دولت پهلوی از میراث ایران باستان، به خصوص میراث زرتشتی، در ساختن ناسیونالیسم (ملیگرایی) ایرانی بهره گرفت. افشین مرعشی، استاد مطالعات ایرانی در دانشگاه اوکلاهما در کتاب خود بیان میکند که چگونه جامعه زرتشتیان هند که در آن کشور به نام «پارسیها» یاد میشوند، نقش فعال فرهنگی و سیاسی در این حوزه بازی کردند. جامعه زرتشتیان هند در قرن نوزده روابط مستمر خود را با ایران از سر گرفت. بخشی از این رابطه، کمک به بهبود وضعیت جامعه زرتشتیان ایران، به خصوص در استانهای کرمان و یزد، به واسطه فعالیتهای خیریه مانند ساخت مدارس، توسط زرتشتیان متمول هندی بود، اما بخش مهمتر آن چاپ متون اوستایی و کتابها در مورد آیین زرتشت بود تا از یک سو به تلاشهای ایرانیان برای شناخت تمدن باستانیشان کمک کنند و از سوی دیگر، زرتشتیان هند را به ایرانیان معاصر بشناسانند.
اغلب تصور میشود که زرتشتیها پس از حمله اعراب به ایران به هندوستان مهاجرت کردند. اما، مرعشی با اشاره به تحقیقات متاخر باور دارد که «روابط فرهنگی و تجاری میان ایران ساسانی و هندوستان سدهها پیش از هجوم اعراب وجود داشت و احتمالا پیش از دوره «خروج جمعی» پس از حمله اعراب، برخی گروههای زرتشتی در سواحل غربی هند سکنا گزیده بودند.»
گسترش داد و ستد زرتشتیان هند با ایران مدیون شخصیتهای فرهنگدوست زرتشتی و مسلمان ایرانی و هندی چون ابراهیم پورداوود، کیخسرو شاهرخ، دینشاه ایرانی، پشوتن جی مارکر و... بود که نویسنده در پنج فصل به زندگی، فعالیتها و دستاوردهایشان در عرصه شناخت آیین زرتشت به جامعه ایران و سهمشان در شکلگیری هویت ملی مدرن ایرانی میپردازد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
به گفته مرعشی، روشنفکران ایرانی سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ زرتشتیان هند را «پیوند زنده ایران با گذشته پیشااسلامیاش» و جزئی از پروژه سیاسی و تاریخی دولتسازی و خلق فرهنگ ملی ایران میدیدند. آنها بخشی از تاریخ گمشده و دستنخورده ایران بودند که با مهاجرت به هندوستان خود را «از تاثیرات فرهنگی عربیسازی و اسلامیسازی ایران بعد از هجوم اعراب مصون ساختند». برخی از چهرههای زرتشتی هند مانند اردشیر جی. ریپورتر طرفدار کمک به «ایرانیسازی پرشیا» بودند.
نویسنده نشان میدهد که جامعه زرتشتیان هند به طور فعال به دنبال کمک به احیای میراث زرتشتی در ایران بودند. در این مورد، یک فصل مفصل کتاب به همکاری ابراهیم پورداوود با جامعه پارسیهای هند اختصاص یافته است. پورداوود، پژوهشگر برجسته ایران باستان و نخستین مترجم فارسی کتاب اوستا، به دعوت تعدادی از چهرههای فعال و متمول زرتشتی در سال ۱۹۲۴ راهی بمبئی شد. حاصل این همکاری ترجمه سلسلههایی از متون مذهبی زرتشتی به زبان فارسی جدید بود. موبدان و محققان پارسی نهتنها تا حد زیادی به فهم پورداوود از آیین زرتشت شکل دادند، بلکه از طریق آثار او، «به درک تاریخ، فرهنگ و هویت ملی ایران و تا حد زیادی تاریخ قرن بیست و یکم ایران شکل دادند.» در واقع، «در اثر تلاش همکاران زرتشتی پورداوود در هند متون مذهبی زرتشتی برای نخستینبار در زبان فارسی قابل دسترس شد». با این حال «سهم پارسیهای هند در به بار نشستن فعالیتهای پورداوود کمتر مورد تایید و توجه قرار گرفته است».
