کمتر کسی از چهرههای معروفهالیوودی مانند جسیکا سیمسون را مییابید که در شرح خاطراتش نه به خود رحم میکند و نه به دیگران. داستان زندگی جسیکا برخلاف عکسهای پر زرق و برق و اغواگر پاپاراتزیهای سمج از وی، پر از تقلا برای موفقیت در صنعت موسیقی و فیلم، اعتیاد به الکل، اضطرابهای مداوم و احساس ناامنی و کمبینی در روابط عاشقانهاش با برخی از چهرههای معروف است. باید صداقت و جرات وی را در شرح ناملایمات و درگیریهای شخصیاش در این کتاب، ستود.
جسیکا پیش از آن که به «بلوند ساده و لوند» دنیای موسیقی و تلویزیون معروف شود، دختر یک کشیش فقیر تگزاسی بود که عمیقاً باور داشت باید «باکره به خانه بخت رفت»، و چنین هم کرد. به گفته خودش، «من دختری از تگزاس، باور دارم که هر بوسهای آغاز داستان یک عشق است.» خودش اعتراف میکند که چقدر زود با این بوسهها عاشق شده است و به فکر ازدواج افتاده است. او در هجده سالگی پس از آشنایی با نیک لیچی، آوازخوان گروه «ناینتی ایت دگری»، در یک کنسرت به مادر خود که او نیز در آنجا شاهد رد و بدل کردن شماره تلفن میانشان بود، گفت: «من با این مرد ازدواج خواهم کرد.»
جسیکا قبل از آن که به صورت حرفهای خوانندگی را آغاز کند، میخواست به عنوان بازیگر نوجوان در برنامه «کلوپ میکی ماوس» کمپانی والت دیزنی شرکت کند. وی در کنار بریتنی اسپیرز، رایان گاسلین و جاستین تمبرلیک، تست بازیگری داد ولی قبول نشد. او تعریف میکند که رایان گاسلین نظرش را به خود جلب کرد. بعدتر، به جسیکا نقش همبازی با گاسلین در فیلم معروف و عاشقانه «دفترچه خاطرات» (The Notebook) پیشنهاد شد، ولی به خاطر صحنههای معاشقه در فیلمنامه، پذیرش آن نقش را رد کرد. اما، سالها پس از دو طلاق و روابط عاطفی نافرجام، «آرزو کرد که کاش عشق جاودانی و بزرگ این فیلم را در زندگی حقیقی خود میداشت.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
علیرغم علاقه شدید جسیکا به نیک لیچی، زندگی مشترکشان در اثر رقابتها و حسادتهای کاری در ظرف سه سال فروپاشید. تصور رمانتیک وی از عشق، امنیت و رشد روحی، جای خود را به رابطههای توام با آزار و اذیت عاطفی، ناامنی درونی و اعتیاد به الکل داد. جسیکا در این کتاب به تفصیل در مورد رابطهاش با جان مییر، برنده هشت جایزه موسیقی گرَمی، نوشته است. او در یکی از مصاحبههای خود گفت که هدف وی از نوشتن در مورد آن رابطه، این بود که دختران و زنان باید متوجه روابط خود با مردانی باشند که اعتماد به نفسشان را از آنان میگیرند و زیر تاثیر آن، به سوی عادات بد میروند. خودش نیز اعتراف میکند که در روابط با جان مییر، همیشه احساس ناامنی و کمبینی میکرد و «پیوسته نگران بودم که شاید به اندازه او باهوش نباشم.»
جسیکا در مورد دلایل این احساس خود میگوید که مییر«با من قطع رابطه میکرد و دوباره به زندگیام برمیگشت. هر بار که به سویم میآمد، تصور میکردم که عشق ما ادامه دارد، اما دوستانم اعتقاد داشتند که این پسر برای خوابیدن با این دختر لوده بازگشته است... نهایتاً احساس کردم که برای وی چیزی جز عیش و سرگرمی نیستم.»
جان مییر در مصاحبهاش با مجله «پلی بوی»، دوست دختر سابقش را «بمب جنسی»، «اعتیادآور همانند هروئین» توصیف کرد. جسیکا از آن توصیف تحقیرآمیز او، آزرده و خجالتزده شد. ولی، این توصیف در واقع تصویری بود که کمپانیهای موسیقی سونی و تولید برنامههای تلویزیونی از وی ساخته بودند. به گفته خودش، «همه نگاهها متوجه من بودند که چقدر جذاب ظاهر میشوم. شرکت موسیقی همیشه به من میگفت که بگذار بدنت بیشتر معلوم شود؛ راحت باش.»
مدیران شرکت تولید موسیقی سونی به او فشار میآوردند که وزن بیشتری از دست بدهد. او از مقدار غذایش کم کرد و به طرز اعتیادآوری به قرصهای لاغری روی آورد: «همه به من میگفتند چقدر جذاب معلوم میشوم، اما من از آن لذتی نمیبردم. آخر به شکل ترسناکی احساس گرسنگی میکردم.»
جسیکا در بخش دیگر خاطرات خود اعتراف میکند که برای به دست آوردن اعتماد به نفس و غلبه بر اضطراب خود، به الکل روی آورد تا جایی که دکتر شخصی و دوستانش نسبت به سلامت و حتی زندگی او نگران شدند. او حتا پیش از ظاهر شدن در محافل عمومی برای غلبه بر اضطراب، الکل مصرف میکرد که بعضی اوقات باعث شرمندگیاش میشد. از جمله، او در کتاب خاطرات خود تعریف میکند که قبل از ظاهر شدن در یکی از برنامههای الن دجنرس، مجری معروف آمریکایی، الکل نوشید تا هم از اضطرابش کاسته شود و هم به برنامه حال و هوای خوبی بدهد، اما به جای آن «حرفهای بیمفهوم و بریده میزدم و آنچه قبلاً گفته بودم، نقض میکردم.» او حالا در کتابش از الن و مخاطبان برنامهاش عذرخواهی کرده است.
جسیکا شرح میدهد که آنچه وی را نهایتا از اعتیاد و روابط عاطفی مضر نجات داد، خداوند، خانواده و دوستان، و اعتقادش به عشق نجاتبخش به یک انسان وفادار و قدردان شخصیتش بود. او در این مسیر، با اریک جانسون، بازیکن سابق تیم فوتبال سانفرانسیکو، فورتی ناینرز(چهلونهمیها)، آشنا شد که نهایتاً با وی ازدواج کرد و حالا صاحب سه فرزند هستند.
جسیکا در پایان به مخاطبان خود میگوید که زمانی تصمیم به نوشتن خاطرات خود گرفت که خود را در جایگاهی با اعتماد به نفس و محکمتر، احساس کرد. به گفته او، این کتاب چیزی جز برخورد صادقانه با گذشتهاش نبوده است: «برخی اوقات از صادق بودن با خود میترسیم، چون نمیدانیم که اگر با خود صادق باشیم، آخرش به کجا ختم خواهد شد. اما مگر ترس، ما را به جای بهتری خواهد برد؟»
مشخصات کتاب:
جسیکا سیمسون/کتاب باز/نشر دی استریت بوکس/۲۰۲۰/۴۱۶ ص.