جهان داستانی رمان «سه رفیق زن» از شیدا بازیار، نویسنده آلمانی ایرانیتبار، بر سه اصل استوار شده است: تخیل، فیکنیوز (اخبار جعلی) و رویدادهای واقعی. این سه عنصر در دستان بازیار به توپهای رنگین شعبدهبازی میماند که او با تردستی بالا و پایین میاندازد تا توجه «آلمانیهایِ سفیدِ نشسته بر مسندِ قدرت» را به خود جلب کند و با نشان دادن گرایشهای نژادپرستانه و زنستیزانه آنها، برخوردهای خشن و تنگنظرانهشان را با غیرآلمانینماها یک به یک برشمرد؛ آن هم با لحنی نهچندان دوستانه. کاسی، هانی و زایا، سه شخصیت اصلی داستان، دل پُری از جامعه نژادپرست و مردمحور آلمان دارند و به همین دلیل هنگام شرح و تصویر آن، از تمام احساساتی که روابط انسانی را میسازد، تنها خشم و نفرت را انتخاب کردهاند.
دروغ و تناقض
کاسی، راوی داستان، دانشگاهدیده، ولی بیکار است و از آنجا که معشوق بیوفا او را ترک کرده، میکوشد با گریه و شراب و سیگار از بار اندوه اولین تجربه شکست خود در عشق بکاهد. زایا نخست به عنوان یک تروریست قهار معرفی میشود، اما در پایان، فرشته بیگناهی از آب در میآید که کاسی در آغوش گرمش فرو میرود تا به آرامی بخوابد. و هانی، با آن که کارمندی سختکوش، باانضباط، و محبوب همه در یک اداره حفظ محیطزیستی است، اما جسارت آن که از رئیس شفیق خود درخواست افزایش حقوق کند، ندارد. نویسنده، زندگی این رفیق سوم را بهگونهای به تصویر میکشد که انگار او هم مانند زایا و کاسی ساکن آلمان است و در یکی از نهادهای یکی از شهرهای آن کشور کار میکند، اما سر آخر مشخص میشود که هانی سالها است با خانواده خود به آمریکا مهاجرت کرده و زندگی جدیدی را در سرزمین «امکانات بیپایان» ساخته است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اگر خواننده بخواهد از سرانجام سرنوشت این سه رفیق دوستداشتنی با خبر شود، باید خود را برای خواندن و تجربه «دروغها» و تناقضهای بیشتری که بازیار آگاهانه در بنای داستان خود گنجانده است، آماده کند؛ با این حال نمیتواند در پایان داستان، خود را از دست این حس رها کند که هر آنچه در ۳۵۰ صفحه رمان خوانده بوده است، تنها یک شوخی «اول آوریل» یا «دروغ سیزده مآبانه» بوده است. خود نویسنده هم در صفحه آخر رمان خواننده را مخاطب قرار میدهد و سرخوشانه میگوید "آوریل، آوریل": «شاید واقعا این انتظار زیادی باشد که از تو بخواهم به من اعتماد کنی و بپذیری که من هم در این داستان دستکم همان اندازه دروغ گفتهام که تو و امثال تو در زندگیات.»
داستانهای وحشتناک
بازیار در دومین رمان خود، «سه رفیق زن»، به موضوع حاد نژادپرستی و جایگاه جنسیت در جامعه آلمان و به «میلیونها نمونه زشت تجربههای زشت یک زن غیرسفیدپوست» میپردازد. کاسی، زایا و هانی، در محلهای خارجینشین در حاشیه شهری کوچک در آلمان بزرگ شدهاند. نویسنده از چند و چون زندگی در آن محله و شهر، و نیز خاستگاه خانوادگی و روابط گذشته سه رفیق، حرفی به میان نمیآورد. آنچه به تصویر درمیآید، این است که سبک زندگی این سه دوست غیرآلمانینما به عنوان زنان جوان تحصیلکرده و آگاه به مسایل اجتماعی و جنسیتی در جامعه آلمان، تفاوتی با همنسلان «سفیدپوست» خود ندارد: آنها هم به پارتیهای شبانه میروند، سیگار میکشند، مشروب مینوشند، سفر میکنند، نسبت به رویدادهای سیاسی ـ اجتماعی نظر دارند، عاشق یا فارغند یا از درد عشق رنج میبرند، و نگران آینده خود هم هستند.
مشکل اصلی این سه زن مدرن و مستقل، از جنس دیگری است؛ این که با وجود داشتن حضوری عادی، همگون و همپیوند با جامعه، از سوی آلمانیهای سفیدپوست به عنوان شهروندانی برابر حقوق به رسمیت شناخته نمیشوند، اغلب با انگیزههای نژادپرستانه مورد حمله قرار میگیرند، و از بهرهگیری یکسان از امکانات اجتماعی محروم میمانند. دلیل: اصل و تبار مهاجرتی.
