همزمانی برخی رخدادها سبب میشود تا یک سریال یا فیلم با بهرهگیری از اصل مجاورت رخدادها، با اقبال افزونتری از سوی مخاطبان روبهرو شود و اتفاقات و حوادثی که سازندگان و دستاندرکاران یک اثر در خیالشان نمیگنجید، رخ دهد. اما دست روزگار در این گونه موارد پر است و هستند افراد و حکومتهایی که با استبدادرایی که در آنها وجود دارد، اتفافات عجیبی را سبب میشوند و حرکتهایی صورت میدهند که بر حسب تصادف، همذاتپنداریهایی با یک اثر هنری برای مخاطب ایجاد میکند.
سریال خاتون نمونهای از این آثار است که همزمانیاش با تجاوز روسیه به اوکراین، اذهان را متوجه اشغال ایران در سالهای دهه ۲۰ شمسی از سوی نیروهای ارتش سرخ کرد که دستمایه و مضمون اصلی سریال خاتون است، و بسیاری از رخدادهای روایت آن بر همین بنیاد شکل گرفته است.
از این منظر، شبکههای مجازی که عموما نسبت به مسایل تاریخ معاصر ایران حساس هستند، بحث درباره این سریال و اشغال نیروهای روسی در آن سالها را دستمایه بحثهایی قرار دادند تا توجه به این سریال فزونی بیشتری گیرد. این که برخی از صفحات اینستاگرامی سریال بالای ۲۰۰ هزار دنبال کننده داشته باشد، نمونهای از همین اقبال است که آن را به پربییندهترین سریال این روزهای شبکه نمایش خانگی تبدیل کرده است.
این در حالی است که تاکنون شش قسمت از سریال جیران به کارگردانی حسن فتحی نیز در شبکه نمایش خانگی قرار گرفته است. ایام عید هم رسیده است، اما تهیهکننده اثر عرضه را به بعد از تعطیلات موکول نکرده و قسمت ۲۱ سریال را هم دوشنبه، در اولین روز سال ۱۴۰۱، در شبکه نمایش خانگی نماوا قرار داده است.
نمایش ادامه سریال پس از وقفهای کوتاه
فصل اول سریال پس از پخش هشت قسمت، دچار وقفهای در تولید و انتشار شد؛ زمانی که قهرمان اصلی فیلم، خاتون (با بازی نگار جواهریان)، از همسر ارتشی خود، شیرزاد (با بازی اشکان خطیبی)، طلاق گرفت و در حالی که فرزندشان بر اثر بیماری از دست رفت، به صورت مخفیانه در قالب و همراه گروهی از لهستانیهای پناهآورده به ایران، به سمت تهران حرکت کرد.
او در میانه راه با کمک راننده کامیونی به نام رضا (میرسعید مولویان) به تهران آمد و مقیم هتلی شد که صاحب آن هتل، داییاش (جهانگیر روزبه)، با نقشآفرینی مهران مدیری است. از این پس، حوادثی لایهلایه و درهمپیچ در تهران رخ میدهد که مخاطب را به دنبال سریال میکشاند.
پس از این وقفه کوتاه و در نیمه دوم فصل اول، به نظر میرسد که سریال جان تازهای گرفته است، چرا که هم از نظر حضور بازیگران شناخته شدهتر و هم از منظر نزدیکی رخدادها به حوادث آن سالهای تهران، و البته گرهافکنیهای فیلمنامهای و نیز کارگردانی و بازیهای مناسب، طراحی صحنه موثر، طراحیلباسهای چشمنواز با رنگوبوی آن سالها و بهرهگیری از برخی عناصر نشانهشناختی دهه ۲۰، مخاطب حس نزدیکی بیشتری با عوامل فیلم میکند. بهویژه مخاطبانی که سریالهایی چون هزاردستان، معمای شاه، در چشم باد، کیف انگلیسی، کوچک جنگلی، شهرزاد و …، را دیدهاند و پیگیر و علاقهمند به دنبال کردن رخدادهای تاریخ معاصرند، بیشتر میتوانند با این سریال و روند آن کنار بیایند.
