سرانجام نواف سلام، نخستوزیر لبنان، کابینهاش را معرفی کرد، بیآنکه حزبالله و جمهوری اسلامی در آن نفوذی داشته باشند. کابینهای که لبنان باشکوه دیروز را به یاد میآورد و علیرغم حضور سه عضو امل و یک دوست خانواده نبیه بری که صاحب کرسی وزارت اقتصاد شد، بقیه وزرا سرشان به تنشان میارزد.
معاون نخستوزیر: طارق متری
وزیر خارجه: یوسف رجی، دیپلماتی برجسته که به زبانهای عربی، فرانسوی و انگلیسی مسلط است
وزیر دفاع: میشل منسی
وزیر دارایی: یاسین جابر که نماینده مستقیم نبیه بری است
وزیر فرهنگ: غسان سلامه شخصیتی برجسته که نماینده لبنان در یونسکو بود
از میان این وزرا، پنج وزیر شیعه از جنبش امل و شیعه مستقلاند که از این میان، یک وزیر را نیز نخستوزیر تعیین کرده است. این به معنای این است که حزبالله قدرت وتو را در کابینه از دست داده؛ چرا که تصویب تصمیمهای کابینه مستلزم رای دوسوم وزرا است و حزبالله و جنبش امل ۹ رای لازم را برای وتو ندارند.
به این ترتیب لبنان بعد از تقریبا ۴۰ سال، در سالروز انقلاب نکبتبار برای ما و منطقه و جهان، نفسی بهراحتی میکشد و سایه خمینی و سیدعلی بر سرش سنگینی نمیکند.
این در حالی است که مورگان اورتگاس، معاون فرستاده ویژه ایالات متحده در امور خاورمیانه، در سفر به لبنان، گفته بود که گروه حزبالله نمیتواند در دولت آینده این کشور نقش داشته باشد.
در میان کشورهای عربی، لبنان به دلیل ویژگیهای فرهنگی، هنری، آموزشی و تنوع اقوام و مذاهبش، از اوایل قرن نوزدهم، جایگاه خاصی داشت که حتی در دوران دو جنگ داخلی هم حفظ شد (مکرون، رئیسجمهوری فرانسه اخیرا در گفتگوی تلفنی با همتای لبنانیاش ژوزف عون، گفته بود لبنان بسیار بزرگتر از اندازه جغرافیایی خود است) تا اینکه حزبالله مثل خوره به جان لبنان افتاد و ویژگیهایش را یکی پس از دیگری، مصادره کرد و تنها چیزهایی که باقی ماندند، دیوان اشعار سعید عقل، آوازهای فیروز و ماجده، شبحی از روزنامه النهار و نمادهایی از سولیدر (منهتن بیروت که رفیق حریری ساخت) بودند.
سعودیها در دهههای گذشته، بهویژه در طول جنگ داخلی ۱۵ ساله، نقشی پیشرو در حمایت از امنیت و ثبات لبنان ایفا کردند. آنها نشست طائف لبنان را برپا کردند که در آن هریک از دولتمردان و سلحشوران جنگهای داخلی سهمی گرفتند و پیمان صلح را امضا کردند.
در طائف آنها میزبان جلسات پارلمان لبنان هم بودند. این تلاشها به امضای توافق طائف منجر شد که چارچوب جدیدی را برای همزیستی سیاسی بین جناحهای مختلف لبنان معنا کرد و نقطه عطفی بود که پس از سالها، ثبات را به لبنان بازگرداند.
از طریق این توافق، عربستان تعهد عمیقش را به حمایت از راهحلهای مسالمتآمیز و دستیابی به ثبات در کشورهای عربی نشان داد و موقعیتش را بهعنوان یک طرف قابلاعتماد در درگیریهای منطقهای تقویت کرد.
سعودیها علاوه بر حمایت از توافق طائف، با حمایت سیاسی و اقتصادی از لبنان، به بازسازی آنچه در جنگ ویران شده بود، کمک قابلتوجهی کردند. حاضران در طائف علاوه بر وکلای پارلمان، دولتمران سالهای استقلال و بعد آن بودند که تا سالها با ارائه کمکهای مالی بشردوستانه، بازسازی زیرساختها و بهبود شرایط زندگی مردم لبنان را کمک با دستان پرتوان رفیق حریری و برنامهریزیهایش در گروه المستقبل، عهدهدار شدند و لبنانی تازه بنا کردند.
پیمان طائف چهار بند اساسی داشت. بند نخست در پاراگرافهای متعدد، هویت عربی لبنان را تضمین میکرد و نظام حکومتی لبنان بهعنوان نظامی پارلمانی و دموکرات بازمعنا میشد. مثلا در این بند، نخستوزیر مسئول کامل قوه مجریه و شریک رئیسجمهوری میشد. توزیع کرسیهای مجلس نمایندگان به طور مساوی بین مسلمانان و مسیحیان تبصره دیگر بند و گزینش مدیران و مسئولان سیاسی، نظامی و دانشگاهی بر مبنای یک فرمول پیچیده و نه فقط مذهبشان، تبصره بعدی بود.
