ایران این روزها با بحرانهای متعددی مواجه است. اقتصاد، سیاست خارجی، سیاست داخلی، محیط زیست، فروپاشی اجتماعی، سقوط اخلاق، موج مهاجرت نخبگان و سرمایهداران و مهمتر از همه ناامیدی؛ هر کدام به نحوی وضعیت ایران را تحت فشار مضاعف قرار دادهاند. در واقع بحران به معنای قرار گرفتن یک موضوع در موقعیتی ناپایدار است که تا رسیدن به نابودی مسیر طولانی در پیش ندارد. حال اگر در یک حوزه چندین بحران با یکدیگر همراه شوند، ابر بحران شکل میگیرد. به عبارت دیگر، گزاره «ابر بحران» نشان دهنده تجمیع بحرانهای متعددی است که هنوز قابل حل نیست.
در چنین شرایطی دو نگاه به مسئله وجود دارد. نخست آنکه برخی با تمسک به ملیگرایی معتقدند ایران برای حل این مشکلات بهتنهایی میتواند اقدام کند. آنها میگویند که ایران سرشار از منابع طبیعی و اقتصادی است، بنابراین میتواند با استفاده از آن مشکلات خودش را حل کند. همچنین این افراد تاکید دارند که نیروهای متخصص بسیاری وجود دارند که میتوانند نیروی انسانی لازم برای مواجهه با مشکلات امروز ایران را تأمین کنند.
در سوی مقابل، برخی استدلال دیگری را بیان میکنند. این افراد با ارجاع به جهان به هم پیوسته امروز و تجربه چهار دهه گذشته، اعتقاد دارند که ایران بدون همکاری بینالمللی نمیتواند مشکلاتش را حل کند. در برخی از حوزهها از جمله محیط زیست و اقتصاد این مسئله پررنگتر است. در واقع ما در صنایع مادر مانند نفت، حمل و نقل و انرژیهای تجدیدپذیر، حتی تکنولوژی لازم برای تولید نیازمندیهای خود را نداریم؛ بنابراین فارغ از مسئله تأمین مالی، ما به حضور افراد متخصص و انتقال دانش آنها به داخل ایران نیاز داریم.
محیط زیست
در بخش محیط زیست وضعیت بهمراتب بدتر از سایر حوزهها است. در این بخش همکاری با همسایگان و یافتن راهکارهای عملی برای برونرفت از بحران فراگیر محیط زیست، نیازمند استفاده از تجربه کشورهای پیشرفته در حوزههای آب و کشاورزی است. اتحادیه اروپا و اسرائیل در زمینه آب و محیط زیست پیشرفته هستند. با این حال ایران به دلیل تحریمهای بینالمللی، نگاه ایدئولوژیک به روابط خارجی و تحریمها، امکان استفاده از کمکهای آنان را ندارد.
از سوی دیگر، ایران با در اختیار داشتن تعداد زیادی منابع آب مشترک با همسایگانش، نیازمند همکاری و ایجاد توافقنامههایی پایدار است که منافع ایران را تأمین کند. برای این کار گفتگو با افغانستان، عراق، ترکمنستان، جمهوری آذربایجان و کشورهای حاشیه جنوبی برای بهرهبرداری از خلیجفارس باید در دستور کار قرار گیرد. موضوعی که بدون وجود یک دیپلماسی مؤثر و سیاست خارجی قدرتمند امکانپذیر نیست. به عبارت دیگر در شرایطی که ایران رابطه دوستانهای با دولتهای همسایه خود ندارد، رسیدن به یک توافق برای حل مشکلات محیط زیستی، بسیار دشوار به نظر میرسد.
سیاست خارجی
وضعیت ایران به لحاظ سیاست خارجی بسیار بغرنج است. این کشور در خوشبینانهترین حالت، برای خروج از بنبست فعلی نیازمند یک پروژه چندساله است. بیاعتمادی کشورهای منطقه به حکومت، ناامیدی اروپا به پایبندی جمهوری اسلامی به تعهداتش و دشمنی با ایالات متحده از جمله مواردی است که بعید به نظر میرسد بتوان آنها را در کوتاهمدت حل کند.
