در هفتهای که گذشت، شاهد رواج («ترند» شدن) هشتگهایی در رسانههای اجتماعی، بهویژه تويیتر، در اعتراض به خشکشدن دریاچه ارومیه بودیم. این طوفان تويیتری که با فراخوان فعالان مدنی عمدتا آذربایجانی شکل گرفت، توانست در هفته گذشته همهگیر شود و بار دیگر توجه را به مسئله خشکشدن دریاچه ارومیه که زمانی بزرگترین دریاچه داخلی ایران بود، جلب کند.
در ادامه، این اعتراض مجازی حتی به کف خیابانها هم کشیده شد و روز شنبه، ۲۵ تیر، تجمعاتی در شهر ارومیه در اعتراض به خشکشدن دریاچه ارومیه شکل گرفت که منجر به بازداشت دستکم ۲۰ نفر از معترضان شد. در این مطلب قصد داریم علل اصلی خشکشدن این دریاچه را بررسی و همچنین، تبعات خشک شدن آن بر زندگی میلیونها نفر را واکاوی کنیم.
دریاچه ارومیه و عوامل اصلی خشک شدن آن
دریاچه ارومیه از بزرگترین دریاچههای نمک در دنیا است و بزرگترین دریاچه داخلی ایران محسوب میشود. ارتفاع دریاچه ۱۳۰۰ متر از سطح دریا است. در گذشته، متوسط عمق این دریاچه حدود شش متر بوده است و عمیقترین بخش آن ۲۲ متر بود که پساز ساخت پل میانگذر شهید کلانتری، به ۱۶ متر کاهش پیدا کرد. در گذشته این دریاچه مساحتی حدود ۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰ کیلومتر مربع را شامل میشد که اکنون بیش از ۸۰ درصد آن خشک شده است.
این مساحت آبی بزرگ، در گذشته باعث میشد اکوسیستم دریاچه در تعدیل دمایی آبوهوای منطقه تاثیر بسیاری داشته باشد؛ به دلیل «ظرفیت گرمایی ویژه» بالای آب، دریاچه پرآب، مانند یک ترموستات طبیعی عمل میکند و باعث تعدیل هوای مناطق اطراف آن میشود.
چرا دریاچه ارومیه به این روز افتاد؟
کارشناسان دلایل متعددی را بهعنوان عوامل خشک شدن دریاچه ارومیه از دهه ۷۰ خورشیدی به بعد ارائه میدهند.
شروع خشکسالیهای پیدرپی در فلات ایران، تغییر در الگوی نزولات آسمانی و جایگزینشدن بارش باران به جای برف، توسعه بیرویه کشاورزی در زمینهای اطراف دریاچه و افزایش حفر چاه، سدسازی غیراصولی و افزایش برداشت از حوضه آبخیز این دریاچه، افزایش جهانی دما (حدود دو درجه)، و از همه مهمتر، احداث پل میانگذر «شهید کلانتری» در وسط دریاچه، عواملی عنوان میشوند که باعث این بحران زیستمحیطی شدهاند.
در بروز هر بحرانی، عوامل مختلفی دخیلاند که هر یک سهمی در بروز و یا تشدیدِ بحران بهوجودآمده دارند. با توجه به میزان اهمیت، هریک از عوامل را بهطور خلاصه بررسی میکنیم:
احداث پل میانگذر شهید کلانتری و قطع ارتباط بخش شمال و جنوب دریاچه
شروع دهه ۷۰ با آغاز دولت سازندگی و شروع پروژههای عظیم عمرانی همراه بود. در ابتدای این دهه بهمنظور کوتاهکردن راه تبریز-ارومیه (به نصف میزان قبلی) و نیز تسلط امنیتی بر استان آذربایجان غربی، پروژه ساخت این پل شروع شد (دسترسی به این استان به دلیل مرزی بودن و حضور گروههای اپوزیسیون مسلح، همواره یکی از دغدغههای حکومتهای مرکزی در ایران بوده است).
آغاز ساخت این پل با پرکردن عمیقترین بخش دریاچه با استفاده از سنگهای اطراف آن انجام گرفت، و این عمل به چندین نتیجه جبرانناپذیر دیگر انجامید:
الف) در کوتاهمدت، پرکردن عمیقترین بخش دریاچه (به عمق ۲۲ متر) باعث افزایش مساحت دریاچه و سرریز شدن آب دریاچه از کنارهها به زمینهای اطراف آن شد، و این وضعیت به سدسازیهای گسترده بر رودخانههای ورودی دریاچه و توسعه بیرویه کشاورزی در این حوزه آبخیز منجر شد.
ب) افزایش مساحت دریاچه در کوتاهمدت و کاهش عمق آن، باعث افزایش سرعت تبخیر آب دریاچه شد و عامل افزایش دمای جهانی نیز این روند را تشدید کرد.