جهانگیرخان یا نسخه ایرانی شیندلر
در این بخشها و تاکنون که بخش ۲۱ سریال پخش شده است، چند شخصیت محوری در سریال نقشآفرینی کردهاند. جذابترین شخصیت سریال را میتوان به حساب مهران مدیری نوشت؛ مدیر هتل و دایی خاتون که فردی تاجرپیشه و در پی آن است که بهره خود را از اوضاع بلبشوی کشور ببرد و کیسه خود را پر کند، لذا دست به هر معاملهای میزند تا به قول معروف از آب قحطی آن سالها ماهی خود را صید کند. در بخشهای اولیه، مخاطب به درستی فکر میکند او همانند بسیاری دیگر که کاسب اوضاع جنگی هستند و تنها به فکر جیب خود و احتکار اموالند، به سود خود به هر قیمتی میاندیشد.
اما از میانههای سریال مشخص میشود که مدیر خوشمشرب هتل، مرزهایی دارد و به شکلی رندانه، در حال مقابله با اشغالگران است و از طریق وعده و وعیدها و پولپاشیها، میتواند با خریدن برخی از عوامل سفارتهای دولتهای غربی، گرههای کوری را به نفع مردم و مخالفان باز کند. میتوان گفت شخصیت مهران مدیری در این سریال بسیار شبیه شخصیت «اسکار شیندلر» در فیلم معروف استیون اسپیلبرگ (فهرست شیندلر) است.
در آن فیلم، شیندلر با به خدمت گرفتن کارگران یهودی در جنگ جهانی دوم، آنها را از مرگ و کورههای آدمسوزی نجات میدهد و در این فیلم نیز جهانگیرخان روزبه، با ایجاد یک کافه-رستوران جدید و آوردن زنان لهستانی به عنوان خدمتکار، و نیز کمک به خواهرزاده خود و مخفیکردن او و برخی مخالفان، عملا سعی در کمک به نیروهای مخالف اشغالگران دارد و به نوعی، در طرف مردمی قرار میگیرد که مخالف اشغالگرانند. مدیری به خوبی نقش تاجری فرصتطلب اما وطنپرست را به شیوه خود ایفا کرده است؛ بهخصوص که فیلمنامهنویس در میانههای سریال ماجرای عشقی منجر به ازدواج با یک بانوی زیبای لهستانی برایش رقم میزند تا جنبههای رمانتیک سریال را افزایش دهد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
شخصیت محوری دیگر سریال، سرهنگ ارتش سرخ است که بابک حمیدیان نقش آن را ایفا کرده است. جدا از شخصیتپردازی فیلمنامهنویس برای این چهره بلشویکی سریال که حتی در محافل کمونیستهای ایران نیز حضور مییابد، حضور آن درسریال قوت و غنای تازهای به کار میبخشد و نشان میدهد که انتخاب گریم و طراحی لباس مناسب به همراه بازی درخشان بابک حمیدیان، به اندازهای است که مخاطب هر لحظه علاقهمند است بداند این شخصیت منفی چه سرنوشتی پیدا میکند؛ بهخصوص که او دلبسته خاتون است و بهرغم حضور چندباره در هتل، امکان دیدن خاتون را پیدا نمیکند، اما حضورش در سریال انرژی تازهای به کار میبخشد. البته این از یک سو میتواند نقطه ضعف هم باشد که شخصیت «منفی» یا بهاصطلاح «آدم بده» (Bsd Man) در فیلمنامه به قدری انرژی و توان دارد که با خروجش از صحنه، عملا فیلم دچار افت کاری میشود.
بهرغم آن که بخشی از فیلم تحت تاثیر سرقتهای «رابینهود تهران» (رضا) قرار دارد، اما به نظر میرسد آن قوت و قدرتی که در بخشهای غیرسرقتی سریال حضور دارد، در این بخش تحقق نیافته است.
