در حال حاضر، در منطقه (خاورمیانه) دو گرایش عمده وجود دارد، یکی تمرکز بر آشتی و ثبات و استفاده از منابع برای توسعه همهجانبه و بهبود زندگی شهروندان و دیگری، تهدید دائمی به جنگی همهجانبه که هیچکس نمیخواهد بهسمت آن گام بردارد، حتی خود کسانی که تهدید به آغاز این جنگ میکنند.
جهتگیری اول به توافق ایران و عربستان سعودی با میانجیگری و تضمین چین و نشست سران عرب در جده که شاهد بازگشت سوریه به اتحادیه عرب بود و سیاست «تنش صفر» که به آشتی و گشایش در روابط ترکیه با عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر و سوریه و گشایش در روابط مصر و عمان، مصر و قطر و پارهای از مسائل دیگر منجر شد.
گرایش دوم، جهتگیری دوگانه تنش و تشدید است. اسرائیل حداکثر فاشیسم نژادپرستانه را علیه فلسطینیان اعمال میکند، جنگ محدودی در نوارغزه به راه میاندازد و یورش افراطگرایان به مسجدالاقصی را تکرار میکند، بدون اینکه از معاهدات صلح با مصر و اردن، «توافق اسلو» با سازمان آزادیبخش فلسطین و «توافق ابراهیم» بین اسرائیل و امارات متحده عربی، بحرین، مراکش و سودان، اثری نمایان شود. حتی درگیری نظامی در سودان هیچ تغییری در جهتگیری حول اسرائیل و تهدید دائمی به یک جنگ همهجانبه ایجاد نکرد، بهویژه اینکه هیچیک از طرفهای تهدیدکننده همچون اسرائیل، حزبالله، شبهنظامیان طرفدار ایران در سوریه و عراق، جنبشهای جهاد اسلامی و حماس در نوارغزه و البته جمهوری اسلامی ایران نمیخواهند وارد چنین نبردی شوند.
رزمایش نظامی که حزبالله در جنوب عرمتی، منطقه نهچندان دور از نیروهای یونیفل، ارتش لبنان و مرز اسرائیل و در سایه سکوت دولت (لبنان) برگزار کرد، چیزی جز بلندکردن صدا با گلوله جنگی نبود. این اقدام برای تهدید به جنگی که هدف از آن مقابله با هرگونه تجاوز اسرائیل به خاک لبنان باشد نبود، بلکه شبیهسازی حمله و اشغال منطقه «جلیل» در راه ازبینبردن «خانه عنکبوت» اسرائیل بود. همچنین این رزمایش، پیامی به مردم لبنان در زمینه ادامه اصرار به تحمیل سیاستها و گماشتن افراد (وابسته به محور مقاومت) در نهادهای دولتی لبنان بود و پیام دیگری را به اجلاس سران عرب داد مبنیبر اینکه تفاهمهای منطقهای در هر سطح و درجهای که باشند، در موضع و جایگاه «مقاومت اسلامی» تغییری ایجاد نخواهند کرد و البته جنگ همهجانبه زمانی آغاز میشود که اسرائیل با آمریکا یا بدون آمریکا به برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران ضربه وارد کند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این همان چیزی است که تهران بارها اعلام کرده و در این اواخر گفته است هرگونه حمله به ایران، ازطریق «محور مقاومت» و راهبرد «وحدت میادین»، بهشدت پاسخ داده میشود. کمترین چیزی که یکی از مقامهای ارشد «حزبالله» در جریان برگزاری این رزمایش، به آن تهدید کرد، این بود که «باران موشک» بر سر دشمن خواهد بارید.
به بیان ساده، هدف از ماموریت شبهنظامیانی که جمهوری اسلامی ایران در لبنان، سوریه و عراق تاسیس کرده است و حمایت نظامی و مالی از گروههای مستقر در نوار غزه و موشکهایی که در این «جبههها» توزیع میکند، دفاع از برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران و درنتیجه، حمایت از پروژه منطقهای ایران است. درحالیکه آزادی فلسطین، شعاری بهمنظور دستیابی به مشروعیت برای استفاده از سلاحهای خارج از کنترل دولتها است و دشمنی با اسرائیل که ریشه در تاریخ نظام جمهوری اسلامی ایران دارد، واقعیتی سودمند برای هر دو طرف است. ایران بدون دشمنی با اسرائیل دست به چه کاری میتواند بزند؟ و اسرائيل بدون دشمنی با ایرانی چگونه میتواند بهدنبال گسترش سلطه و نفوذ خود باشد؟
بااینحال، ایران با ادامه دشمنی با آمریکا و اسرائیل سرمایههای هنگفتی را از دست میدهد، در نتیجه، از این پس برای تهران دشوار است که به بهانه مبارزه با اسرائیل و مقابله با تروریسم، بهدنبال ایجاد گروههای شبهنظامی در کشورهای عربی باشد. اسرائیل نیز فرصت گفتمان اتکا به آنچه را که «تهدید ایران» میخواند، از دست میدهد و در سایه این واقعیت جدید، زدودن ناسازگاریها داخلی برای مقابله با خطر و دستیابی به سلاح، پول و حمایت آمریکا و اروپا، به چالش بزرگی برای آن تبدیل میشود.
تصور اینکه روابط با اسرائیل دریچهای برای بهبود روابط با آمریکا است و دولت اسرائیل بهعنوان جایگزین آمریکا، امنیت منطقهای را تضمین میکند، توهمی بیش نیست که برخی آن را یک واقعیت مسلم میدانند. این درحالی است که کیسینجر درباره آمریکا میگوید: «اگر دشمنی با آمریکا فاجعه است، پس دوستی با آن نیز فرجامی مرگبار دارد.»
در نتیجه، همه امیدواریها و تلاشها باید بر رسیدن به ثبات، حل بحرانها و توجه به توسعه همهجانبه و آینده مردم متمرکز باشد، زیرا موشکها هرگز نمیتوانند جایگزین نان، کار و مدرسه شوند.
© IndependentArabia