در حالی که ایالات متحده جام جهانی فوتبال زنان را برای چهارمین بار به خانه میبرد، در رسانههای اجتماعی موجی از ستایش برای فوق ستاره و محبوب قلوب فعلی همه، یعنی مگان رپینو، کاپیتان مشترک تیم آمریکا به راه افتاده است.
امکان ندارد در اینترنت بچرخیم و به این ادعاها بر نخوریم که «من دگرجنسگرا هستم اما...» یا «حاضر بودم همجنسگرا بشوم برای...». مشابه این ادعاها سه سال پیش هم ابراز شد، زمانی که روبی روز به بازیگران سریال تلویزیونی پربیننده «نارنجی سیاه جدید است» پیوست، یا هر بار که کریستن استیوارت کاری میکند.
همه این زنها آشکارا و با غرور دگرباشند، ولی بسیاری از زنانی که آنها را جذاب میدانند، به همان اندازه مشتاقند که توضیح بدهند خودشان دگرباش نیستند.
برای بسیاری، جنسیت سیال است و در روی طیفی وجود دارد که لزوما با برچسب قابل تعریف نیست، و گرچه آشکار شدن دگرباشان رو به بهبود میرود، بسیاری از ما هنوز در جوامع و خانوادههایی زندگی میکنیم که دگرباش ترسی و خشونت رایج است.
آشکار ساختن جنسیت، تصمیم سادهای نیست، و اصطلاح «عشق زنانه» گاهی میتواند راهی قابل قبول از نظر اجتماعی برای زنان جوانی باشد که سردرگمی خود را در قبال جنسیتشان بررسی میکنند. ولی در عین حال راهی هم برای زنان دگرجنسگرا، برای بازی با فکر دل باختن به یک فرد مشهور مونث وجود دارد. راهی که بدون رو در رو شدن با هیچیک از سرکوبهای سیاسی یا واقعیتهای خشنی که زنان دگرباش با آنها روبرو هستند.
زنانی که تحسین خود برای مگان رپینو را با جملاتی مثل «من دگرباش نیستم» ابراز میکنند شاید نیت بدی نداشته باشند، ولی این مهم است که بررسی کنیم چرا ما احساس میکنیم نیاز داریم زنان موفق یا جذاب را به این طریق ستایش کنیم، و چه آسیبی ممکن است به آنها بزنیم.
این شوخی که کسی حاضر است به خاطر افراد مشهور خاص «زندهباد دگرباش» حاوی همان نوع دگرباشترسی ظریفی است که اکنون به طور مشخص در پس اظهاراتی مانند «مرده باد دگرباش» نهفته است. این کار جنسیت را مبتذل میکند و این کلیشه زیانبار را تقویت میکند که دگرباش بودن، انتخاب خود شخص است.
برای زنان دگرباش غیرعادی نیست که موقع رشد، درباره جنسیت خود سردرگم باشند – مگان رپینو خودش گفت که تا زمان دانشجویی نمیدانست که دگرباش است – اما من یقین دارم که هیچ کس نمیگوید که «دگرباش شده است». این اشخاص همیشه دگرباش بودهاند.
زنان دوجنسگرا و چندجنسگرا با هر رابطه جدیدی که واردش میشوند، از «دگرجنسگرا» بودن به «دگرباش» بودن تغییر نمیکنند. این فکر که داشتن کشش جنسی به زنان، مرحلهای از زندگی شخص است یا چیزی است که نباید جدی گرفته شود، ناشی از این اعتقاد است که کشش داشتن به زنان، دگرباشی نیست، و تنها کاری که میکند، افزودن به سردرگمی زنان دگرباش جوانی است که ممکن است حس کنند کشش به دختران در واقع چیزی بیش از یک حس گذراست.
مبتذل سازی جنسیت مونث و به خصوص دگرباشی، به ما اجازه میدهد به طور پیوسته وجود زنان همجنسگرا را کتمان کنیم. این مفهوم یعنی اینکه وقتی یک فرد مشهور مونث دگرباش، فرد مشهور مونث دگرباش دیگری را «جذاب» توصیف میکند، فقط دچار حس گذرای «کشش دخترانه» است. یا دو شخصیت مونث تاریخی که نامههای به شدت عاشقانه برای هم نوشتند و تا سالخوردگی با هم زندگی کردند، چیزی بیشتر از «دوستان صمیمی» نبودند.
این وضعیت همچنین به فرهنگ عامه اجازه میدهد که عشق زن به زن را به عنوان تاکتیکی برای بازاریابی به کار ببرد، نوعی برنامه تفریحی که میتواند بسته به لذت مردم (معمولا مردان) روشن یا خاموش شود.
چه ترانه کیتی پری (که دگرجنسگرا پنداشته میشود) در باره بوسیدن دختران باشد، یا اشارههای همیشه ناتمام درباره تنش جنسی میان دو شخصیت محبوب تلویزیونی. در دنیایی از «کشش دخترانه» و «دگرباش شدن»، کشش داشتن به زنان چیزی است که میتواند برای جذب مخاطب به کار برود، و زمانی که پیامدهایش خیلی جدی شود، خاموش شود. این یعنی که هیچ یک از زنانی که در سال ۲۰۱۶ وارد پیامهای مستقیم روبی روز شدند، در حقیقت علاقهای به بیرون رفتن با او نداشتند. این یعنی که مردها میتوانند انتظار داشته باشند که زنان آشکارا دگرباش، در خدمت لذت آنها باشند و هنگامی که زنها به میل آنها تسلیم نشوند، خشونت جنسی به کار ببرند.
این نوع گفتار میتواند به دیگر روابط ما هم آسیب برساند. تعارفات کشش دخترانه و «دگرباش نه» این مفهوم تلویحی را در بر دارند که زبان عشق و تحسین باید برای برخوردهای رمانتیک حفظ شود. آدم میتواند تایید کند که مگان رپینو زنی جذاب و قدرتمند و موفق است، بدون آن که دگرباش بودن را متبذل کند یا به خودی خود، تحسین او بابت گفتههای جسورانه سیاسیاش را با بدن او پیوند بزند. آدم میتواند و باید اذعان کند که دوستان، خانواده و قهرمانانش را دوست دارد و تحسین میکند، بدون آن که مشخص کند که نمیخواهد با آنها قرار رمانتیک بگذارد.
روزی، در آیندهای دگرباش و شگفت انگیز، هر کسی خواهد فهمید که جنسیت طیفی است که هر یک از ما جای منحصر به فرد خودمان را در آن داریم. ولی در حال حاضر، زن دگرباش بودن، هویتی ذاتا سیاسی است که تقریبا در هر نقطه دنیا با تجربه خشونت و سرکوب عجین است. گرچه آنها که میگویند حاضرند به خاطر مگان رپینو «دگرباش شوند» ممکن است حس کنند که دارند با زنان دگرباش ابراز همسویی میکنند، شاید در عمل به آنها آسیب برسانند.
اذعان به کشش دخترانه ممکن است تعارف به نظر برسد، ولی بهطور غیرعمد بر این امر دلالت میکند که دگرباشی عملی، غیرجذاب است. برای زنان دگرجنسگرایی که میخواهند متحد جامعه دگرباش باشند، وقت آن رسیده که گفتار «کشش دخترانه» را پشت سر بگذارند.
© The Independent