اولین دوره کریستیانو رونالدو در منچستر یونایتد، با بازی این برنده جایزه توپ طلا در آخرین مسابقهاش در بازی نهایی لیگ قهرمانی و رسیدن به یک رکورد جهانی به پایان رسید. دوره دوم را در زمین در حالی به پایان رساند که بین او و تایرون مینگز دعوایی درگرفت و ممکن بود به خاطر آن اخراج شود و مصاحبهاش با پیرس مورگان این شائبه را ایجاد کرد که یونایتد ممکن است از او شکایت کند.
سلطان افول کرده است. با توجه به انتقادهای رونالدو از یونایتد شاید او هم درباره این تیم همین را بگوید، اما اگر رسما با توافق دوجانبه از این تیم برود، این یکی از معدود نکاتی است که در مورد آن با هم توافق دارند. رونالدو سمیتر از آن بود که نگاهش دارند. مردی که این فصل سه گل زده که دوتای آنها در بازی با شریف تراسپول بوده است و در طغیانی تلویزیونی، بیش از توپهایی که به سمت دروازهها شوت کرده، حرف از دهانش خارج شده است. کاری کرد موضعش قابل دفاع نباشد.
در عوض باعث شد اریک تنهاخ تبدیل به مدیری شود که هم در دعوای قدرت با یکی از بزرگترین اهالی کل تاریخ فوتبال و هم در رقابت محبوبیت پیروز شود. پشتیبانی اکثریت قریب به اتفاق هواداران یونایتد از این مدیر به خودی خود گویا است. همانطور که هیئتمدیره و بازیکنانی که هدف حرفهای تحقیرآمیزش هم قرار داشتند این کار را کردند. شاید فضای اولد ترافورد بدون این بازیکن بااستعداد بهتر باشد، بازیکنی که اولین دوره بازیاش در منچستر چنان خارقالعاده بود که میتوان ادعا کرد بهترین بازیکن این تیم پس از جورج بست و بابی چارلتون است.
رونالدو در مورد فضای موجود بارها و بارها اشتباه قضاوت کرد، از قصدش در خروج از این تیم در تابستان، وقتی فرضیاتش مبنی بر اینکه تیم نخبه دیگری پیدا خواهد کرد که او را بخواهد به هم ریخت تا بیاعتناییاش به نشانههای افولش که بر اساس آن تنهاخ با دلایل فوتبالی خوبی که داشت آنتونی مارشال و مارکوس رشفورد را به او ترجیح داد، اما او تنها کسی نبود که اشتباه کرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
دومین مرتبه آمدنش کودتایی بود که نشد. یونایتد یکباره از چندین جهت شکست خورد؛ نداشتن راهبرد، علاقه به راههای میانبر، اعتیاد به ثروتمندان و چهرههای مشهور، این تفکر که با کنار هم قرار دادن اسمهای دهن پرکن میشود تیم ساخت و تاکید بر بعد تجاری به قیمت از دست رفتن بعد ورزشی. حرکتی بود که از هر جهت و ازجمله برای همه ایراد داشت. میتوان تقصیرها را به گردن خانواده گلیزر انداخت، اما آنها تنها مقصر این ماجرا نبودند.
تا هنگامی که سر آلکس فرگوسن، ریو فردیناند و برونو فرناندز همگی به گروه انتقال پیوستند و با توان اقناعکنندگیشان یونایتد را راضی کردند که برای بازیکنی ۳۶ ساله که یوونتوس نمیخواست ۱۲ میلیون دلار و بالاترین حقوق تاریخ باشگاه را بپردازند. در برههای که یونایتد باید به آینده مینگریست اسیر گذشتهشان شدند و خیال میکردند میتوانند گذشته را بازآفرینی کنند. این خیال خام اکثر پرورشیافتگان اهل فن یونایتد را اسیر خود کرد که به خاطر شیفتگی بردهوار به رونالدو قدرت داوری نداشتند و نمیتوانستند ببینند که او خودش مشکل است نه راهحل.
این بازیکن پرتغالی سالیان سال خطوط دفاعی تیمهای حریف را به باد فنا داده بود. با آنکه فصل قبل را با ۲۴ گل پشت سر گذاشته بود- و کمتر کسی در سن و سال او میتواند چنان بازگشتی داشته باشد- در تیم خودش اثرات ویرانگرش را بیشتر احساس میکردند. دوران حاکمیت اوله گونر سولشر به سراشیبی افول افتاد. رالف رانگنیک که رونالدو ادعا کرد هرگز نام او به گوشش نخورده است، به این نتیجه رسید که یونایتد بدون این پرتغالی نمیتواند بازی کند و با او نمیتواند ادامه دهد. در شهرآورد منچستر که یونایتد شش گل خورد، تنهاخ حاضر نشد او را به میدان بیاورد و رونالدو در بازی برابر تاتنهام نیز که تیم نمایش بهتری داشت حاضر نشد بهعنوان بازیکن تعویضی به میدان برود.
درخششهای او در دومین دوره حضورش در یونایتد، اندک شمار و با فاصله بسیار از هم بود؛ بازگشت دلپذیر با به ثمر رساندن دو گل در برابر نیوکاسل، زدن سه گل عالی به اسپورز در ماه مارس، زدن سه گل درخشان به تانتهام و زدن هفتصدمین گل باشگاهی در برابر اورتون. از حضور او هیچ بهرهای به سایر مهاجمان جوانتر تیم نرسید. فرناندز وقتی هموطنش در زمین بود بازیکن سطح پایینتری بود. تنهاخ آن قدر توانایی و روشنبینی داشت که متوجه توهمات یونایتد بشود و راهبرد متفاوتی را سامان بدهد. منطق آن را داشت که با درایت حرف بزند. برخلاف رونالدو، برخورد احترامآمیزی داشت. شهرتش بیشتر شده، در حالی که رونالدو میراث خود را خدشهدار کرده است.
شاید وضعیت ترمیمناپذیر نباشد، چون ۴۲ گلی که در فصل ۲۰۰۸-۲۰۰۷ زد، با گذر زمان از یادها محو نمیشود و بازگشت نابخردانهاش زیر سایه آن خواهد رفت. او همچنان یکی از مجموعه شماره هفتهای باشکوه یونایتد باقی خواهد ماند. با این حال بر این نظر که اولد ترافورد خانه معنوی او است، خط بطلان کشیده شده است و هنگامی که رقبا داشتند تیمشان را میساختند، به سبکهای بازی تسلط مییافتند و در بازیهای بیشتری پیروز میشدند، لفاظیهای مضحک یونایتد به هنگام قرارداد بستن مجدد با او بیشتر بیپایه جلوه میکند.
باشد که رونالدو شاد و سرخوش راهی پنجمین جام جهانی خود شود. ماهها قبل دلش میخواست برود. به آرزوی خودش رسیده است، اما ۱۵ ماه گذشتهاش در یونایتد دشوارترین دوره در حرفهاش بود. او میرود در حالی که طبق شواهد، یونایتد بدون او تیم بهتری است و جای تردید است که هیچکدام از ابرقدرتهای فوتبال خواستار او باشند. اگر جدایی سال ۲۰۰۹ او مایه غم و غصه یونایتد بود، جدایی کنونی سبب میشود یونایتد نفسی به آسودگی بکشد.
© The Independent