته مقامهای دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، تنها در روز سهشنبه بیش از ۸۰۰ نفر به دلیل مشکلات تنفسی و قلبی به مراکز درمانی مراجعه کردهاند. از این میان، دستکم ۲۰ نفر بستری شده و مابقی پس از درمانهای اولیه مرخص شدهاند.
طوفانهای ریزگرد در خوزستان پدیده جدیدی نیست. این استان از سالها پیش بهدلیل وجود کانونهای فعال گردوغبار، خشکسالی شدید، فرونشست زمین و کاهش حقابه رودخانهها، در معرض چنین پدیدههایی بوده است. با این حال، افزایش بسامد این بحران در سالهای اخیر، درباره اثرات منفی و بلندمدت آن بر سلامت عمومی، کشاورزی و زیرساختهای استان نگرانیهای عمیقی به وجود آورده است.
هشدار قرمز در شرق کشور
وضعیت در استان سیستان و بلوچستان نیز کموبیش مشابه خوزستان است. براساس اعلام ادارهکل حفاظت محیط زیست این استان، شاخص آلودگی هوا در شهرهای زابل، زاهدان و نیمروز به ۲۰۰ تا ۴۰۰ رسیده که نشاندهنده وضعیت «بسیار ناسالم» و در برخی موارد «خطرناک» است. این سطح از آلودگی بهویژه برای سالمندان، کودکان و بیماران قلبی و ریوی ممکن است مرگبار باشد.
در استان البرز نیز طی روز پنجشنبه، شاخص کیفیت هوا در کرج به عدد بیسابقه ۴۲۹ رسید، رقمی که نشاندهنده وضعیت «خطرناک برای تمامی گروهها» است. این اتفاق که در کرج بسیار کمسابقه ارزیابی شده است، هشداری جدی به دیگر مناطق ایران به شمار میآید و نشان میدهد مرزهای بحران آلودگی هوا دیگر به جنوب و شرق کشور محدود نیست.
وحید نوروزی، کارشناس محیط زیست و مدیریت شهری، در گفتوگویی درباره وضعیت موجود هشدار داده و گفته است: «آلودگی هوا در ایران ناشی از ترکیب پیچیدهای از منابع انسانی و طبیعی است. ذرات معلق با اندازه کمتر از ۲.۵ میکرون که بهطور عمده از احتراق خودروها، فعالیت نیروگاهها، صنایع آلاینده و همچنین فرسایش خاک حاصل میشوند، تهدیدی جدی برای سلامت شهروندان هستند.»
آمارهای سازمان حفاظت محیط زیست نشان میدهد میانگین سالانه غلظت ذرات آلوده پراکنده در هوای تهران طی سال ۱۴۰۳، حدود ۳۵ میکروگرم بر متر مکعب بوده است؛ این در حالی است که طبق استاندارد سازمان جهانی بهداشت، حد مجاز این ذرات نباید از ۱۰ میکروگرم بر متر مکعب تجاوز کند. این بدان معنا است که هوای تهران بهطور متوسط بیش از سه برابر حد مجاز جهانی آلوده است.
مرگهای خاموش؛ بهای سنگین آلودگی هوا
مطابق آمار رسمی منتشرشده وزارت بهداشت، سالانه دستکم ۴۰ هزار ایرانی بهدلیل پیامدهای ناشی از آلودگی هوا جانشان را از دست میدهند. علیرضا رئیسی، معاون پیشین وزارت بهداشت، در دیماه ۱۴۰۳ اعلام کرده بود که در سال ۱۴۰۲ بیش از ۴۰ هزار مرگ مربوط به آلودگی هوا در ایران به ثبت رسیده است. این مرگها عمدتا ناشی از بیماریهای قلبی و عروقی، سکتههای قلبی و مغزی، بیماریهای انسدادی مزمن ریه و برخی سرطانها بودهاند.
افزون بر این، گزارشها از افزایش ۲۲ درصدی مراجعات اورژانسی با علائم تنفسی در سال ۱۴۰۳ حکایت دارد. این آمارها در حالی اعلام میشوند که نظام سلامت کشور بهویژه در مناطق محروم، با محدودیتهای منابع انسانی، تجهیزات و بودجه مواجه است.