در بند دوم، گسترش حاکمیت کامل دولت لبنان بر تمامی اراضی لبنان، انحلال تمامی گروههای شبهنظامی لبنانی و غیرلبنانی، تقویت نیروهای امنیتی داخلی و نیروهای مسلح، حل مشکل آوارگان و تایید حق آنها برای بازگشت به خانه و کاشانه اصلی خود تصریح شده بود.
در بند سوم، بر لزوم آزادسازی بخشهای اشغالی لبنان از چنگ اسرائیل و اجرای قطعنامه ۴۲۵ شورای امنیت تاکید شد.
بند چهارم، به روابط لبنان و سوریه میپرداخت؛ روابطی که بر پایه آن، لبنان هرگز به گذرگاهی علیه سوریه تبدیل نمیشد و مخالفان رژیم سوریه هم حق فعالیت ولو فرهنگی، علیه رژیم اسد را نمیداشتند. همین بند بود که بعدها از نگاه جنایتپیشه اسد و نمایندهاش غازی کنعان و پس از او رستم غزاله، کشتار رهبران سیاسی، نظامیان، روزنامهنگاران و هنرمندان لبنانی و فلسطینی مخالف اسد را در لبنان موجه جلوه میداد.
حریری با طائف به لبنان آمد. نه بهعنوان بچه صیدایی که در سعودی پولدار شده است؛ گواینکه حقیقت هم همین بود. حریری حسابدار یک شرکت ساختمانی بود که بعد خود شرکتی زد به نام «سولیدر» و مقاطعهکار ساخت جاده ریاضــجده شد. او شش ماه زودتر از موعد کار را تمام کرد و موردتحسین ملک فهد قرار گرفت و یک میلیون دلار پاداش دریافت کرد اما او از ملک خواستار گذرنامه سعودی شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
چنین بود که حریری با کمک عربستان سعودی توانست چند پروژه عمرانی را در وطنش لبنان به بهترین وجه به انجام رساند. در طائف او مرد اول بود و بعد از طائف، به لبنان بازگشت و در لبنان مرد اول شد.
حریری بعد از طائف، پنج بار نخستوزیر شد؛ از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۸ و بعد از ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵. طی این مدت، او لبنان جدیدی بر پا کرد. بیروت اقتصادی با بانکها و موسسات مالی و هتلهای زیبا در محله سولیدر بیروت. لبنان جان گرفت اما دمشق شادمان نبود که اداره لبنان دارد اندکاندک از کف خارج میشود. تمدید ریاست امیل لحود، متحد حزبالله و امل و بعضی مسیحیان که با اسد بیعت کرده بودند، به دستور بشار اسد انجام شد و حریری را در مقابل اسد قرار داد. سپس مثلث مرگــ رستم غزاله، اسد، تیم بدرالدین حزبالله و قاسم (سلیمانی)ــ به حرکت در آمد و حریری ظهر ۱۴ فوریه ۲۰۰۵ در بازگشت از پارلمان لبنان در بلوار روشه بیروت، جانش به آتش کین سوخت و جهان لبنانش هم به آتش کشیده شد.
عماد مغنیه (حاج رضوان) برای دور بودن از صحنه پس از توفیق در نابود کردن رفیق الحریری، به تهران رفت. او در طول ۱۰ سال آخر زندگیاش فقط مسئول سازمان اطلاعات حزبالله و فرماندهی عملیات ویژه نبود. او صدها جنگجوی شیعه جیشالمهدی را آموزش داد و حداقل سه دور تعلیمات نظامی فشرده برای بچههای شیعه بحرینی و کویتی و سعودی برگزار کرد؛ افرادی که محمدحسن اختری آنها را از دمشق، بدون مهر کردن گذرنامههایشان و ظاهرا برای درس آخوندی، به قم میفرستاد، اما از اردوگاههای سری تعلیمات نظامی سپاه سر در میآوردند؛ جایی که عماد بهعنوان مربی اول و با اسم حاج رضوان، نخست مغز و عقل آنها را میدزدید و بعد آنها را به آدمکوکیهایی بدل میکرد که به اشارهای، به بمبهای متحرک و مرگآور تبدیل میشدند.
عماد بعد از قتل رفیق حریری، به ایران رفت. دو سال بعد که برای استراحتی کوتاه و دیدار با پدر و مادر و همسر نخست لبنانی و فرزندانش به لبنان رفت، فضای لبنان بعد از قتل رفیق الحریری، خروج خفتبار ارتش سوریه از این کشور و سپس انتخابات و تشکیل دولت تازه به ریاست فواد سینیوره، فضایی متفاوت با آن بود که عماد دیرسالی میشناخت.