ج) جریان آبی دریاچه تا قبل از تاسیس پل میانگذر، به شکل «پادساعتگرد» بود؛ آب شیرین از قسمت جنوبی دریاچه وارد میشد و بهسمت قسمت شمالی آن (قسمت شور) حرکت میکرد. تاسیس غیرکارشناسانه این پل، باعث قطع ارتباط آبی این دوبخش و بههم خوردن تعادل یونی دریاچه شد. در نتیجه، به دلیل گردش نیافتن آب در دریاچه، حجم رسوبات در دو جبهه از پل افزایش یافت و همین عامل، بار دیگر باعث کاهش بیشتر عمق دریاچه و افزایش تبخیر آب دریاچه شد.
حفر چاههای غیرمجاز
یکی دیگر از عوامل مهم خشکشدن دریاچه ارومیه را میتوان حفر بیرویه چاههای غیرمجاز دانست. تنها در ۱۵ سال گذشته نزدیک به ۶۰ هزار چاه غیرمجاز در این منطقه حفر شده که به معنای حفر هر سه ساعت یک چاه در این سالها بوده است. در واقع، به ازای هر ۵۰ نفر جمعیت این استان، یک چاه غیرمجاز حفر شده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این عامل باعث زیر کشت رفتن بیش از هفتصد هزار متر مربع زمین در اطراف دریاچه شده است. در مقام مقایسه، در سالهای ۵۲ـ۱۳۵۱ میزان برداشت از آبهای زیرزمینی منطقه معادل ۶۹۷.۷ میلیون متر مکعب بوده است که در سالهای اخیر، مقدار بهرهبرداری به حدود ۳۰۰۰ میلیون مترمکعب، یعنی حدود ۴.۵ برابر دهه ۵۰ رسیده است.
افزایش بیرویه سدسازی بر رودخانههای منتهی به دریاچه ارومیه
در گذشته، دریاچه ارومیه ورودی بیش از ۶۰ رودخانه دائمی و فصلی بود. زرینهرود، سیمینهرود، تلخهرود، گادر، باراندوز، شهرچای، نازلوچای و زولا، مهمترین این رودخانهها بودهاند. این رودخانهها سه استان آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، و کردستان را میپیمودند و نهایتا به این دریاچه سرریز میشدند. حقابه این دریاچه به ترتیب از آذربایجان غربی با ۴۶ درصد، آذربایجان شرقی با ۴۳ درصد، و کردستان با ۱۱ درصد تامین میشد.
از دهه ۷۰ خورشیدی به این سو، سدهای زیادی بر رودخانههای ورودی این دریاچه احداث شده است. تنها در آذربایجان غربی ۲۲ سد ساخته شده که هشت مورد از آنها به بهرهبرداری رسیده است. در استان آذربایجان شرقی از بین ۳۶ سد احداثشده، ۲۲ سد به بهرهبرداری رسیده است، و چهار سد نیز در استان کردستان است.
این سدسازی بیرویه نیز ورودی آب به دریاچه را بهشدت کاهش داده و درکنار دو عامل دیگر، فرایند خشکشدن دریاچه را تسریع کرده است.
آیا راهحلی وجود دارد؟
برای پیدا کردن راهکار در حل یک بحران، نخست باید عوامل اصلی پدیدآورنده بحران را شناخت. دشواری حل مسئله دریاچه ارومیه، در گرهخوردن آن با منافع عظیم مالی الیگارشی اقتصادی حاکم بر ایران در درجه اول، با منافع اقتصادی مردم محلی (کشاورزان) در درجه دوم، و گره خوردنش با منافع مردم چند استان دیگر در درجه سوم است.
همانگونه که گفته شد، شروع بحران دریاچه ارومیه، با شروع احداث غیراصولی «پل شهید کلانتری» همراه بود. پیمانکاران و کارفرمایان احداث این پل در دهه ۷۰، شرکتهایی نظیر صدرا، شرکت خدمات مدیریتی ایرانیان، شرکت طرح نواندیشان، و... بودهاند که یا زیرمجموعههای سپاه پاسداران، یا از مجموعههای عظیم «خصولتی» بودهاند که خواهناخواه، منافعشان به استمرار این وضعیت گره خورده است.
از سوی دیگر، با زیر کشت رفتن نزدیک به هفتصدهزار متر مربع از زمینهای اطراف دریاچه، منافع چندین شرکت کشت و صنعت و نیز دهها هزار خانوار، به درآمد حاصل از این زمینها گره خورده است.
و در نهایت، راه تجاری تبریز-ارومیه نیز که این مسیر را به نصف کوتاه کرده، طبیعتا منافع بسیاری از ساکنان این مناطق را به خود گره زده است.
همچنین نباید فراموش کرد که کوچکترین آسیب خشکشدن این دریاچه مهم، پخششدن هشت میلیارد تن نمک بستر دریاچه، و غیرقابل سکونت شدن دستکم پنج استان کشور و حتی آسیب به زمینهای کشورهای همسایه خواهد بود.