محسن فخریزاده، دانشمند هستهای ایرانی، که گمان میرود مسؤولیت توسعه برنامه هستهای نظامی این کشور را بر عهده داشت، اخیراً کشته شد. ترور وی نه تنها خشم ایران را برانگیخت بلکه باعث نگرانی ایالات متحده و اسرائیل نسبت به واکنش تلافیجویانه ایران شد. هرچند تاکنون مسؤولیت انجام این حمله را هیچ کس برعهده نگرفته است، برخی از مقامات بلندپایه ایران معتقدند که اسرائیل عامل این حمله است؛ اما مقامات اسرائیلی از اظهار نظر در مورد این حادثه خودداری کردند.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در ماه آوریل ۲۰۱۸، در بخشی از صحبتهایش در مورد سرقت اسناد مربوط به فعالیتهای محرمانه سازمان موساد اسرائیل در مورد برنامه هستهای ایران، نام فخریزاده را ذکر کرد و افزود: «نام فخریزاده را حتما بهخاطر بسپارید.»
البته این نخستین باری نیست که فخریزاده با سوءقصد روبهرو میشود. یوسی ملمان، خبرنگار اطلاعات اسرائیلی گزارش داد که این دانشمند ایرانی چند سال پیش نیز از یک سوءقصد جان سالم به در برد. ملمان در توییتی که رئیس جمهور آمریکا دونالد ترامپ نیز آن را در حساب کاربریاش در توییتر تکرار کرد، نوشت که فخریزاده علاوه بر اینکه استاد فیزیک بود، «طرح محرمانه عماد» را نیز برای بررسی امکان ساخت بمب هستهای پیش میبرد و تلاشهای تسلیحاتی را رهبری میکرد. افزون بر آن، فخریزاده، مسؤول برنامه نظامی محرمانه ایران بود و سازمان موساد از سالها قبل، وی را تحت تعقیب داشت.
فخریزاده، نخستین دانشمند هستهای ایران نیست که ترور شده است. در بازه زمانی سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، چهار دانشمند هستهای ایران (مسعود آلمحمدی، مجید شهریاری، داریوش رضایینژاد و مصطفی احمدی روشن) ترور شدند، در حالیکه فریدون عباسی هم در یک سوءقصد مجروح شد.
اما باور هر طرفی که مسؤولیت ترور دانشمندان هستهای ایران را برعهده دارد، مبنی بر این که با رهایی از شر افرادی که در برنامه هستهای ایران کار میکنند میتواند بر این برنامه تأثیر قابل ذکری بگذارد، یک تصور کاملا غلط و نادرست است. زیرا پروژههای مهم و راهبردی به بزرگی پروژه هستهای ایران، به افراد مشخص و شخصیتهای معینی بستگی ندارد، بلکه اینگونه پروژهها شامل طرحهای فراگیر و برنامههایی بزرگ است که نقش افراد به صورت دقیق در آنها معین شده و برنامههای جایگزینی را برای تمام احتمالات آماده دارد. از سوی دیگر و به دلیل عدمتوانایی اطلاعات ایران در ارائه پاسخ متقابل به همان روش، نتایج چنین اقداماتی همیشه منفی است و کنترل برنامه هستهای ایران را دشوارتر میکند.
به عنوان مثال، پس از ترور فخریزاده، مجلس ایران لایحه جدیدی برای سرعت بخشیدن به فعالیتهای هستهای و افزایش میزان غنیسازی اورانیوم را به ۲۰ درصد تصویب کرد، در حالیکه توافق هستهای منعقد شده با قدرتهای بزرگ در سال ۲۰۱۵، غنیسازی اورانیوم را برای تهران فقط تا مرز ۳.۶۷ درصد اجازه میدهد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
البته توسل به گزینه نظامی که برخی مقامات اسرائیلی هر از چندگاهی تهدید به حمله به تأسیسات هستهای ایران میکنند، میتواند انتخابی فاجعهبار برای سراسر منطقه باشد؛ زیرا ایران به هرگونه تلاش و حمله به تأسیسات هستهای خود به شدت پاسخ خواهد داد. پاسخ ایران ممکن است شامل حمله به پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه باشد و بعید نیست ایران تأسیسات راهبردی برخی از متحدان آمریکا در منطقه را هدف حمله قرار دهد و این امر منجر به وقوع یک جنگ فراگیر منطقهای شود و در نتیجه، تمام کشورهای منطقه متحمل خسارتهای بسیاری شوند.
در واقع، نگرانی اسرائیل تنها به برنامه هستهای ایران محدود نمیشود؛ زیرا تلآویو از سال ۱۹۸۱ بدین سو، راهبرد «باور بگین» را که اصطلاح رایج برای حمله پیشگیرانه از سوی دولت اسرائیل و سیاست ضد گسترش سلاحهای هستهای برای جلوگیری از دستیابی دشمنان احتمالی اسرائیل به سلاحهای کشتار جمعی، به ویژه سلاحهای هستهای است دنبال میکند. براساس همین اندیشه، اسرائیل در سال ۱۹۸۱، رآکتور هستهای عراق و در سال ۲۰۰۷، رآکتور هستهای سوریه را بمباران کرد.
از سوی دیگر، اسرائیل در مورد برنامههای هستهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز ابراز نگرانی کرده است.
اسرائیل، بهرغم اینکه برنامه هستهای پیشرفته نظامی و صدها کلاهک هستهای دارد، پیوسته استدلال میکند که دستیابی هر کشور مخالف اسرائیل در خاورمیانه به توانایی هستهای، تهدیدی برای امنیت اسرائیل است. اما این یک بهانه عملا واهی و غیرواقعی است؛ زیرا اسرائیل در جنگهای متعدد علیه نیروهای عربی در منطقه به ویژه در سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳، توانست با استفاده از سلاحهای پیشرفته معمولی که ایالات متحده و سایر متحدان اسرائیلی مشتاقند در اختیار اسرائیل قرار دهند، برتری کیفی خود را نسبت به قدرتهای نظامی دیگر منطقه حفظ کند و پیروزیهای بزرگی را در جنگهای یاد شده به دست آورد. بنابراین، اسرائیل برای تأمین امنیت خود، همانگونه که ادعا میکند، هرگز به کلاهکهای هستهای نیازی ندارد.
در واقع، تنها راه حلی که میتواند به بحث و جدالهای پرونده هستهای خاورمیانه پایان دهد این است که تمام کشورهای منطقه، به ویژه اسرائیل و ایران تحت یک طرح فراگیر باشند که مطابق با آن، حقوق همه کشورها را برای توسعه برنامههای هستهای صلحآمیزی که هدف از آنها توسعه و پیشرفت باشد تضمین کند و در عین حال، برنامههای هستهای همه کشورها را به منظور اطمینان از عدمتولید سلاحهای هستهای که امنیت و صلح را در منطقه و جهان تهدید میکند، تحت نظارت و کنترل دقیق قرار دهد.
تردیدی نیست که مستثنی قراردادن اسرائیل از محدودیتهای هستهای اعمال شده بر سایر کشورها، در فرجام منجر به شکست توافقنامههایی میشود که بر کشورهای دیگر تحمیل میشود. البته به نفع تمام کشورهای منطقه است که به رعایت توافقنامههای فراگیری که صلح و امنیت آنها را تضمین میکند و توسعه و شکوفایی موردنظر همه را تحقق میبخشد، متعهد و پایبند باشند.