در حالیکه تنشهای سیاسی واوجگیری رقابتهای منطقهای، لبنان را به سوی ناهنجاری و بیثباتی سوق میدهد، دولت این کشور پیوسته خواستار اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد لبنان است. اما به محض پایان یافتن هر دوره مأموریت نیروهای حافظصلح سازمان ملل مستقر در لبنان و پیش از آنکه دوره بعدی نیروهای یادشده تمدید شود، ایالات متحده خواستار دگرگونی مأموریت این نیروها میشود و این امر با مخالفت روسیه، چین و فرانسه رو به رو شده و اوضاع را پیچیدهتر میکند.
از سوی دیگر، تنش میان اسرائيل و حزبالله لبنان پیوسته در حال افزایش است و نگرانی از احتمال درگیری میان دوجانب در جنوب لبنان همواره بر اوضاع سیاسی و اقتصادی این کشور سایه میافکند و با توجه به همین نگرانی، حسن نصرالله، دبیر کل سازمان حزبالله به تازگی خاطر نشان کرده است که وی در مورد عزیمت و یا حضور نیروهای حافظصلح سازمان ملل در لبنان اعتراض مشخصی ندارد. در واقع، به دنبال جنگ میان حزبالله و اسرائیل در سال ۲۰۰۶، گفت و گو میان بیروت و تلآویو تحت نظارت سازمان ملل متحده و واشنگتن برای پایان دادن به جنگ آغاز شد و در نتیجه، سازمان ملل متحد قطعنامه ۱۷۰۱ را صادر کرد. اما متأسفانه هیچ یک از قطعنامههای سازمان ملل متحد در مورد تنشهای خاورمیانه و منازعه فلسطین و اسرائيل نتوانست در عمل پیاده شود، زیرا اینگونه قطعنامهها اغلب برای جلب توجه به مذاکرات صادر میشود اما قابلیت اجرایی ندارد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
به عنوان مثال: پس از عملیات لیطانی و اشغال جنوب لبنان توسط اسرائيل، سازمان ملل در سال ۱۹۷۸، قطعنامه ۴۲۵ را صادر کرد و از اسرائيل خواست مطابق به این قطعنامه، جنوب لبنان را ترک کند، اما تلآویو حاضر به پذیرش این امر نشد تا اینکه سرانجام به دنبال تشدید مقاومت، اسرائیل در سال ۲۰۰۰ ناگزیر به ترک منطقه شد. همچنان سوریه حاضر به اجرای قطعنامه ۱۵۵۹ شورای امنیت سازمان ملل در مورد خروج نیروهای این کشور از لبنان نشد، تا اینکه پس ترور رفیق حریری، نخستوزیر پیشین لبنان در سال ۲۰۰۵، ایالات متحده و فرانسه، سوریه را به زور وادار به عقب نشینی از لبنان کردند. البته سایر قطعنامههای سازمان ملل چه در مورد لیبی و چه در مورد یمن، از جمله قطعنامه ۲۴۲، پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل در سال ۱۹۶۷ نیز نتوانست به اجرا درآید و به موفقیت انجامد.
در عملیات لیطانی، حزبالله با صدور قطعنامه ۴۲۵ مخالفت میکرد اما نمیتوانست مانع صدور آن شود، زیرا صدور این قطعنامه برای جلوگیری از حضور شبهنظامیان و اسلحه در جنوب لیطانی یک ضرورت اساسی بود تا در مرحله نخست، ارتش لبنان به کمک نیروهای بینالمللی افزون بر دفاع از حاکمیت ملی، امنیت منطقه را نیز تأمین کند. اما مرحله دوم قطعنامه که شامل خلع سلاح تمام گروهها شبهنظامی در لبنان بوده و اسرائیل را وادار به خروج از روستای غجر، مزارع شبعا و تپههای کفرشوبا در جنوب لبنان میکرد و از نقض حریم هوایی لبنان و یا هر گونه اقدام خصمانه علیه لبنان جلوگیری میکرد، نتوانست به اجرا درآید. البته اگر قطعنامه ۴۲۵ سازمان ملل متحد به صورت کامل تطبیق میشد، سازمان حزبالله دیگر نمیتوانست به عنوان یک گروه مسلح باقی بماند و نفوذ خود را در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی لبنان تحمیل کند.
تردیدی نیست که اسرائيل نیز اجرای قطعنامه ۴۲۵ را نمیخواهد، زیرا با تطبیق این قطعنامه، اسرائیل آزادی خود را در نقض حریم زمینی و هوایی لبنان و حمله به اهداف مورد نظر در سوریه از دست میدهد و دیگر نمیتواند از تهدید لبنان و سوریه به عنوان برگه فشار در جنگ میان اعراب و اسرائيل استفاده کند.
افزون برآن، ایران و حزبالله لبنان که سرگرم درگیری و نزاع با اسرائیل هستند نیز تطبیق قطعنامه ۴۲۵ را نمیخواهند، در حالیکه دولت لبنان توان پاسخگویی به تعهدات این قطعنامه را ندارد و شورای امنیت سازمان ملل متحد نمیتواند حزبالله و اسرائیل را وادار به پذیرش شروط قطعنامه کند.
بدین ترتیب، هر یک از طرفهای درگیر به گونهای از وضعیت کنونی بهره میبرد، حزب الله بدین باور است که با توجه به حضور نیروهای نظامی حزبالله در مناطق مرزی، اسرائیل دیگر در صدد حمله به لبنان نمیشود، اما تلآویو عقیده دارد که جنگ سال ۲۰۰۶، آرامش لازم را در منطقه تضمین کرده است و حزبالله دیگر دست به حمله علیه اسرائيل نمیزند.
اکنون این پرسش مطرح میشود که اگر نیروهای حافظصلح سازمان ملل از منطقه عقبنشینی کنند، چه میشود؟ آیا جنگ میان حزبالله و اسرائيل به صورت همه جانبه آغاز میشود و یا اینکه در چارچوب هماهنگیهای که میان ایران، اسرائیل و آمریکا وجود دارد، از وقوع نزاع و درگیری میان دو جانب جلوگیری به عمل میآید؟
بل کلینتون، رئیس جمهور پیشین ایالات متحده در کتاب خاطراتش مینویسد: در جریان مذاکرات صلح سوریه و اسرائيل، مادلین اولبرایت، به ایهود باراک، نخستوزیر وقت اسرائيل گفت: سوریه تمام شروط پیشنهادشده را پذیرفته است اما چرا شما نمیخواهید انعطافپذیری نشان دهید؟ ایهود باراک در پاسخ برایش میگوید: میخواهم در گام نخست مذاکرات صلح میان لبنان و اسرائیل از سرگرفته شود. اما زمانیکه مادلین اولبرایت این موضوع را با فاروق الشرع، وزیر امور خارجه سوریه در میان میگذارد، وی میگوید که اسرائیل هرگز خواستار چنین مذاکره و توافقی نیست.
بدین ترتیب، به نظر میرسد که سرنوشت لبنان این گونه رقم خورده است که این کشور بایستی همواره به عنوان یک برگه در بازیهای سیاسی منطقهای و بینالمللی مورد استفاده قرار گیرد.
© IndependentArabia