برای توصیف آنچه در افغانستان اتفاق میافتد، واژههای زیادی به کار رفته است. فقط چند تا از آنها میتواند میزان واقعی فاجعه انسانی در حال گسترش را وصف کند.
در یک ماه گذشته، من به سرتاسر افغانستان سفر کردم. مناظر زیباییاند اما واقعیتی که مردم یا آن مواجهاند، هرگز تاریکتر از این نبوده است. این کشور به زانو درآمده است، اقتصاد در حال سقوط آزاد و امید درحال رخت بربستن است. در دل این بحران، خشکسالی شدید مداوم، کمبود پول نقد و سیستم بانکی کارآمد، پسلرزههای همهگیری و درگیری و آوارگی به چشم میخورد.
در سفرهایم زنان افغان بسیاری را ملاقات کردم؛ قوی، انعطافپذیر و مغرور. در حالی که پسران و مردانشان مجبور شدهاند دور از آنها کار کنند، آنها جامعه را میگردانند. تعداد کمی از آنها برای بیرون رفتن آزادانه اعتماد به نفس کافی دارند. هر چند که حالا اسلحهها زمین گذاشته شدهاند اما آنها به تنهایی رهبرند. آنها تکیهگاه خانوادههایی گاه تا ۱۲ نفرهاند، برنامهریزی میکنند، غذا میدهند، مراقبت میکنند و بیشتر از هر کس میدانند که چه کمکی لازم است و چطور باید تحویل داده شود.
من خیلی از این زنان را در درمانگاههای دوردستی که هلال احمر افغانستان اداره میکرد، ملاقات کردم. درمانگاههای سیار جامعه که این روزها با خطر کمبود سرمایه مواجهاند، تنها منبع دسترسی آنها به خدمات سلامتی اولیهاند.
روی زمین که مینشستیم، دورمان را بچههای بیماری احاطه می کردند که با حالتی از تسلیم و رضا حرف میزدند که من بهندرت دیده بودم. با وجود شروع بارش برف، آنها مجبور بودند در ذخیره چوبی که برای گرم کردن داشتند، صرفهجویی کنند. بیشتر آنها وعده غذایی خود را کمتر کردهاند چون پول کافی ندارند. در بدترین اوضاع، آنها به بچههایشان پوست سیبزمینی میدهند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در نتیجه خیلیها بچههای زیر پنج سالی دارند که نشانههای سوءتغذیه در آنها دیده میشود؛ چشمهای گودرفته، بدنهای خسته و صورتهایی فاقد درخشش و شیطنت دیگر بچههای دنیا. در اردوگاههای خیمهای که حدود ۳.۵ میلیون تن از آوارگان این کشور را جای داده، وضعیت از این هم ناامیدکنندهتر است.
افغانستان در دل طوفان قرار دارد. خشکسالی شدید دو سال پیش ۸۰ درصد این کشور را تحت تاثیر قرار داده است. گرسنگی همهجا هست، مشاغل از بین رفتهاند. از زمان دگرگونی ماه اوت، تحریمهای جامعه بینالمللی اقتصاد از پیش شکننده را به سقوط آزاد انداخته است. پولی وجود ندارد، حقوقها چهار ماه است پرداخت نشدهاند و هیچ اکسیژن مالی دیده نمیشود.
نیاز افغانستان فقط مربوط به غذا نیست. وضعیت موجود موج جدیدی از آسیبپذیری را به راه انداخته است که به واکنشهای بشردوستانه پیچیدهتر نیاز دارد؛ به خصوص در مورد زنان و کودکان در موقعیتهای آسیبپذیر. این واکنشها به کار کردن با سازمانهای ملی بشردوستانه مانند هلال احمر افغانستان که در قلب جامعه جای گرفته است، متکیاند.
این سازمان خیریه بیش از پیش مصمم است تا اطمینان حاصل کند که هر یک پنی برای کسانی که در حاشیهاند و آنهایی که بیشتر آسیبپذیرند، خرج میشود. سه هزار تن موادغذایی به تازگی، پیش از آنکه زمستان راه دسترسی به مناطق اولویتدار را ببندد، پخش شدهاند؛ مناطقی که تحت تاثیر خشکسالی، جنگ و بیخانمانی قرار گرفتهاند؛ مانند بامیان، بادغیس و پنجشیر.
کمکها باید فقط بر حسب نیاز و بدون توجه به سیاست خارجی و ملاحظات اقتصادی یا امنیت ملی تحویل داده شوند. به همین دلیل است که درخواست بحران کمیته بلایای طبیعی افغانستان در حال حاضر بسیار حیاتی است و برای حمایت از تغذیه اضطراری و تهیه کالاهای اولیه برای میلیونها نفری که به آن احتیاج دارند، منابع مالی جمعآوری میکند.
دنبال کردن این رویکرد در افغانستان به شجاعت نیاز دارد. البته موضوع پیچیده است. اما در مورد شجاعت همه ما برای نجات جانها در زمانی که بهشدت به آن نیاز دارند، تاریخ قضاوت خواهد کرد. وقتی گرسنگی، زمستان و ترس از آینده همهجا هست، ما باید تاثیر کاری را که انجام میدهیم در قلب تصمیمهایمان نگه داریم. باید قبل از اینکه به نقطه عطف برسد، به حرفهای این زنان و صدای ۲۲ میلیون نفری که محتاجاند، گوش دهیم. بعدا دیگر خیلی دیر است.
ماریان هورن، مشاور ارشد در امور بشردوستانه با ۲۰ سال سابقه کار در مناطق جنگی است. او از ماموریت میدانی از افغانستان بازگشته؛ جایی که در آن از جمعیت هلال احمر افغانستان حمایت میکرده است.
© The Independent