جشنواره کن سال گذشته برای بعضی کشورها افتخاری ویژه داشت: اولین حضور. از جمله سومالی که با «همسر گورکن» برای اولین بار در مهمترین جشنواره سینمایی جهان حضور پیدا کرد. خضر عیدروس احمد، کارگردان ۴۱ ساله سومالیایی-فنلاندی، با دومین فیلم بلند خود به هفته منتقدان کن راه یافت. این فیلم که در جیبوتی، کشور همسایه سومالی، تصویربرداری شده داستانی عاشقانه است درباره عشق، نابرابری، فمینیسم، و زوال جامعه و سامانه سیاسی سومالی. جیبوتی روزگاری «سومالیلند فرانسه» نام داشت و ۷۰ درصد مردمش با مردم سومالی همقوم و همریشهاند و بدینسان، مکانی ایدهآل برای ساخت این فیلم بوده است.
احمد همراه با دو بازیگر اصلی مرد و زن فیلم پای صحبت با «ایندیپندنت فارسی» نشستند و از چالش به تصویر کشیدن سومالی و قصه عاشقانه فیلم سخن گفتند.
«همسر گورکن»، داستان مردی به نام جولید (با بازی عمر عبدی) را روایت میکند که حاضر است برای نجات همسرش، نصره (با بازی یاسمین ارسام، مانکن و کنشگر بنام سومالیایی-کانادایی)، هر کاری انجام دهد. هر دو میدانند که اگر موفق به جمعآوری پنج هزار دلار برای عمل جراحی نشوند، سرنوشتی جز مرگ در انتظار نصره نخواهد بود. جولید و نصره با پسر خود در حلبیآبادی زندگی میکنند و دستمزد گورکنی شوهر کفایت نمیکند. او در پی مواجهه با این واقعیت سخت، به سفری تصورناپذیر به روستای خانوادگیشان دست میزند. پس از مدتها دوری از خانواده، حالا فرصتی است تا پسر جوان جولید و نصره به بزرگسالی قدم بگذارد.
فانی دهگوویلـ ایندیپندنت فارسیاحمد به ایندیپندنت فارسی میگوید: «این فیلم لایههای بسیاری دارد. در آن از نابرابری در جامعه میگوییم و از فقدان تامین اجتماعی. فیلم منتقد وضعیت خدمات درمانی در آفریقای سیاه (زیر صحرا) است. واقعیت این است که در سومالی مردم به دلیل فقدان مواد بیهوشی مجبورند به اتیوپی بروند. میتوان گفت این فیلمی سیاسی است.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
مرگ یک عضو خانواده و خاکسپاری او در فنلاند بود که الهامبخش خضر احمد برای ساختن این فیلم شد. تشییع جنازه در فنلاند یک هفته طول کشیده بود، اما برادر خضر به او گفت که در سومالی درگذشتگان را ظرف دو ساعت به خاک میسپارند. این بود که کارگردان جوان به یاد جسدهایی افتاد که در کودکی در اتیوپی در راه مدرسه به خانه میدید (او متولد موگادیشو، پایتخت سومالی، در سال ۱۹۸۱ است و در سه سالگی به اتیوپی نقل مکان کرد و در ۱۶ سالگی همراه خانوادهاش به فنلاند پناهنده شدند). او به یاد دارد که گورکنها بیرون بیمارستان میایستادند تا سریع به جسدهایی برسند که بتوانند آنها را به خاک بسپارند؛ تنها وسیله امرار معاش این قشر. او میگوید: «از آن به بعد این فکر هرگز از سرم خارج نشد. انگار شخصیت جولید مرا دنبال میکرد و داستانی حول او ساختم.»
داستان زنمحور
با وجود عنوان فیلم، شخصیت اصلی فیلم خود جولید است؛ مردی گاه پریشان که با نیروی عشق در زندگی پیش میرود. کارگردان این نام را عامدانه برگزیده است. او میگوید: «با اینکه نصره شخصیت اصلی نیست، این فیلمی بسیار زنمحور با سه شخصیت قوی زن است: نصره، مادر جولید، و پزشک نصره. اگر نصره در فیلم نباشد، داستانی در کار نیست. او گردن است و جولید، سر. گردن است که سر را حرکت میدهد.»
فانی دهگوویلـ ایندیپندنت فارسی
خضر خود با مادرش در خانوادهای تکسرپرست بزرگ شده است و میخواهد در فیلمش از قدرت زنان، بهویژه در سومالی، بگوید. او میگوید: «در سومالی کشور را واقعا زنان اداره میکنند، نه مردان تشنه قدرت بر سر کار.»
