جناحبندی سیاسی در درون کاست (طبقه) حکومتی رژیم اسلامی در ایران تاریخی به قدمت عمر آن دارد. این جناحبندیها از چپ و راست مذهبی در ابتدای دهه ۱۳۶۰ پس از حذف گروههای رقیب آغاز می شود؛ و در دهه ۱۳۷۰ به تقابل اصولگرایان و اصلاحطلبان میرسیم. این تقابل حدود دو دهه طول کشید تا در نهایت، جناح اصلاحطلب بهعنوان «فتنهگر» در سال ۱۳۸۸ حذف شد. در دهه ۱۳۹۰، تقابل میان دو جناح اصولگرایان و اعتدالیون (تحت حمایت بخشی از اصلاحطلبان) بود که در نهایت، جناح دوم پس از پایان دولت روحانی از هم گسیخت و به حاشیه رفت.
از آغاز سال ۱۴۰۱، خود اصولگرایان بهتدریج از یکدیگر فاصله گرفتهاند و به چند جناح متقابل تبدیل شدهاند. بارقههای این امر را در تقابل میان عدالتگرایان (نیروهای آتشبهاختیار حزب پادگانی رهبر) و اصولگرایان کارگزار (تدارکاتچیهای بیت) بر سر چگونگی توزیع منابع و تقابل میان اصولگرایان سنتی و دنبالههای سپاه پاسداران در مجلس در موضوع استیضاح وزرا و حتی اقدام یکی از اعضا به طرح کفایت نداشتن رئیس دولت و حذف عملی محسن رضایی از تیم اقتصادی دولت میتوان مشاهده کرد.
ویژگیهای آرایش سیاسی در رژیم اسلامی
جناحبندی و جناحها در جمهوری اسلامی چهار مشخصه داشته است:
۱. همه اعضای این جناحها در دوره ویژه فعالیت، بدون حدوحصر و بدون حسابکشی و پاسخگویی، از منابع کشور برخوردار بودهاند؛
۲. آرایش سیاسی امری سیال بوده و با تغییر شرایط و تغییر دولتها تغییر میکرده است؛ جناحها همیشه بر سر منابع کمیاب قدرت و ثروت و منزلت با یکدیگر رقابت داشتهاند؛
۳. جناحها در چهار دهه اخیر کوچکتر، دامنه فعالیت آنها محدودتر و پایگاه اجتماعی آنها کوچک و کوچکتر شده است؛ و
۴. شکلگیری جناحها مبتنی بر فعالیتگرایی نیروهای وفادار به رژیم اما تداوم آنها به تشخیص نیروهای امنیتی و نظامی در مورد وفاداری به رژیم و سیاستهای رهبر وابسته بوده است. احزاب و گروههایی که از مبانی سیاست خارجی و داخلی خامنهای و نهادهای امنیتی و نظامی تحت فرمان او فاصله میگرفتند بهسرعت از قشر حاکم حذف میشدند.
با در نظر گرفتن مشخصات فوق، در ابتدای سال ۱۴۰۱ میتوان تصویر سه گانه زیر را از آرایش سیاسی نیروها در کاست حاکم ارائه کرد:
عدالتخواران
این جناح سیاسی که ریشه در فعالیتهای حذفی و سرکوبگرانه بسیجیان سهمیهای در دانشگاهها (حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد دانشجویان کشور) و بسیج مساجد دارد، حضور خود را با افشاگری علیه مسئولان و گردهماییهای «خودجوش» با شعارهای مرتبط با عدالت اجتماعی نشان میدهد. این افشاگریها و اعتراضهای خیابانی صرفا در حد انتقاد از چند عضو مجلس و وزرا محدود میمانند. خامنهای به این گروهها برای تنبیه مخالفان و منتقدان خود نیاز دارد. سپاهیان، مراجع و روحانیون، و رهبر و بیتش از این افشاگریها و اعتراضها مصوناند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما این افشاگریها سراغ تاراجهای دهها هزار میلیارد تومانی و امپراطوریهای اقتصادی بیت و سپاه نمیروند و در حد سیسمونیگیت (خرید چند چمدان لباس و وسایل بچه دختر قالیباف از ترکیه) و خرید آپارتمان در خارج کشور (مثلا در مجتمع اسکایلند استانبول) یا ویلاهای مسئولان محدود میمانند. معمولا اسناد و فیلمهای این اقدامها را افراد درون حاکمیت به رسانههای داخل و خارج کشور لو میدهند.
عدالتگرایان در دوران دولت رئیسی در پی تضعیف قالیباف و همپیمانانش در مجلساند تا آنها نتوانند برای دولت رئیسی مشکلی ایجاد کنند و در عین حال، سهم خود را از قدرت و منابع کشور افزایش دهند. قالیباف و اعضای خانوادهاش به علت فساد گسترده فعلا حلقهای ضعیفاند که عدالتخواران میتوانند بهراحتی به آنها حمله کنند. درست زمانی که اخبار استیضاح چند وزیر به گوش میرسید (که در این موضوع اعضای همپیمان با قالیباف در مجلس در تکاپو بودند) ماجرای سیسمونیگیت و آپارتمان خریدن داماد قالیباف خبرساز شد. در حملات اخیر البته به اموال اسحاق قالیباف در استرالیا توجهی نشد.
