با مسدود شدن راههای قانونی برای رسیدن به آرای مساعد از دادگاهها، سرانجام دونالد ترامپ تسلیم نتایج انتخابات شد و گفت چنان چه کالج انتخاباتی به نفع جو بایدن رای بدهد، کاخ سفید را ترک خواهد کرد. در واقع او قدم به قدم عقبنشیتی کرد و سرانجام انتقال قدرت را به رئیس جمهور منتخب، جو بایدن، پذیرفت. به این ترتیب یکی از جنجالیترین انتخابات تاریخ آمریکا به آخرین مراحل خود نزدیکتر شد، گرچه دونالد ترامپ همچنان معتقد است در انتخابات تقلب شده است. چند روز پیش جو بایدن، در اولین حرکت خود در جهت تعیین ترکیب دولت آینده چهرههای برجسته و مطرحی را در عرصههای ملی و بینالمللی به عنوان شماری از اعضای سیاست خارجی و امنیت ملی دولت خود معرفی کرد.
در این اولین مجموعه، آنتونی بلینکن به عنوان وزیر خارجه؛ جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی؛ الخاندرو مایورکاس، وزیر امنیت داخلی؛ لیندا توماس گرینفیلد، سفیر ایالات متحده در سازمان ملل؛ آوریل هینز، مدیر اطلاعات ملی؛ و جان کری، نماینده ویژه رئیسجمهوری در امور تغییرات اقلیمی؛ دیده میشوند ولی رئیس جمهور منتخب امکان معرفی افرادی را از حزب جمهوریخواه منتفی ندانست.
مواضع جو بایدن در قبال توافق اتمی برجام از مهمترین اقلام برنامه سیاسی اوست که مورد توجه جامعه بین المللی و بسیاری از آمریکاییان قرار دارد. علاوه بر آن بسیاری از ایرانیان دو تابعیتی در خارج و حتی ایرانیان داخل کشور از هر فرصتی برای اعلام مخالفت یا موافقت با نظام جمهوری اسلامی، مواضع جو بایدن را در برابر مواضع دونالد ترامپ قرار میدهند. فرانسه، آلمان و بریتانیا به عنوان سه دولت اصلی اروپایی عضو برجام، هریک در مورد برنامه اتمی ایران نگرشی دارند که با رهیافت روسیه، چین، و یا آمریکا متفاوت است.
راهکارهای متعارض - به عقیده نگارنده، ایالات متحده در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ عمدتاً تحت تاثیر اطرافیان شخص رئیس جمهور و سپس به تدریج تحت نفوذ اندیشکدههایی قرار گرفت که برای مساله امنیت اسرائیل اهمیت خارقالعادهای قائل بودند. پس از این که ایران کوشید در خلال جنگ سوریه از طریق گروههای نیابتیِ مستقر در سوریه و لبنان در ارتفاعات جولان نفوذ کند، صحنه رقابتهای منطقه تغییر کرد و با راهکار فشار حداکثری، دو هدف تضعیف اقتصادی و مهار نظامی جمهوری اسلامی دنبال شد و با خروج آمریکا از توافق اتمی این فشارها مرحله به مرحله افزایش یافت.
در مقابل، ایران در جهت خنثیسازی اقدامات آمریکا، متوسل به راهکارهایی شد که در سه مقوله جداگانه متحول شدند. اولاً، محافل تندروتر جمهوری اسلامی ایران کوشیدند با وجود باقیماندن در توافقنامه اتمی، به نوعی آن را از محتوی تهی و تبدیل به فرآیندی کنند که در نهایت و به سادگی بتوانند برجام را تضعیف و آخرین بندهای اتصال ایران را با این توافقنامه در معرض نابودی قرار دهند. این حرکات که تخت عنوان «گامهای کاهش تعهدات برجامی» شناخته میشود شامل ساخت، آزمایش و نصب سانتریفیوژهای نسل جدید، تولید و انباشت مقادیر بیشتری از اورانیوم غنی شده و بالا بردن همزمان درجه غلظت اورانیوم بوده است.