در میان کشورهای منطقه نیز عربستان سعودی بهعنوان یکی از قطبهای مهم اقتصادی نفوذ بسیاری دارد. در واقع یکی از کلیدهای حل مشکل ایران با جهان، احیای روابط از دست رفته با ریاض است. عربستان طی سه دهه گذشته بارها تلاش کرد تا فرصت بهبود روابط با ایران را فراهم کند. اما هر بار با کارشکنی سپاه پاسداران و نیروهای وابسته به آن، بهعنوان بخش نظامی ایدئولوژیک حاکمیت جمهوری اسلامی مواجه شد. در چنین شرایطی اعتماد به قول جمهوری اسلامی برای آینده بسیار سخت است و بدون دستیابی به یک التزام قطعی، دیگر نمیتوان به آن امیدوار بود.
در واقع ایران به دلیل آنکه در هیچ گروه اقتصادی یا سیاسی نقش پررنگی ندارد، در حال حاضر نمیتواند به حمایت کشوری در مواجهه با این مشکل امیدوار باشد. شاید تنها راه برونرفت در شرایط فعلی، استفاده از ابزار میانجیگری از نوعی است که پیشتر عمان برای شروع مذاکرات مسئولیت آن را برعهده گرفت.
اقتصاد
نیاز به حمایت و همکاری با کشورهای خارجی برای حل مشکلات اقتصادی بیش از سایر بخشها است. اگرچه در اینجا نیز سیاست خارجی نقش مهمی دارد، اما شاید اگر سیاستهای ماجراجویانه جمهوری اسلامی در منطقه تلطیف شود، بتوان این موضوع را بهبود بخشید.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
جمهوری اسلامی سالهاست که سیاست خودکفایی را برگزیده است. رهبران ایران معتقدند که اگر بتوانند نیازهای اساسی خود را در داخل تولید کنند، به خودکفایی رسیدهاند و دیگر نیازی نیست با کشورهایی که بهعنوان دشمن از آنها نام میبرند، وارد تعامل شوند. این در حالی است که اقتصاد در جهان امروز با دیدگاههای قرن بیستمی رهبران جمهوری اسلامی، بسیار متفاوت است.
در دنیای امروز عملاً هیچ کشوری همه چیز را تولید نمیکند. حتی اگر توان تولید یک کالا در داخل کشوری وجود داشته باشد، بنا بر اصل «مزیت رقابتی» کشورهای ترجیح میدهند سود اقتصادی را بر تولید همه چیز در داخل ارجح بدانند.
ایران سالهاست که تلاش میکند تا در تولید خودرو و برخی محصولات کشاورزی به خودکفایی برسد. موضوعی که به لحاظ کارشناسی و نگاه بسیاری از اقتصاددانان اساساً توجیهی ندارد. وقتی کشوری به لحاظ اقلیمی توانایی تولید محصولات کشاورزی پر آب را ندارد و یا تکنولوژی لازم برای ساخت خودرو را نمیتواند به دست آورد، باید با استفاده از واردات نیاز داخل را برطرف کند. در مقابل تاکید بر تولید محصولاتی که در ایران ارزان تمام میشود و بازار خارجی به آنها علاقهمند است، میبایست در دستور کار قرار بگیرد. اما رهبران ایران اقتصاد را نیز بهصورت امنیتی و بر اساس رانت، سیاستگذاری میکنند.
از طرف دیگر، به دلیل سالها تحریم و نبود منابع مالی لازم، ایران بهشدت نیاز به سرمایهگذاری خارجی دارد. برخی از پروژهها بهقدری هزینه بر است که اساساً نمیتوان هزینه ساخت آن را با بودجه داخلی تأمین کرد. راهسازی، اکتشاف منابع جدید نفتی، راهاندازی خطوط تولید صنعتی، کشتیسازی و ... فارغ از تکنولوژیهای مدرن، به منابع مالی بسیاری نیز نیاز دارد. از این رو باید در نظر داشت که بدون سرمایهگذاری کشورهای خارجی و حمایت بانکهای بینالمللی، نمیتوان به رشد اقتصادی پایدار و خروج از بحران اقتصادی فعلی امیدوار بود.
امنیت
مسئله امنیت از جمله آن مسائلی است که مورد علاقه مسئولان جمهوری اسلامی است. آنها در توجیه بسیاری از اقدامات مداخلهجویانه خود در کشورهای منطقه، بحث امنیت و عمق استراتژیک را مطرح میکنند. به این منظور جمهوری اسلامی اقدام به تأسیس گروههای مختلف شبهنظامی در منطقه زده و با تأمین مالی آنها وفاداری این گروهها را میخرد. این در حالی است که دولتهای منطقه از روابط خوبی با جمهوری اسلامی برخوردار نیستند. به عبارت دیگر جمهوری اسلامی به جای روابط رسمی دوستانه، فشار غیر مستقیم را برای رسیدن به اهداف خود در پیش گرفته است. همین مسئله طی سالهای اخیر باعث نزدیکی بیشتر کشورهای عربی با اسرائیل شد. در واقع وجود دشمن مشترکی که در تمام کشورهای منطقه به دولتها فشار میآورد، در نهایت به شکلگیری جبههای واحد علیه حکومت ایران انجامید.