غیبت او درست بعد از قتل حریری تردیدی باقی نگذاشت که او یا خود در این جنایت دست داشت یا از جزئیات آن باخبر بود. با خروج سوریه، متحدانش بهویژه حزبالله و وابستگان سلیمان فرنجیه از مسیحیان، عمر کرامی از سنیها، ارسلان از دروزیها و افرادی از تیره عاصم قانصوه و ناصر قندیل و البته نبیه بری و جنبش امل که دربست در خدمت دمشق بود، وضع بسیار بغرنج و آشفتهای پیدا کرده بودند.
مغنیه با طرح یک نقشه جنونآمیز و اجرای آن (ربودن دو سرباز اسرائیلی در جنوب لبنان) لبنان را به کام جنگی ناخواسته فرستاد که بعد از شش هفته، حاصلش ویرانی یکسوم خاک لبنان و نابودی دستاوردهای دوران سازندگی رفیق الحریری در سالهای پس از جنگهای داخلی بود. اسرائیل به لبنان حمله کرد و عماد همراه با برادران سپاه که برای هدایت عملیات به لبنان سرازیر شده بودند، همه دانش خود را در زمینه جنگهای نامنظم و شلیک خمپارهها و موشکهای والفجر و نازعات و شاهین و... به کار بست و بیش از ۴۰ روز، بیش از دو هزار خمپاره و موشک به سوی اسرائیل و نظامیانش پرتاب کرد. زمانی هم که جنوب و خط ساحلی بیروت به تلی خاک بدل شد، شادمان از پیروزی راهی تهران شد تا از دست سیدعلی خامنهای مدال بگیرد و تقدیر نثارش کنند.
با این حال اوضاع در بیروت روزبهروز بدتر میشد. سید حسن نصرالله که میپنداشت با «پیروزی الهی»ــ عنوانی که خودش بر ماجراجویی خود نهاده بودــ لابد نه فقط لبنانیها بلکه همه عربها و مسلمانان وظیفه دارند از او به عنوان سپهسالار اسلام و صلاحالدین ایوبی ثانی تجلیل کنند و حزبالله را روی سر گذارند، خود را در مقابل موج ملامتی دید که روزبهروز گستردهتر میشد. حالا آشکار بود که او در خدمت جمهوری ولایت فقیه و ولایت بعث همه اعتبار و جایگاهی را که از فردای خروج اسرائیلیها از جنوب لبنان به دست آورده بود، بهسرعت از دست میدهد.
سوریه بعد از حریری، از طریق عواملش شماری از برجستهترین شخصیتهای سیاسی و مطبوعاتی لبنان را به قتل رساند و حسن نصرالله با میلیونها دلار اهدایی جمهوری اسلامی، هم وابستگان به سوریه را سیراب کرد و هم کاریکاتور لبنانی ناپلئون، میشل عون، را به خدمت گرفت تا مانع انتخاب رئیسجمهوری و برپایی دادگاه بینالمللی رسیدگی به جنایت قتل رفیق الحریری و حداقل شش شخصیت دیگر لبنانی شود.
اما آمریکا و متحدانش در کنار عربستان سعودی، مصر و اردن و کشورهای حاشیه خلیج فارس، ضمن حمایت از دولت فواد سینیوره و اکثریت مخالف سوریه و جمهوری ولایت فقیه، انتخابات رئیسجمهوری جدید لبنان (میشل سلیمان، فرمانده ارتش) را یک ضرورت ملی میدانست که سوریه و لبنان و وابستگانش در لبنان مانع تحقق آن بودند.
زمانی که عمرو موسی، دبیرکل جامعه عرب، با طرح موردحمایت عربها به لبنان آمد، اقلیت لبنان در چنان تنگنایی قرار گرفت که برای گریز از پذیرش انتخاب سلیمان، هر روز بر مطالباتش افزود و این موضوع نیز عامل دیگری شد تا موج نفرت و غضب از حزبالله و مهرههای سوریه و جمهوری اسلامی در میان اکثریت لبنانیها بالا گیرد. در چنین احوالی بود که عماد مغنیه از تهران راهی لبنان شد؛ سفری که در سوریه خاکسترش کردند.
تیم مغنیه به جز رفیق حریری حداقل ۳۶ تن از برجستهترین شخصیتهای سیاسی، نظامی، فرهنگی، مذهبی و رسانهای لبنان را به قتل رساند. تیمی مرکب از قاسم سلیمانی، عماد مغنیه، عباس بدرالدین، سلیم جمیل عیاش، اسد حسن صبرا، حسن حبیب مرحی و حسن اونیسی که هریک با مرگی عجیب انتقام جنایاتشان را پس دادند، اما حریری در یادها جاودانه شد و لبنان باقی است و بازهم یکی از خاندان «سلام» در سرای حکومتی جای گرفت.
مستاجران موقت لبنان رخت برکشیدهاند و فصلی نو آغاز شده است. به پایداری مردم لبنان سلام کنیم. روز آفتابی خانه پدری نیز نزدیک میشود.