تبعات بحران ریزگردها تنها به حوزه سلامت شهروندان محدود نمیشود. در استانهایی مانند خوزستان پیامدهای اقتصادی آن نیز فاجعهبار است. براساس برآوردهای رسمی، میزان خسارت سالانه ناشی از آلودگی هوا و گردوغبار به زیرساختها، کشاورزی و دامداری در خوزستان از مرز سه هزار میلیارد تومان فراتر رفته است.
این استان با بیش از ۳۵۰هزار هکتار کانون فعال ریزگرد، یکی از بحرانیترین مناطق ایران از منظر زیستمحیطی است. بیتوجهی مسئولان به کنترل و اصلاح این کانونها، در کنار تداوم خشکسالی و بحران کمآبی، شرایط زندگی مردم خوزستان را بهشدت دشوار کرده است.
در استان سیستانوبلوچستان نیز وضعیت وخیم است. طوفانهای موسمی موسوم به «بادهای ۱۲۰ روزه» که معمولا از اواخر اردیبهشت آغاز میشوند، در سالهای اخیر بهدلیل خشکسالیهای متوالی به بیش از ۱۶۰ روز افزایش یافتهاند. پیامد مستقیم این شرایط، خالی شدن بسیاری از روستاها از سکنه و مهاجرت گسترده به شهرهایی مانند زابل و زاهدان بوده است.
براساس گزارشهای میدانی، بیش از ۲۰۰ روستا در سیستانوبلوچستان طی یک دهه اخیر کاملا خالی از سکنه شدهاند. این مهاجرتها نهتنها موجب فشار مضاعف بر شهرهای میزبان شده، بلکه الگوی جمعیتی را نیز دگرگون کرده است.
بحران فراگیر؛ تهدیدی برای سراسر ایران
با تداوم روند خشکسالی، فرونشست زمین، کاهش حقابه تالابها و افزایش فعالیتهای انسانی آلاینده، خطر گسترش ریزگردها به مناطق مرکزی ایران نیز محتمل است. در هفتههای اخیر هشدار طوفان شن و گردوغبار برای مناطقی مانند کاشان صادر شده است. این هشدار میتواند نشانهای از گسترش جغرافیای بحران باشد.
حضور صنایعی چون فولاد، پتروشیمی و پالایشگاههای نفتی در استانهایی مانند خوزستان، نقش پررنگی در تشدید این بحران ایفا میکند. فعالیت شبانهروزی فلرهای نفتی و گازهای خروجی از صنایع شیمیایی، هوای این مناطق را نهتنها غبارآلود، که به ترکیبات شیمیایی خطرناک آلوده کرده است. این آلودگی ترکیبی، اثرات منفی مضاعفی بر سلامت ساکنان دارد و زمینهساز بیماریهای مزمن و لاعلاج است.
آلودگی هوا صرفا به مشکلات تنفسی و قلبی محدود نیست. پژوهشهای انجامشده در سالهای اخیر، ارتباط میان آلودگی هوا و افزایش نرخ افسردگی، اختلالات روانی و حتی کاهش توان باروری در مردان و زنان را تایید کردهاند. همچنین برخی مطالعات حاکی از افزایش شیوع بیماریهای پوستی در مناطق در معرض آلایندهها و ریزگردها بودهاند.
طی یک دهه اخیر، دولتهای مختلف وعدههایی مبنی بر اصلاح کانونهای ریزگرد، مقابله با آلودگی هوا و اجرای طرحهای انتقال آب و احیای تالابها دادهاند. با این حال، واقعیتهای میدانی نشان میدهد این وعدهها یا اجرایی نشده یا نتوانستهاند بحران را مهار کنند. تکرار هرساله وضعیت اضطراری در شهرهای مختلف ایران گواهی بر شکست سیاستهای زیستمحیطی دولتها است.
در روزهایی که هوای پاک در بسیاری از مناطق کشور به آرزویی دور از دسترس تبدیل شده است، شهروندان خوزستان، سیستانوبلوچستان و اکنون کرج، چشمانتظار تدبیری کارآمد، عزمی ملی و تغییر رویکردهای اساسی در مدیریت محیط زیست ایراناند، تدبیری که شاید دیگر نه انتخاب، که ضرورتی حیاتی است.