این یک جنگ فرسایشی است و همانقدر دشوار و طاقت فرسا و بیهوده و بیمعناست. همه امیدها برای تفوق به دیگری از میان رفته است، اما پذیرفتهایم که همچنان ناگزیریم از قلمرو خود دفاع کنیم یا آن را از دست بدهیم. و در نتیجه، با قلبی مملو از آرزوی مرگ زودرس، باید بار دیگر به مواضعمان بازگردیم.
یک بار دیگر، نامزدهای احراز مقام رهبری حزب محافظهکار مردم را خطاب قرار دادند. موضع بوریس جانسون در مورد برگزیت، همچنان بهدردنخور و بیمعنا است. او همچنان میخواهد «بخشهایی از توافق خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را ضمیمه کند. او کماکان خواهان پرداختن به مسئله مرز ایرلند شمالی «درطول دوره اعمال توافق» است، و در این بینابین، میخواهد با اتحادیه اروپا «تجارت آسان و راحت» هم داشته باشد.
هنوز این امکان وجود دارد که اتحادیه اروپا از این طرح حمایت نکند. هنوز این امکان وجود دارد که دوره اعمالی وجود نداشته باشد، مگر آن که توافقنامهای درباره آن امضا شود. هنوز این امکان وجود دارد که دیوید لیدینگتون، معاون خود او، ناگزیر از صدور بیانیهای در همین زمینه شود و اقرار کند که طرح برگزیتِ کسی که به احتمال قوی نخست وزیر آینده است، به هیچوجه قابل اجرا نخواهد بود.
اوضاع طوری است که که لایام فاکس، وزیر بازرگانی بریتانیا، کسی که دههها مخالف عضویت در اتحادیه اروپا بوده است، در مقالهای نوشت که موضع بوریس جانسون در مورد برگزیت از نظر حقوقی غیرممکن است. اما بوریس همچنان حرفش را میزند، و پس ما هم باید همچنان بگوییم که حرفهای او یاوه است، هرچند تفاوتی برای کسی نمیکند. در این مرحله ناامید کننده، پیکارها تنها با یک تکنولوژی ویران کننده به نتیجه میرسند که متاسفانه در اینجا رخ نخواهد داد. حالا تنها باید انتظار کشید.
بوریس جانسون میداند که طرح برگزیتش آشغال است. آیا اعضای حزب محافظهکار میدانند که آن طرح آشغال است؟ آیا اصلا اهمیتی میدهند؟ کسی نمیداند. یا اهمیت نمیدهد. به هیچ چیز اهمیت نمیدهند. آنها تنها به برگزیت اهمیت میدهند. و بنابراین، تنها کاری که باید بکنید این است که به آنها بگویید به آن دست خواهند یافت، هر چه سریعتر و شدیدتر، وهمه از شما پیروی خواهند کرد. البته در صورتی که نام شما بوریس جانسون باشد. یک فتح دیگر. یک پیروزی دیگر در رختخواب سیاسی.
تنها چیزی که باید به آن ها بگویید، این است که راهحلهای بیشتری پیدا خواهد شد و ما «به خودمان باور خواهیم داشت» و همه چیز درست خواهد شد. البته خواهد شد. بسیار خوب خواهد شد. این مردی که دو بار به خاطر دروغگویی اخراج شده و اعتراف نمیکند چند فرزند دارد، میگوید همه چیز درست خواهد شد، پس چرا باید کسی حتی برای یک لحظه شک نکند که همه چیز درست خواهد شد؟
و درست هنگامی که بهتر از این نمیشد، سر و کله جرمی هانت، رقیب بوریس جانسون برای رهبری حزب محافظهکار، پیدا شد. زیر ویدیوی کارزار انتخاباتی جرمی هانت، تعداد نوزادانی که شخص ایشان جان آنها را در قارههای مختلف دنیا نجات داده، نوشته شده است. کتش را درآورده و آستینهایش را با ظرافت به سبک دوره دیوید کامرون، نخست وزیر اسبق بریتانیا، بالا زده است. راستی چه به سر کامرون آمد؟
سپس، جرمی هانت قبل از پرداختن به مسائل مهمتر، چند شوخی از پیش تمرین شده با مردم میکند. درست به این ترتیب: «تقریبا اسم کارزارم را «صورت هانتی مک کانت» گذاشتم (اشاره به نام تحتاللفظی اندام جنسی زنانه که با نام فامیل او همقافیه است). باید در تلفظ آن دقت کنید. ما در دورهای بسیار جدی بهسر میبریم».
در هر حال، جرمی هانت، همچنان در نقش یک یاغی کوچک تلاش خود را میکند. تمام سعی خود را میکند که بگوید سخت به برگزیت علاقهمند است و جای خود را باز کند، اما بیشتر شبیه به یک وصیتنامه برگزیت است که از طرف کسانی نه طرفدار و نه مخالف آن، به یک مدرسه بد برگزیت فرستاده شده باشد و حالا دارد بهسختی سعی میکند تا بلکه دوستانی برای خودش دست و پا کند.
در خلال صحبتهای او، ظاهرا یکی از اعضای تیمش فکر کرد خوب است در توئیتر بنویسد، از طرف جرمی هانت:«سخنرانی در بُورن موث (شهری در بریتانیا): بریتانیا اینجاست، بریتانیا بازگشته است، و صدای بریتانیا در جهان پرقدرت خواهد بود».
حرفی که باعث میشود آدم بپرسد، این صدای پرقدرت بریتانیا در جهان چه حرفی برای گفتن دارد؟ آیا بیشتر یک طنین بیمعنا نخواهد بود؟
اگر هنوز عضوی از حزب محافظهکار است که دارد گزینههای پیش رویش را سبک سنگین میکند، باید به او گفت بعید است ظرف هفتههای آینده اوضاع روشنتر شود. جانسون دروغهای سال ۲۰۱۶ خود را بازسازی کرده است. حتی آن «نظام مهاجرتی مبتنی بر تعداد امتیازات به سبک استرالیا» دوباره سر بر آورده و مطرح شده است. استرالیا دوبرابر بریتانیا مهاجر پذیرفته است. بیش از نیمی از مهاجران به بریتانیا از خارج از اتحادیه اروپا هستند. این نکته در سال ۲۰۱۶ مطرح شد و هیچ تفاوتی ایجاد نکرد و اکنون هم نخواهد کرد.
هانت، مسلما، ملالآورتر از نامزد دیگر رهبری حزب محافظهکار است. جانسون یک دلقک بیچون و چراست. هانت مردی جدی برای اوقاتی جدی است که به قصد تطبیق با اوضاع، خرقه نازک دلقکبازی را روی دوشش انداخته است و زور میزند تا آن را قواره تنش کند.
چند رویداد دیگر از این قبیل در راه است. جنگ فرسایشی ادامه دارد. ولی در این شرایط پوچ آیا این اصلا اهمیتی هم دارد؟
© The Independent