از آنجا که راوی و دو دوستش، مانند «میلیونها زن غیرسفیدپوست دیگر» به دلیل نَسَب غیرآلمانیشان از بازی در صحنه اصلی بیرون رانده شدهاند، خود را در صحنه جنگ مییابند. هانی، به عنوان نمونه، در بحثهای خود بهگونهای تحریکآمیز از «ما» و «شما» و از برخوردهای پرنخوت و خودمرکزبینانه جامعه ستیزهجوی آلمان صحبت میکند؛ از سرزمینی که ذرهای از پیشینه شرمآور تاریخی خود نیاموخته و نمیتواند به انسانها «روی خوش» نشان دهد. در پی این برداشت، یک پرسش حیاتی مطرح میشود: غیرآلمانیها چگونه میتوانند از جامعه بیرحم آلمان انتقام بگیرند؟ با اقدامات تروریستی؟
«واقعیت جایگزین»/«فاکت آلترناتیوی»
«سه رفیق زن»، با خبر جعلی «آتشسوزی قرن در خیابان بورنهمن» که در صفحه ۴ به صورت گزارشی رسانهای منتشر شده است، آغاز میشود. در این خبر آمده است که زنی به نام زایا ام. «اللهاکبر» گویان روبهروی کافهای به مردی آلمانی حمله کرده و در حال فرار، دستگیر شده است. به گفته پلیس، این زن مسئول آتشزدن خانهای در خیابان بورنهمن هم هست. شغل زایا ام. مددکاری اجتماعی است و تا پیش از دستزدن به اقدامات تروریستی، جوانان جویای کار را در چارچوب «برنامههای پیشگیرانه در جهت مبارزه با نژادپرستی» آموزش میداده است. پایان خبر.
خواننده ولی در صفحه ۳۴۴ پی میبرد که گزارش یادشده نادرست بوده است. بازیار در آن صفحه، «فیکنیوز» ابتدای رمان را تکذیب میکند و در مقام دفاع از دوست خود، مینویسد: «زایا نه هوادار داعش است و نه میخواهد بهخاطر پایمالشدن حق مظلومان از کسی انتقام بگیرد. زایا اصولا اهل تلافی کردن نیست و برای این کار هم بهطور کلی برنامهای ندارد.»
ترفندهای تکنیکی
از جمله ابداعهای تکنیکی شیدا بازیار، پیوندزدن رویدادهای واقعی به جعلی و شرح تخیلی آنها در قالب روایت است. او با این ترفند، ماجرای قتلها و آتشسوزیهای زنجیرهای سالهای دهه ۱۹۹۰ را که با انگیزه نژادپرستانه، از جمله در شهرهای زولینگن و روستک آلمان رخ داد، با جنایاتی که در فوریه ۲۰۲۰ در شهرهای هاله و هاناو تکرار شد، ربط میدهد و با تصاویر تکاندهندهای بازمیتاباند. در شهر کوچک هاناو، از جمله، یک نژادپرست آلمانی حمام خون راه انداخت و ۹ تن از مشتریان دو کافه قلیانکشی محلهای مهاجرنشین را به گلوله بست. بنا به گزارش پلیس محلی، ۶ تن از قربانیان تبار ترکی، بلغاری، بوسنیایی، و رومانیایی داشتند و ٣ تن از آنان آلمانی بودند.
تجربههای شخصی
از سوی دیگر، رمان «سه رفیق زن» بازتاب تجربههای خود نویسنده هم هست. بازیار این نکته را در مقالهای به نام «کلاس نگارش خلاق در آموزشگاه عالی هیلدزهایم» در سال ۲۰۱۷ شرح داده است: «من میبایست در دوران تحصیل در آموزشگاه با این واقعیت دردناک و غمانگیز کنار بیایم که ساختارهای نژادپرستانه و زنستیزانه آن تا چه حد بر من به عنوان فرزند کارگری مهاجر و زنی غیرسفیدپوست تاثیر منفی گذاشته بودند.»
See second novel by award-winning author Shida Bazyar. Brilliant so far! pic.twitter.com/yaEWh24WEO
— Omid Rezaee (@Omid6887) May 9, 2021
رویدادهای نخستین رمان این نویسنده با عنوان «شبها در تهران آرام است» که در سال ۲۰۱۶ در آلمان منتشر شد، نیز از تجربههای شخصی او و خانوادهاش سرچشمه میگیرد. بازیار که در سال ۱۹۸۸ در شهر هرمزکایل در ایالت راینلندفالز آلمان در خانوادهای مهاجر به دنیا آمده است، در این رمان سرنوشت یک کمونیست به نام بهزاد را بازگو میکند که در بحبوحه انقلاب ۱۹۷۹ ایران با ناهید که دانشجوی ادبیات است، در یک گروه سیاسی آشنا میشود و در پی عشقی سوزان با او ازدواج میکند. این زوج پس از آغاز یورش ماموران امنیتی به تشکیلات سیاسی و گذراندن یک دوره زندگی مخفی، برای حفظ جان خود و دو فرزندشان، ایران را ترک میکنند به آلمان پناهنده میشوند.
رمان «شبها در تهران آرام است»، جوایز ادبی بسیاری را از آن خود کرد؛ از جمله «جایزه ادبی اولا هان». این شاعر و رماننویس زن آلمانی، متولد ۱۹۴۵ در شهر مونهایم، یکی از پراهمیتترین شاعران معاصر این کشور است.
(این مقاله برگردان آزاد نقدی با عنوان Mit Wut gegen Rassismus به زبان آلمانی است که در تاریخ ۲۱ ژوئن در Iran Journal به چاپ رسیده است. )