نویسنده در جایی به اختلاف رویکرد زرتشتیهای هند و روشنفکران عصر پهلوی به میراث زرتشتی اشاره میکند. زرتشتیها تحت تاثیر جامعه متنوع هند و فرهنگ سیاسی جدید هند بریتانیایی، به دنبال «رشد کثرتگرایی مذهبی-فرهنگی در جامعه ایران به واسطه ارائه فهم مدرن از آیین زرتشت بودند». از نظر آنها، شکلگیری چنین جامعهای میتوانست به بهبود موقعیت اجتماعی ضعیف زرتشتیها داخل ایران کمک کرده و باعث محبوبیت این آیین نزد ایرانیان شود. برعکس، در پروژه احیای میراث زرتشتی ناسیونالیستهای ایرانی در سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ موضوع بازگشت به «فرهنگ اصیل ایرانی» مطرح بود. به عبارت دیگر، آن طور که نویسنده در وصف پروژه فکری پورداوود توضیح می، توجه به میراث زرتشتی کمک به «نوزایی فرهنگی میراث باستانی ایران و نیرو بخشیدن به آن در رقابت با تمدنی قرون میانه عربی-اسلامی-ترکی هژمونیک، به تعبیر پورداوود، بود.»
همانند بازگشت یهودیان به اسراییل پس از تشکیل این کشور، دولت پهلوی نیز امیدوار بود که زرتشتیهای هند به سرزمین اصلی خود برگردند. به نقل از کتاب، رضا شاه از طریق پشوتن مارکر، یکی از بازرگانان و بزرگان زرتشتی هند، به پارسیهای هندی پیام فرستاد و خواستار بازگشتشان به ایران شد. این موضوع بار دیگر از سوی شاهدخت اشرف پهلوی نیز با او در میان گذشته شد. اما، مارکر که یکی از منتقدان آزار و اذیت زرتشتیان و وضعیت دشوارشان در ایران بود، بهرغم وقوع انقلاب مشروطه، از توسعه سیاسی و اجتماعی دموکراتیک در ایران ناراضی بود. به گفته او، «یک زرتشتی در هندوستان میتواند دادرس، قاضی و وزیر شود. اما در ایران چنین چیزی ممکن نیست».
زرتشتیان هند در زمان هند بریتانیایی موقعیت بهتر اقتصادی پیدا کردند و با ورود به تجارت جایگاه بارز اقتصادی یافتند. برای نمونه در اینجا میتوان به جمشیدجی تاتا (۱۸۳۹ - ۱۹۰۴) اشاره کرد که از پیشگامان صنعت مدرن هند بود و گروه صنعتی «تاتا» را پایهگذاری کرد.
نویسنده در بخش دیگر کتاب به سهم مهم پارسیهای هند در نوسازی دین زرتشت اشاره میکند. چنانچه، «اهداف دینشاه ایرانی [حقوقدان پارسی] - در تمام پروژههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگیاش - بر اساس مولفههای لیبرال و اهداف سیاسی دموکراتیک تعریف میشد.» اما نویسنده به این تناقض پروژه وی اشاره میکند که «هرچند منطق فرهنگی احیای میراث زرتشتی ایران به تقویت این اقلیت در ایران، به عنوان یک هدف دموکراتیک کثرتگرا، کمک میکرد اما از نظر تاثیرات ایدئولوژیک ... میتوانست زمینه نتایج محافظهکارانه-شبهفاشیستی سیاسی و فکری را نیز مساعد سازد.»
مشخصات کتاب:
افشین مرعشی/زرتشتی ا در تبعید: پارسیهای هند و ساختن ایران مدرن/انتشارات دانشگاه تگزاس/۳۲۸ص/۲۰۲۰.