ژیوان گاسپاریان، نوازندهای که سازی ملی و حتی محلی به نام دودوک را جلوهای جهانی بخشید و ایرانیان از او و نواختههایش خاطرات فراوانی دارند، ششم ژوییه ۲۰۲۱ در سن ۹۲ سالگی درگذشت. فوت او را ساعاتی پیش، یکی از رسانههای معروف ارمنی (ارمنیپرس) به نقل از نوه او خبررسانی کرد.
به گزارش ارمنیپرس، نوه گاسپاریان در حساب فیسبوک خود با اشاره به درگذشت پدربزرگش نوشته است: «من با اندوه فراوان از مصیبت و آسیب بزرگی که به ما وارد شد مینویسم. در آرامش باشید.»
از مرگ مادر در شش سالگی و زندگی در یتیمخانه تا جایزه گرفتن از استالین
گاسپاریان ۱۲ اکتبر ۱۹۲۸ در سولاک، روستایی در نزدیکی ایروان ارمنستان، متولد شد. در گزارشی که ذکر آن رفت، آمده است که او در شش سالگی نواختن دودوک را آغاز کرد. او خود در گفتوگویی که بعد از کنسرتش در تالار بزرگ باربیکین (سال ۱۳۹۱) با بیبیسی داشت، از زندگی تلخی که در دوران کودکی گذرانده، سخن گفته و اشاره کرده است که مادرش در شش سالگی از دنیا رفته است و از آنجا که پدرش در جنگ بوده، او در یتیمخانه روزگار میگذرانده است. همین اندوه بزرگ او را به سمت ساز دودوک کشانده و به فاصله دو سال چنان در نواختن این ساز مهارت پیدا کرده که استادش به او سازی بهتر داده است.
ظرفیتهای او در نوازندگی چنان شهرتی پیدا کرد که وقتی ۱۹ ساله بود، از دست ژوزف استالین، یک ساعت مچی جایزه گرفت. در ۲۱ سالگی نوازندهای شناخته شده در ارمنستان بود که در ارکستر سمفونیک ساز مینواخت و بعدها توانست جوایز محلی، ملی و جهانی را از آن خود و کشورش کند که از جمله آنها، جوایز متعدد یونسکو و نیز جایزه وومکس جهانی بود.
او جدا از آنکه ساز دودوک را جهانی کرد، با گسترش این ساز و ایجاد دامنه صوتی بم برای آن توانست گروهی کوچک و جمعوجور را شکل دهد و بتواند اجراهای گروهی با این ساز را هم ارائه کند و آن را از حالت تکساحتی بودن درآورد.
ژیوان یا جیوان گاسپاریان را نه تنها باید نامآورترین هنرمند موسیقی ارمنستان نام نهاد که از جهاتی وی یکی از معروفترین هنرمندان شرق در دنیای غرب است که با نواختههایش شهرت و اعتباری برای موسیقی ارمنی و بهخصوص ساز دودوک فراهم کرد؛ سازی بادی که گستره صوتی چندانی ندارد اما نوایی که از آن برمیخیزد، عمیقا تاثیرگذار است. نمونههای مشابه این ساز در ایران را میتوان در نرمهنای و دوزله سراغ گرفت و نوازندگان آذری نیز این ساز را مینوازند اما نوع نواختن گاسپاریان و مهارتش در بیان با حس وحال این ساز او را بر صدر نوازندگان برکشید؛ صدایی که گویی از اعماق تاریخ برمیخیزد. سازی که شاید مشابه آن را بتوان در دو نی یا دونلی و نواختههای شیرمحمد اسپندار از سیستان و بلوچستان سراغ گرفت.