یاسمین ابشر وارسم از تغییرات جامعه سومالی و رشد زنان تحصیلکرده میگوید. او میگوید: «زنان همیشه همه کار کردهاند، اما تازه این اواخر است که اعتباری به آنها داده میشود.»
وارسم ۴۵ ساله که در نظرسنجی سال ۲۰۰۴ مجله «فشن» کانادا «جذابترین کانادایی» نام گرفت، مانند خضر متولد موگادیشو است. اما او در پانزده سالگی همراه با خانوادهاش به تورنتو نقل مکان کرده است و حالا مانکنی کانادایی شناخته میشود. «همسر گورکن» اولین تجربه بازیگری او بوده است.
عشق از نگاه غیرغربی
از نگاه کارگردان، عشق هرچقدر عمیقتر باشد، فداکاری بزرگتر است. او میگوید: «این زوج کسی جز یکدیگر ندارند. طبیعی است که فرد عاشق به کارهای دیوانهوار دست بزند.» تصمیمهای جولید در برخی موارد بیمبالات است و کارگردان اعتراف میکند که خواسته است مردی با نقصان را به تصویر بکشد که اشتباه میکند. در مقابل، مهاد را داریم که به نظر میرسد بسیار بیشتر از پدر برای نجات مادر پول جمع میکند: نسل آینده از نسل قبل هوشمندتر است و به آموزش توجه ویژه دارد.
فانی دهگوویلـ ایندیپندنت فارسیعمر عبدی میگوید جولید نماد آن است که مردم سومالی چطور عاشق یکدیگر میشوند؛ پدیدهای که به نظر او بسیار با غرب متفاوت است. این بازیگر برای درک شیوه رفتار و زندگی مردم سومالی نمایشهای بسیاری تماشا کرده است تا به نقش خود برسد.
رستاخیز سومالی
در پس استقلال سومالی در اوایل دهه ۱۹۶۰، شاهد زوال صنعت سینما در سومالی بودیم. در پی کودتای ۱۹۶۹ سینما ملیسازی شد و به سیطره دولت در آمد. حالا نمایش فیلمی از سومالی درجشنواره کن نقطه قوت مهمی برای این کشور به شمار میرود. در تمام این سالها، سینما هرگز در این گوشه شاخ آفریقا نمرده است و به اشکال مختلف، همچون فیلم کوتاه و مستند، به زندگی خود ادامه داده است. در دهه ۱۹۸۰ بود که سعید صالح احمد، نمایشنامهنویس و شاعر سومالیایی، با اولین فیلم بلند خود، «درویش سومالی»، آمد تا جانی تازه به سینمای سومالی ببخشد.
خضر میگوید: «بیشتر کارگردانهای سومالی در طول دهها سال از کشور رفتند و هنرمندانی هم که ماندند، سرکوب شدند. ما از آنان میخواهیم هر جای دنیا که حضور دارند، زبان ما را به کار گیرند و داستانهایمان را بازگو کنند.»
این رستاخیز سینمای سومالی هم فرصتی است برای کشف زبان سینمایی تازه، و هم فرصتی برای مخاطبان گسترده تا در مورد کشوری بیاموزند که کمتر حضوری مثبت در اخبار دارد. فیلم در ضمن چشمها را به جیبوتی باز میکند، کشوری در همسایگی سومالی که فیلم در آن ساخته شده است. درواقع، در کنار عمر عبدی، این سرزمینهای شاخ آفریقا را میتوان بازیگران نقش اول فیلم دانست. با اینکه بیشتر بخشهای فیلم در یکی از فقیرترین محلات شهر جیبوتی ساخته شده است، فیلمبرداری چشمگیر باعث میشود که مناظر رویایی جیبوتی جلوهگر شوند.
از «همسر گورکن» برمیآید که خضر عیدروس احمد میخواهد جلوه دیگری از کشور زادگاهش و زیباییهای آن نمایش دهد و راهی برای درک مردمانش و انسانیتشان پیش پای مخاطبان بگذرد، تصویری فرای کلیشه دزدهای دریایی. او میگوید: «باید داستانی انسانی را با شفقت، نرمی، عشق، و جنونی که با آن بزرگ شدیم، تعریف میکردم. چنین داستانهایی کمتر پیدا میشوند.» او در ضمن فرهنگ قصهگویی موطن خود را از نو زنده میکند و تصمیم میگیرد بالاخره آن نور زیبای آفریقایی را بر جایی بتاباند که ما نادیده، مشتاق رفتن به آن میشویم.