غلبه فضای رمانتیک بر سایر عرصهها
عنصر عشق و زنانگی از ویژگیهای برجسته و نقطه قوت سریال است. فیلمنامهنویس توانسته است به درستی گرهها و روابط رمانتیک تودرتویی را در سریال ایجاد کند. رابطه مهران مدیری با دختر لهستانی، رابطه رضا (رابینهود) با خاتون (که به ازدواج آنها منجر میشود)، عشق سرهنگ شیرزاد به خاتون که در اوج خشم، او را لو نمیدهد، یا طرح وجود نطفه دختری در بطن خاتون که در قسمت ۲۱ به زایمان او میانجامد، علاقهمندی سرهنگ روسی به خاتون، رد وبدل کردن نگاههای عاشقانه بین اسفندیار بختیاری (بیژن امکانیان) و مهربانو (رویا نونهالی)، رابطه گوهر(پانتهآ پناهی) و رضا،و یا دلبستگی سفیر انگلیس به خاتون، و…، از جمله مواردی است که تنها از یک فیلمنامهنویس زن برمیآید که در آن سالهای آتش و خون و جنگ، پسزمینههای روابط شخصی را این گونه ظریف بییند؛ هرچند، این روابط اگر نتواند به تعریفی مشخص بینجامد، در درازمدت میتواند به مشکلی برای فیلمنامهنویس تبدیل شود.
استفاده از عناصری که همزمانی برخی رخدادها را در آن سالها نمایش میدهد، از جمله ویژگیهای مثبت فیلم است. در واقع، طراحی صحنه و حضور عناصر موید آن سالها، مثل روزنامههای یومیه و فروش آنها یا نمایش پوسترهای فیلم رابینهود (ساخته مایکل کورتیز با بازی ارول فلین و الویا دی هایلند- محصول ۱۹۳۸)، نمونهای از این دقتها است که اثر هم همطرازی خوبی با روند داستانی دارد؛ چرا که در سریال هم شخصیتی حضور دارد که از او به عنوان «رابین هود تهران» یاد میشود.
یک نکته مغفول، بیعملی سربازان دولت است که البته در چند جای سریال به خوبی نشان داده میشود، و مخاطب درمییابد که نیروهای ارتشی در آن دوران تا چه اندازه گوش به فرمان بودند و استقلال رایی وجود نداشت.
همچنین، در فیلم کمتر قحطی نشان داده میشود و بیشتر کمبود إذا است که مخاطب با آن روبهرو میشود. اما با تمام این تفاصیل، خاتون تا به امروز در جذب مخاطب موفق عمل کرده است و روند روایت سریال هم به گونهای پیش میرود که انتظار توفیق بیشتری هم برای آن پیشبینی میشود.
نکته حاشیهای درباره تهیهکنندگی
خاتون دومین سریالی است که با تهیه کنندگی علی اسدزاده در شبکه نمایش خانگی قرار گرفته است. اسدزاده همسر تینا پاکروان است و از این منظر، همکاری این زوج هنری میتواند در صورت استمرار، برکتهای خوبی برای فعالیتهای آنها از یک سو، و مخاطب این آثار در دیگر سو، داشته باشد. پیش از این آقای اسدزاده سریال «قورباغه» را نیز تهیه کرده بود که به نظر میرسد سود ناشی از آن سریال موفق را در کار دومی سرمایهگذاری کرده است؛ سریالی که هزینههای آن بسیار بیشتر از سریال «قورباغه» است.
از این منظر، فروش این سریال میتواند این نوید را به مخاطبان و شبکه نمایش خانگی بدهد که تهیهکننده این کار، سودهای حاصل از این فعالیت را در همین راستا سرمایهگذاری دوباره میکند و مانند برخی از تهیهکنندگان در پی بهرهگیری از رانتها و صرف پول در بازارهای دیگر و خرید دلار و ساخت ساختمان و …، نیست.