کالاهای ساخت آلمان، از خودروهای لوکسی همچون مرسدس بنز تا لوازم خانگی همچون «بوش» و «زیمنس»، به زیبایی، دوام و کارایی بهتر در جهان مشهورند. همچنین، آلمان به خاطر نظام اقتصادی و رفاهی پیشرفته و مرفه، مقصد بسیاری از پناهندگان در میان کشورهای اتحادیه اروپا است. نه زبان دشوار آلمانی و نه مردم جدی و سختگیر آلمان، مانع از آن نشد که بیش از یک میلیون مهاجر در سال ۲۰۱۵، خود را به سرحدات این کشور برسانند و برای همیشه بافت جمعیتی این کشور را تغییر دهند.
جان کمفنر، خبرنگار برجسته انگلیسی و مقالهنویس روزنامه تایمز لندن، با توجه به ظهور جریانهای پوپولیستی و نژادپرستانه در اروپا، اقدام انگلا مرکل، نخست وزیر محبوب آلمان، برای باز کردن مرزهای این کشور به روی پناهندگان را نمونهای از رهبری برازنده و اخلاقی این کشور در اتحادیه اروپا میداند. به گفته او، برای انگلیسیها تصور این امر ناممکن بود که یکبار دروازه شهرها و روستاهای خود را به روی غریبهها بگشایند. اکنون آلمان بیشتر از استرالیا و کانادا مهاجر میپذیرد و یک چهارم جمعیت این کشور ریشه خارجی دارد.
کمفنر توضیح میدهد که تغییر در سیاستهای مهاجرتی آلمان، متنوع و پیچیده است. از یکسو، نسل جدیدی از سیاستمداران میانهرو و چپ، خواهان تنوع جمعیتی در این کشورند که سابقه پررنگ نژادپرستی دارد. از جانب دیگر، با توجه به پیرشدن جمعیت و بالطبع، فشار بر نظام مالیاتی و رفاهی آلمان، صنایع و بخش بهداشت، خدمات و ساختوساز روی دولت برای جلب متخصصین و نیروی کار خارجی فشار میآورند. در این میان، بیشتر از هر چیزی مرکل درک کرد که با پذیرش پناهندگان فراری از جنگ و مصایب در خاورمیانه، میتواند چهره این کشور را نزد جهانیان تغییر دهد. با ورود موج نخست مهاجران به آلمان، موجی از همبستگی اجتماعی برای حمایت از آنان شکل گرفت، و «یک واژه جدید در این کشور خلق شد: «Willkommenskulture» به معنی «فرهنگ پذیرایی». این در حالی بود که برخلاف آلمان، «اروپای مرکزی همچنان میخواست دروازههایش بسته باشد. فرانسه و بریتانیا با بیمیلی و با این شرط پناهندگان بیشتری را پذیرفتند که ورودشان تدریجی باشد.» هیچ کسی به جز از آلمان، امکان کمک فوری برای سوریها، عراقیها، ایرانی و افغانها فراهم نکرد.
آلمان حالا میوه سیاستهای مهاجرتی خود را میچیند. بنیانگذاران شرکت بیونتک که نخستین واکسن کرونا را تولید کرده است، دو آلمانی ترکتبارند. اما این به معنای کاهش احساسات ضدمهاجران در جامعه آلمان نیست. جریانهای نژادپرست، به ویژه در شرق آلمان، از حاشیه به متن آمده و در پارلمان تعداد زیادی نماینده دارند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
جان کمفنر که سالها به عنوان خبرنگار روزنامههای انگلیسی در آلمان کار میکرد، کتابش را به ویژگیهای مثبت سیاسی، اخلاقی و اقتصادی آلمان معاصر اختصاص داده است و انگلا مرکل ستاره داستان این کتاب است. اگرچه ژانر کتابهای در ستایش آلمان در بریتانیا سابقه طولانی دارد اما در این کتاب، هدف خاصی دنبال میشود: بازتاب نارضایتی مخالفان برگزیت و ظهور پوپولیستهای ضد اتحادیه اروپا. از نظر او، بریتانیا در اتحادیه اروپا به حاشیه رفته است و اروپاییها و آمریکاییها چشم خود را به رهبری آلمان دوختهاند.