همه این اقدامات برخلاف توافقنامه برجام است و بارها مورد اعتراض سایر اعضا و کمیسیون برجام قرار گرفته و حتی حامیان روسی و چینی جمهوری اسلامی ایران نیز مخالف آن هستند. هدف تندروهای درون حاکمیت این است که توافقنامه برجام آن قدر تضعیف شود که اگر ایران مجبور به خروج از آن شد با شرایط دوران مذاکرات قبلا از ۲۰۱۵ تفاوت ماهوی و فاصله زیادی نداشته باشد و بتواند به سرعت دست به تولید مواد اتمی و ایجاد ظرفیت اتمی نظامی بزند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
دو مسیر دیگری که جمهوری اسلامی دنبال کرد استفاده از موقعیتها برای تکمیل، آزمایش، عرضه و نمایش قدرت تسلیحاتی و موشکی و یا قرار دادن چنان تسلیحات و تواناییها در اختیار گروههای نیابتی منطقه بود که همزمان از حمایت مالی ایران نیز برخوردار بوده و هستند. این مجموعه از فعالیتها عمدتاً در طبقهبندی «تحرکات منطقهای ایران» تعریف میشوند و نه تنها اعضای برجام با آن مخالف هستند و آن را تهدید تلقی میکنند، سایر کشورهای منطقه و همسایگان ایران در خلیج فارس نیز خواهان خاتمه دادن به چنین تحرکاتی هستند.
با چنین اقداماتی جمهوری اسلامی ایران از خود تصویری ارائه داد که نه تنها هیچ گونه نقطه مشترکی با دولتهای منطقه ندارد بلکه برعکس حاضر به همکاری و حمایت از افراد، گروهها و سازمانهایی است که قدرت ضربهزنی را به ساختار امنیتی منطقه دارند. ایالات متحده و متحدان خاورمیانهای آن با چنین اقداماتی مخالفند و چنین تواناییهایی را به عنوان تهدید علیه خود تعبیر میکنند.
اواخر دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ توافقهای پشت پرده با امضای پیمان صلح ابراهیم بین امارات متحده عربی، بحرین و اسرائیل به شیوه بیسابقهای در عرصه تعاملات منطقهای به نتیجه رسید. این توافق در نوع خود کمنظیر بود و نه تنها اسرائیل را از لاک انزوای طولانیاش خارج کرد، بلکه عملاً این کشور را به یکی از شرکای راهبردی کشورهای حوزه خلیج فارس مبدل کرد. کشوری که علاوه بر تسلیحات پیشرفته نظامی به فناوری و تسلیحات اتمی نیز مجهز است و وقتی این تواناییها با حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس تجمیع شود در حقیقت حمایت مضاعف آمریکا و اسرائیل را به صورت همزمان به کشورهای عضو پیمان صلح ابراهیم نیز عرضه میکند. هنوز مشخص نیست که کدام کشور یا کشورها به طور جدی عضو این صورتبندی نظامی/امنیتی جدید خواهند بود و به آن خواهند پیوست و مشخص نیست خود پیمان تا چه حد و تا چه زمانی قابلیت بقا خواهد داشت ولی هرچه هست در همین شکل اولیه، حیطههای جدیدی به سوی کشورهای منطقه گشوده است و بر تعاملات خارجی کشورهایی مانند عراق و عربستان سعودی و کمی دورتر از آنها سودان و عمان تاثیرگذار بوده است. آن چه از ظواهر امر بر میآید جابهجایی قدرت در ایالات متحده این پیمان را تضعیف نخواهد کرد.
علاوه بر این توافق که به صورت بالقوه میتواند به ایران لطمات اقتصادی و نظامی غیر قابل جبرانی وارد کند، در آخرین روزهای ماه نوامبر مطلب منتشر شده در وبسایت «هیل» حاکی از آن است که دولت اسرائیل به فرماندهان نظامی خود (آی دی اف) دستور داده است تا ۲۰ ژانویه که رئیس جمهور منتخب آمریکا کارش را آغاز میکند، برای یک حمله احتمالی در «شرایطی بسیار حساس» آمادگی نظامی داشته باشند. (نشریه هیل ۲۵ نوامبر۲۰۲۰) این گزارش در سایر نشریات از جمله نشریات داخلی اسرائیل نیز منعکس شده است. در توضیح دلایل این آماده باش و سناریوهای محتمل، به امکان حمله مستقیم ایران یا از طریق گروههای نیابتی حاضر در سوریه، لبنان و نوار غزه اشاره شده است.