گاسپاریان در ایران
ایرانیان ژیوان گاسپاریان را ابتدا با نوای ساز دودوک او در موسیقی تحسینبرانگیز پیترگابریل روی فیلم آخرین وسوسه مسیح (اثر مارتین اسکورسیزی) به خاطر دارند؛ اثری که نخستین بار عمق و وسعت شگفت این ساز را با ترکیب و سازبندی زیبای پیترگابریل به گوش علاقهمندان رساند. در واقع این تلاشهای گاسپاریان بود که توجه گابریل را به ظرفیتهای این ساز و موسیقی فولکلور ارمنستان جلب کرد و توانست تم اصلی و محوری فیلمش را با اقتباس از همین ساز و گوشههای مهجور موسیقی ارمنستان انتخاب کند و گسترش دهد. او بعدها در فیلم گلادیاتور (ساخته ریدلی اسکات) هم دودک نواخت که موسیقی آن را آهنگساز شهیر، هانس زیمر، ساخت و جایزه اسکار بهترین موسیقی را نیز برای این فیلم به ارمغان آورد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
پس از آن بود که نشر موسیقی هرمس اجرای او با سه نوازنده دیگر را در قالب آلبومی منتشر کرد. این اجرا سبب شد تا مدیر نشر هرمس با حسین علیزاده و گاسپاریان رایزنیهایی داشته باشد که به اجرای کنسرت مشترک آنها در سال ۱۳۸۲ فرهنگسرای نیاوران انجامید؛ کنسرتی که از آن بسیار استقبال شد. در آن کنسرت قطعه نسبتا طولانی (۲۲ دقیقه) «به تماشای آبهای سپید» با تنظیم علیزاده اجرا شد. همچنین تصنیف معروف «ساریگلین» که در زمره نغمههای مشترک چند فرهنگ موسیقایی، از موسیقی آذربایجانی تا موسیقی ترکی و موسیقی ارمنستان است، در همین کنسرت و با همخوانی گاسپاریان، افسانه رثایی و… اجرا شد.
یک سال پس از اجرای این قطعه، آلبوم این اثر نیز به بازار موسیقی راه یافت. حسین علیزاده که در آن سال از این همکاری به شوق آمده بود، در بروشور این آلبوم احساسش را درباره گاسپاریان و این همکاری اینگونه بیان کرده است: «وقتی همكاری با گاسپاريان به من پيشنهاد شد، نگاهم به دوردست خيره شد و صدای سحرانگيزی مرا به سوی خود كشاند. همان صدای آشنايی كه حكايت جاودانگی عشق با او است. هر نغمه را يادآور میشديم، برايمان آشنا بود. چه بنوازيم؟ شور، دشتي، چهارگاه، بيات شيراز يا... همه اين عناوين بار زيادی برای ما داشتند. گويی از خاطرات سخن میگفتيم؛ از خاطراتی كه قرنها سرنوشت دو فرهنگ را رقم زده بود. موسيقی ايران و ارمنستان، زبان مشتركی است كه هر عبارت آن برای هر دو ملت آيينهای از تاريخ است. اين كنسرت هديهای است به ملت ايران و ارمنستان، به ويژه هموطنان ارمنی.»
در گزارش و تحلیلی که روزنامه همشهری در روز پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۳، درباره این آلبوم و قطعه ساری گلین نوشته آمده است: «قطعه ساری گلين با آن مقدمه نو و شنيدني و تنظيم جديد برای هماوايی و همنوايی گويی روايتی دیگر است از نغمهای آشنا و همچنين به دليل استفاده از سه زبان (فارسی- تركی- ارمنی) در شعر ترانه، میتوان اين قطعه را عقد واسط و ركن واحد مجموعه كارها (به عنوان موسيقی تلفيقی) برشمرد و در لابهلای جملات و نغمههایش هم شخصيت و هويت فرهنگی هنری تنظیمکننده آن را فهميد. دودوك بيداركننده حسرتهای شيرين، شورانگيز و عود برانگيزاننده شور و شعور است و نقاره و كوزه و دمام و دف جهان و جانت را سرشار از نوا میكنند. نقشی كه در قطعه آواز پرندهها، به راستی در پيوند و تلفيقی موفق، بارها بر رگ جان میزندت و بیمضراب مرتعش میسازدت.»