این نویسنده، داستان برخاستن آلمان از میان خرابیهای جنگ جهانی دوم را به شکل ستایشبرانگیزی توصیف میکند. هشت میلیون انسان و دهها شهر نابود شده بودند. پول آلمان ارزش خود را از دست داد، غذا جیره بندیشده بود، برخی خودکشی کردند و برخی دیگر راه مهاجرت را در پیش گرفتند. آلمانها برای فرار از خصومت دیگران در هنگام سفر، خود را نروژی و سوئدی معرفی میکردند.
کمفنر نقش رهبران آلمان، در رقم زدن «معجزه اقتصادی» را برجسته میداند. به گفته او، «تمام توجه حکومتهای نخستین آلمان، بازسازی اقتصاد کشور بود. تئودور هویس، نخستین رییس جمهور آلمان غربی پس از جنگ دوم [خطاب به مردم خود] اعلام داشت: «تنها شانس باقیمانده برای ما کار است و کار.» به این ترتیب، اقتصاد آلمان دو دهه پس از جنگ، به مراتب بزرگتر از اقتصاد بریتانیا شد. از همه برجستهتر، این کشور بزرگترین صادرکننده کالا در سال ۲۰۰۳ شد که البته بعداً جای خود را در سال ۲۰۱۰ به چین داد.
این کتاب، زیاد به معجزه اقتصادی آلمان نمیپردازد و تنها برخی از ویژگیهای برجسته اقتصاد آلمان را توضیح میدهد. علاوه بر تخصصگرایی شرکتهای تولیدی و سختکوشی و دقت کارگران آلمانی، نویسنده نقش همبستگی کارفرمایان و اتحادیههای کارگری را در رشد اقتصادی و رفاه عمومی جامعه میستاید و از عامل دولت در حفظ شرکتهای کوچک و متوسط یادآوری میکند. با اینکه اتحادیههای کارگری خیلی قدرتمند هستند و کارگران در هیات مدیره شرکتها نماینده دارند، ولی سیاستمداران عملگرای راست و چپ برای تقویت رشد اقتصادی آلمان، قوانین کار را تغییر دادند. کمفنر میگوید که این رشد اقتصادی، نابرابری درآمدها را بیشتر ساخته است و این موضوع به قدرتمندشدن جریانهای راست افراطی، به خصوص در شرق آلمان کمک کرده است.
نویسنده کتاب «چرا آلمانیها بهتر عمل میکنند؟» میگوید آلمان آهستهآهسته از گذشته سیاهش فاصله میگیرد و اعتماد لازم را برای رهبری اتحادیه اروپا و تبدیل شدن به بازیگری در مناسبات بینالمللی بهدست آورده است. آلمان در چند دهه گذشته، برای تامین امنیت خود، به ایالات متحده متکی بوده است. اما ظهور دونالد ترامپ نشان داد که آلمان و دیگر کشورهای اروپایی بیش از این، به ضمانتهای امنیتی آمریکا نمیتوانند تکیه کنند. این روند جایگاه ناتو را تقویت میکند.
بخش مهم کتاب که شاید برای بانیان و حامیان سرخورده انقلاب اسلامی ایران جالب باشد، به پذیرش رسمی مسوولیت فجایع انسانی و اخلاقی فاشیسم در آلمان، از سوی سیاستمداران و روشنفکران آلمانی اختصاص یافته است. البته، آلمان فرایند پذیرش مسوولیت اخلاقی فاشیسم را به سادگی طی نکرده است و به گفته کمفنر، تضاد نسلهای جوان با نسلهای قدیمی درباره حمایتشان از فاشیسم لاجرم این روند را سرعت بخشید. اکنون با گذشت سالیان، آلمان «امید اروپا در این عصر ناسیونالیسم، ضدیت با روشنگری و شیوع هراس شده است.» آلمان میداند که «این چیزها زمانی اتفاق میافتند که کشورها از تاریخ نمیآموزند.»
مشخصات کتاب:
چرا آلمانیها بهتر عمل میکنند؟ یادداشتهایی در مورد یک کشور بالغ / جان کمفنر/ انتشارات اتلانتیک بوکس / ۳۲۰ ص/۲۰۲۰.