اوایل همین ماه صحبت از این بود که ترامپ امکان حمله به زیرساختهای اتمی را در ایران مورد مطالعه قرار داده بود. آیا شخص دونالد ترامپ یا گروههایی که در اطراف او نتوانستند در سیاست نزدیکی به کره شمالی هیچ توفیقی داشته باشندف این بار تصمیم دارند برای یک حمله غیرمنتظره و ایذایی و به تلافی عدمهمکاری جمهوری اسلامی در قبول مذاکره اتمی زمینهسازی کنند؟ در آخرین روزهای عمر دولت دونالد ترامپ و در آستانه جابهجایی قدرت به جو بایدن، چنین اقدامی میتواند بسیار خطرناک باشد و جو بایدن را با مشکلات فراوانی روبهرو کند. از جمله این که امکان مذاکره با ایران را منتفی یا با تاخیر اساسی مواجه خواهد کرد.
آیا ایران آمادگی مذاکره با آمریکا را دارد؟ - نگرش تیم جو بایدن در اغلب زمینههای سیاست خارجی از دوران ترامپ فاصله میگیرد. قرار است او از ابزارهای دیگری استفاده کند. آیا جمهوری اسلامی توان، ظرفیت و اراده سیاسی برای آغاز دورهای جدید با دولت جدید آمریکا را خواهد داشت؟ بین شعارهای رهبری، ریاست جمهور، وزیر خارجه، سرداران سپاه، بلندگوهای تبلیغاتی و رسانهای، صدای واحدی شنیده نمیشود و همین باعث نگرانی است.
آیا دولت جو بایدن باید همه این پلهها را در مسیر معکوس طی کند تا در جایی پله مناسبی برای ارتباط با ایران پیدا کند یا این که هر دو کشور باید به سوی همدیگر حرکت کنند و در نقطهای خنثی به هم بپیوندند؟ طبیعی است اگر جمهوری اسلامی ایران به حرکت خود در جهت وارونه این پلکان و در مسیر فرار از واقعیتهای موجود ادامه دهد و به این امید باشد که با اهرمهای فشار خود آمریکا را در بنبست قرار خواهد داد، شاید هرگز دو خط به هم وصل نشوند.
از طرف دیگر، دولت جو بایدن تصمیم دارد با یک صورتبندی جدید، اهدافی نوین و پس از یک دوره توقف چهارساله، سیاستهای دوران ترامپ را دگرگون کند. به زبان جو بایدن دولت آینده وی ادامه دولت باراک اوباما نیست چرا که آمریکا اکنون با جهانی کاملاً جدید مواجه است. علاوه بر آن بایدن معتقد است که آمریکای ترامپ از دنیا فاصله گرفته است و «بازگشت آمریکا» به عرصه بینالملل هدفی است که او دنبال خواهد کرد و البته سیاست وی نمیتواند تکرار سیاستهای باراک اوباما باشد.
اولین واکنشها از جانب اروپاییان و کشورهای عضو ناتو نشان از استقبال اهداف جو بایدن و انتظار تشکیل «یک اتحاد قوی بین اتحادیه اروپا و آمریکا» دارد تا بتوانند در برابر «کووید-۱۹، آب و هوا، امنیت و چندجانبهگرایی» متحد شوند (شارل میشل رئیس شورای اروپا در گفتوگوی تلفنی با جو بایدن). جمهوری اسلامی ایران نیز باید قادر باشد الزامات دوران پساکرونا – پساترامپ را درک کند و در سیاست خارجی خود با تهور و برنامهریزی به دنبال بدعت و نوآوری باشد. آن چه در چهل سال گذشته موفقیتی نداشته قطعاً تا چهل سال آینده نیز توفیقی نخواهد داشت.
جلیل روشندل استاد علوم سیاسی در دانشگاه کارولینای شرق