در هفته هفتم لیگ برتر، پرسپولیس و استقلال دو حریف تهرانی داشتند، اما حریف در میدان مسابقه فقط ۱۱ نفر بود و روی سکوها هیچکس، نه برای پیکان به آزادی رفت و نه برای سایپا به ورزشگاه شهر قدس در تهران. این اما حکایت تازهای نیست. پیکان و سایپا در تمام تاریخ خود تیمهای بیتماشاگری بودند، تیمهایی که هرگز نتوانستند حتی جمعیت کمشماری را در تهران مجذوب خود کنند.
بقای تیم بیتماشاگر در فوتبال از عجایب فوتبال ایران است. تعداد تیمهای بیتماشاگر در دهههای گذشته البته بیشتر بود. پاس تهران ۴ دهه تیمداری کرد و یک تماشاگر را نتوانست مجذوب خود کند. حتی در روز قهرمانیاش در لیگ برتر سربازها را از پادگان به ورزشگاه پاس در اکباتان بردند. صبای تهران سالها بیتماشاگر روزگار گذراند و نفت تهران هرگز نتوانست تماشاگران تهرانی را جذب کند. پاس و صبا به همدان و قم منتقل شدند، نفت تهران منحل شد اما سایپا و پیکان دو شرکت خودروساز انحصاری در ایران همچنان توانستهاند دو تیم بیتماشاگر را در تهران و در لیگ برتر حفظ کنند.
چرخ فوتبال ایران اگر با بودجههای دولتی یا عمومی نمیچرخید، پیکان و سایپا نه امروز بلکه در تمام دهههای اخیر نمیتوانستند بقا داشته باشند. اما ساز و کار عجیب اقتصاد فوتبال در ایران که مبتنی بر درآمدسازی از راه تماشاگر نیست، به بقای تیمهایی منجر شده که هرگز گرایش مردمی را تجربه نکردهاند اما میتوانند به حیات عجیب و غیر متعارف خود در فوتبال ادامه دهند.
فوتبال حرفهای بدون تماشاگر حیات ندارد، چه تماشاگرانی که ورزشگاه را برای تماشای فوتبال انتخاب میکنند و برای باشگاه خود با خرید بلیت درآمد میسازند و چه بینندگان تلویزیونی که شبکههای تلویزیونی را به خرید حق پخش مسابقات آن تیمها ترغیب میکنند و درآمدی بزرگ برای باشگاه خلق میشود. تیمهای بیتماشاگر را در فوتبال حرفهای نمیتوانید پیدا کنید. چون با یک محاسبه ساده به نتیجه میرسید که تیم بیتماشاگر در گام اولش ورشکست میشود. در فوتبال ایران اما تیمهای بیتماشاگر و متمول داریم، مثل پیکان و سایپا که در مقایسه با بسیاری از تیمهای اصیل و پرتماشاگر، ثروتمند هستند، ثروتی عجیب و بادآورده که از اقتصاد فوتبال به دست نیامده است. در فوتبال ایران ملوان، سپیدرود، استقلال اهواز و تیمهایی از این دست که تماشاگران پرشماری در شهرهای خود دارند و تعلق خاطر به آنها بخش مهم از فرهنگ عمومی در میان مردمان آن شهرهاست، هیچ درآمدی ندارند. نهادهای دولتی از سرمایهگذاری در این تیمها سرباز میزنند و برای بخش خصوصی نیز درهای درآمدزایی باز نمیشود که بتواند چنین باشگاههایی را اداره کند. اما عجیب است که پیکان و سایپا بدون تماشاگر هرگز مشکل اقتصادی ندارند و دو شرکت خودروساز حاضر هستند سالیانه چند ده میلیارد را در این تیمها هزینه کند و ملالی هم ندارد که برای صندلیهای خالی در ورزشگاهها بازی میکند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اوایل دهه ۸۰ با طرح چنین مباحثی، سازمان تربیتبدنی وقت اقدام به انتقال تیمهای بیتماشاگر تهرانی به شهرستانها کرد. اما این طرح آنچنان بد اجرا شد که حاصلی جز نابودی تیمها نداشت.
پاس به همدان رفت اما بودجه و امکانات و فرصتهای مالیاش با تیم منتقل نشد و پاس در همدان نتوانست رشد کند. همدان هم شهری نبود که گرایش به فوتبال در آن شدت داشته باشد. صبا به قم رفت، بازهم به شهری که گرایش به فوتبال در آن را کسی به خاطر نمیآورد. بعدها نفت را میخواستند به اراک منتقل کنند که آن انتقال هم نمیتوانست اتفاق خوشایندی برای نفت تهران باشد. نفت تهران البته با منع سرمایهگذاری وزارت نفت در ورزش حرفهای در تهران نابود شد. پیکان به قزوین رفت و انتقالش به قزوین نیز کوتاه مدت بود و پیکان را به تهران برگرداندند. سایپا هم که همیشه بین تهران و کرج در رفت و آمد است و گاهی سایپای کرج خوانده میشود و گاه سایپای تهران و هرگز نتوانسته تماشاگری را در این رفت و آمدها جذب کند. سازمان تربیتبدنی که بعدها به وزارت ورزش و جوانان تبدیل شد هرگز نتوانست مجری منطقی و خوشفکری برای ایده انتقال تیمها باشد و نمایندگان مجلس از شهرهای مختلف برای تبلیعات انتخاباتی خود هربار میخواستند تیمی را به شهر خود منتقل کنند.
این ناکامی در انتقال تیمها اما به معنای منطقی بودن بقای تیمهای بیتماشاگر در تهران نبود و نیست. اگر فوتبال ایران با ساز و کار حرفهای اداره میشد، هرگز تیمهای بیتماشاگر صاحب قدمت ۴۰ یا ۵۰ ساله نمیشدند که حالا چنین بحثهایی مطرح باشد. در فوتبال حرفهای تیمی زنده میماند و متمول میشود که بتواند تماشاگر و مخاطب بیشتری را مجذوب و شیفتهی خود کند.
تا روزی که فوتبال نتواند اقتصاد مستقل خودش را داشته باشد، لقب لیگ حرفهای لقبی اغراقآمیز و نادرست برای لیگ ایران است. تا روزی که پیکان و سایپا هیچ هدفی برای جلب تماشاگر ندارند، یعنی برای فوتبال، فوتبال بازی نمیکنند و باشگاه یک محل کار برای چند مدیر و تعدادی بازیکن و مربی است. تیم بیتماشاگر فوتبال را از معنا تهی میکند و این کاری است که پیکان و سایپا چند دهه آن را با قدرت انجام دادهاند!