کیفیت اجرای این اثر سبب شد تا در زمره پنج نامزد اصلی و نهایی بخش موسیقی جهانی جایزه گرمی سال ۲۰۰۶ قرار گیرد.
آخرین اجرا در ایران و تعویق به دلیل مرگ هاشمی رفسنجانی
آخرین اجرای گاسپاریان با حادثهای غیرمترقبه در ایران همزمان شد که آن را از این نظر در حافظه جمعی اهالی موسیقی ماندگار کرده است. گاسپاریان در دیماه ۱۳۹۵ و همزمان با جشنواره موسیقی فجر، برای اجرای برنامهای ویژه در بخش بینالمللی این رخداد موسیقایی به ایران وارد شد. او قرار بود در اولین روز از سیودومین جشنواره موسیقی فجر برنامه اجرا کند که روز قبل از آن اکبر هاشمی رفسنجانی در یک حادثه مشکوک در استخر درگذشت.
گاسپاریان همراه با دولتمند خلف، هنرمند و آوازخوان نامی تاجیکستان، به این جشنواره آمده بودند و جالب اینکه دولتمند خلف هم ناگهان سکته کرد و نتوانست برنامهای داشته باشد. گاسپاریان ابتدا نپذیرفت که بماند و چند روز بعد برنامه داشته باشد اما در نهایت توضیحات و قولوقرارهای مسئولان جشنواره و بهخصوص علی مرادخانی، که آن سال معاون هنری وزارت ارشاد بود، توانست او را راضی کند که با دو روز تاخیر اجرای خود را در تالار وحدت به صحنه ببرد. گاسپاریان کمتر از نصف روز بعد از اجرا، تهران را ترک کرد.
گاسپاریان در آخرین اجرای صحنهای خود، برای مخاطبان ایرانی سنگ تمام گذاشت. در این برنامه سه قطعه باکلام اجرا شد که یکی از آنها، قطعه آشنا و پرطرفدار «ماما» بود. اجرایی که بدون استراحت و نزدیک به دو ساعت به طول انجامید؛ در پایان اجرا، گاسپاریان به زبان ارمنی از حضار تشکر کرد.
نکته جالب توجه این که آقای گاسپاریان قرار بود یک سال قبل از اجرای سال ۹۵، با همراهی سهراب پورناظری اجرای مشترکی داشته باشند که ابتلای گاسپاریان به آنفولانزا مانع سفر و اجرای او شد.
هنرمندی که به دنبال صلح بود
گاسپاریان در معدود گفتوگوهایی که با رسانههای فارسیزبان انجام داد،از دغدغههای انسانی خود هم سخن گفته است. او در گفتوگویی که سایت تیتر هنر از او نقل کرده است از آرزوی خود برای صلح میان ترکیه و ارمنستان سخن گفته و اضافه کرده است که قطعه ساری گلین نمادی از آرزوی او برای صلح بین این دو کشور است. او گفت که پدربزرگش ترکتبار بود و مدفنش در ترکیه است و آرزو دارد که روزی سر مزار او برود. او از بزرگترین آرزویش این گونه یاد کرد: «بزرگترین آرزوی من این است و دلم میخواهد صلح میان ترکیه و ارمنستان را از هر لحاظ ببینم و برای این صلح لحظهشماری میکنم.» اما دست تقدیر نخواست تا هنرمندی چون او آرزویش را در این جهان برآورده ببیند. شاید روزی برسد که این دو کشور منازعات و درگیریهای گذشته را به کناری نهند و مراوده و دوستی و صلح را جایگزین کنند و آن روز نوازندگانی از دو کشور در تالارهای ترکیه طنین یکی از نغمههای معروف گاسپاریان را بلند کنند.