اصولگرایان دیوانسالار و سنتی، گروههای بسیجی را عدالتخوار مینامند چون معمولا با تمسک به عدالت، به تاراج محدود منابع میپردازند. دیوانسالاران معمولا بستههای رانتی را به سوی این افراد پرتاب میکنند (مثل مجوز روزنامه و نشریه یا پروژههای مرتبط با راهپیمایی اربعین و عزاداری عاشورا) تا آنها را ساکت نگه دارند.
اصولگرایان دیوانسالار
مهمترین حزب این جناح حزب موتلفه است که ضعیفترین جناح در میان ولایتمداران است. رای مصطفی میرسلیم در تلاش برای کسب ریاست مجلس یازدهم (۱۲ رای) بیانگر وزن این بخش در میان جناحهای موجود بود. اصولگرایان دیوانسالار و سنتی در رقابت با اصلاحطلبان، شان و جایگاه خود را در نظر بیت و سپاه از دست دادهاند؛ چون دیگر اصلاحطلبی در حاکمیت نیست و نیروهای نظامی و امنیتی دست بالاتر را در برابر نیروهای سیاسی و سنتی دارند. همچنین رهیافت «آتش به اختیار» رهبر جمهوری اسلامی در کنترل سیاسی و اجتماعی با رهیافت هیئتی حزب موتلفه در اداره حکومت فاصله دارد. این جناح در دولت رئیسی نیز سهم اندکی دارد. سالها است بوقهای تبلیغاتی سپاه (مثل خبرگزاریهای فارس و تسنیم) گوی رقابت را از روزنامه رسالت ربوده است.
نظامیگرایان
اعضای این جناح سیاسی صرفا از منافع پاسداران و امپراتوری اقتصادیاش محافظت میکنند و با طرحهای امنیتی (مثل طرح صیانت از فضای مجازی) میخواهند کشور را در اختیار کامل نیروهای امنیتی-نظامی قرار دهند. آنها با پولهای کثیفی که در اختیار همین نظامیان است، کرسیهای مجلس را در اختیار گرفتهاند. جبهه پایداری که اکنون از دوره دولت احمدینژاد ضعیفتر است، فقط بخشی از این جناح است. تیم قالیباف با دفاع از منافع همین گروه به مجلس راه یافت و مقامهای کلیدی در مجلس را به دست آورد.
روزنامهها و سایتهای نزدیک به بیت و رادیو و تلویزیون حکومتی از منافع سپاه پاسداران و کارگزارانش (مثل رئیس مجلس) تمامقد دفاع میکنند چون رهبر و دفترش دست اینها را برای فساد و چپاول منابع عمومی باز گذاشته است. میرسلیم در مجلس یازدهم تلاش کرد قالیباف را با اتهام فساد و رشوه ۶۵ میلیارد تومانی از ریاست مجلس محروم کند، اما موفقیتی به دست نیاورد.
چه بر سر ایثارگران و آبادگران آمد؟
در دوران خاتمی، تعداد زیادی از گروههای سیاسی را عدالتگرایان آن دوره (فاسدان بعدی) ایجاد کردند (مثل ایثارگران و آبادگران) که در نهایت، دور احمدینژاد جمع شدند و او را بر کرسی ریاست جمهوری نشاندند. پس از دوران احمدینژاد، نقش آنها یعنی پایان دادن به جریان اصلاحات از میان رفت و امروز جز سخنان هرازگاهی احمدینژاد اثری از آنها باقی نمانده است. اکثر اعضای این گروهها بهسرعت به دیوانسالاران حکومتی تبدیل شدند و پس از غارت منابع، از صحنه خارج شدند. تعدادی از آنها نیز به جناح نظامیگرا پیوستند.
دست بالاتر نظامیگرایان
نحوه تعامل این سه جناح درونحکومتی نشان میدهد که دست بالاتر را نیروهای نزدیک به دستگاههای نظامی و امنیتی دارند که با بیت رهبری هم هماهنگاند، و قدرت مانور اصولگرایان سنتی و عدالتخواران در حد افشاگریهای موردی افراد ردهپایین است. جناح اصولگرای سنتی دیگر قدرت برآمدن ندارد و رقابت سیاسی در آینده به دو گروه نظامیگرا و عدالتخوار تعلق دارد. افراد ردهبالا هیچگاه خود را با افشاگریها درگیر نمیکنند، چون خود پروندههای قطورتری در دستگاههای امنیتی ۱۶گانه دارند. این دستگاهها را یا سپاه پاسداران اداره میکند یا گوشبهفرمان سپاهاند یا اعضای سابق سپاه پاسداران با وفاداری به این نهاد، به آنها جهت میدهند. اتفاق مهمی که در دوران خامنهای افتاده این است که سپاه پاسداران بهتدریج نسبت به روحانیون در جایگاه بالاتری قرار گرفته و قدرتمندترین جناح سیاسی کشور حافظ منافع آنها است. رهبر آینده کشور را فرماندهان سپاه تعیین خواهند کرد نه روحانیون.