در این وضعیت ایران علیرغم فشار اقتصادی مضاعف، ناچار است سالانه میلیاردها دلار صرف حفظ نیروهای شبهنظامی مرتبط با خود کند تا به ادعای خودش از «عمق استراتژیک» برای حفظ امنیت استفاده کند. امنیتی که عملاً به دلیل ضعف شدید در عرصههای مختلف و نارضایتی عمیق بین مردم، متزلزل است.
همچنین انفجارها و ترورهای داخل ایران نشان میدهد که بر خلاف ادعای حاکمان جمهوری اسلامی، آنها توان تأمین امنیت نیروهای ارزشمند خود را نیز ندارند.
در این وضعیت بعید به نظر میرسد که جمهوری اسلامی بتواند بدون حمایت بازیگران اصلی منطقهای و جهانی، بتواند خود را از این مخمصهای که گرفتار شده رها سازد.
فرار مغزها
یکی دیگر از بخشهایی که جمهوری اسلامی مدعی است که بر اساس آن میتواند کشور را اداره کند، وجود سرمایههای انسانی است.
طی سالهای اخیر سیلی از نخبگان، سرمایهداران و طبقه متوسط برای خروج از ایران اقدام کردند. این افراد در مواردی به دلایل سیاسی و در بسیاری موارد تنها برای به دست آوردن آزادی اعم از اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی ایران را ترک کردند. همچنین عدم احترام به کرامت انسانی از دیگر مشکلاتی است که باعث شده تا بخشی از مردم ایران حاضر شوند تا سختیهای مهاجرت و شروع از صفر را به جان بخرند.
خصوصاً از سال ٩٧ به بعد که ایران زیر فشار تحریمها قرار گرفت و حکومت نیز فشارهای امنیتی و سلب آزادیهای اجتماعی را تشدید کرد، بر تعداد مهاجران افزوده شده است. آمارها از وجود حدود ٨ میلیون ایرانی در خارج از کشور زادگاهشان خبر میدهد. دی واقع چیزی حدود یک دهم مردم ایران به دلایل مختلف حاضر نیستند زیر سایه جمهوری اسلامی زندگی کنند.
این سیل مهاجرتها که ایران را بیشتر شبیه به یک کشور جنگزده نمایش میدهد، باعث از دست رفتن حجم وسیعی از سرمایه و دانش و کارآمدی شده است. نیروی انسانی کارآمد و سرمایههایی که میتوانست در ساخت ایران به کار رود، امروز در جایی دیگر از دنیا به تولید و سودآوری مشغول است. در این میان حاکمان ایران به پافشاری بر شعارهای ایدئولوژیک خود حاضر نیستند اکثریت متفاوت را تحمل کنند.
در واقع بحران دیگری که گریبان ایران را گرفته است، خروج نیروی متخصص و سرمایه است. مشکلی که به جز باز کردن راه برای استفاده از نیروی متخصص خارجی یا فراهم آوردن شرایط لازم برای بازگشت متخصصانی که با مبناهای حکومت ایدئولوژیک ایران متعهد نیستند، راهکاری وجود ندارد.
طی سالهای اخیر حکومت ایران همیشه بین خودشیفتگی و خودباختگی همیشه در نوسان بوده است. آن زمانی که باید از طرف خارجی کمک میگرفت، با خودشیفتگی آن را وابستگی یا وطن فروشی خواند و آن زمانی که باید به مردم خودش اتکا میکرد، با خودباختگی و شعارهای توخالی کشور را به کارت بازی بین ابرقدرتهای شرق و غرب تبدیل کرد.
اما آنچه که جهان امروز را شکل میدهد، روابط منطقی با کشورهای خارجی است. اقتصاد بهعنوان اصل اول تأمین قدرت در جهان مدرن، مهمترین اولویت در هر کشوری است. موضوعی که بدون در نظر گرفتن منافع متقابل و عدم دشمنی با جهان بیرون امکانپذیر نیست.