اصرار نمیکنم «ویگان» (طرفداران پرهیز از مصرف فرآوردههای حیوانی) بشوید یا مثل آنها تنها سالی دوبار حمام کنید (خواهش میکنم این کار را نکنید)، اما واقعیت این است که نمیتوانیم به این وضع ادامه بدهیم.
سی سال پیش که شانزده ساله و محصل رشته جامعه شناسی بودم، از من خواسته شد برای بحث در کلاس موضوعی را که برایم مهم بود، انتخاب کنم. من موضوع «ماریا ایزابل کوارزما دوس سانتوز» پرتغالی را انتخاب کردم که از یک تا نه سالگی که نجاتش دادند، در یک لانه مرغ رها شده بود. واکنش توام با وحشت و انزجار همکلاسیهایم این بود که هیچ کودکی نباید در یک مرغدانی بزرگ شود.
موضوع بحث دیگر کلاسمان، داستان جذابی از دوقلوهایی بود که بهرغم جدا شدن از یگدیگر در زمان تولد، سالها بعد، مستقلاً با دو زن مو قهوهای، هردو به نام کارول، ازدواج کرده بودند و غذای مورد علاقه هردوی آنها ساندویچ تخم مرغ و سبزی بود.
یکی از هم کلاسیهای من، لوسی ویلسون، موضوعی به مضمون «لایه اوزون» انتخاب کرده بود. هیچکدام از ما حتی اسم لایه اوزون را هم نشنیده بودیم، و با وجود تشویق آموزگار از ارائه هیجانانگیز لوسی، موضوع برای بقیه کلاس سخت کسالت آور بود.
در حالی که من داستانی احتمالاً نه چندان دقیق درباره کودکانی که در وحش رشد می کنند، میگفتم، لوسی سخت اصرار داشت که بشر با استفاده از دئودورانت «لینکس انبر» در حال کشتن کره زمین است. در زنگ ناهار، بعضی از پسرهای هم کلاسی، با درآوردن دئودورانت از کیفهای ورزشیشان و پاشیدن آن به طرف آسمان، او را مورد تمسخر قرار دادند. این در سالهای واپسین دهه هشتاد و پیش از دوره رسانههای اجتماعی بود که آزار و ارعاب تنها به صورت زنده ممکن بود.
این روزها، کودکان و جوانان برخورد دیگری به مسائل دارند. در ماه مارس، فراخوان جنبش «اعتصاب جهانی (مدارس) برای آینده اقلیم زمین» با شرکت بیش از یک میلیون دانش آموز در سراسر دنیا، بحران آب وهوای زمین را در صدر اخبار جهان قرار داد. در روز اعتصاب در بریتانیا، حدود پنجاه هزار دانش آموز با سرازیرشدن به خیابانها، از رهبرانشان خواستند تا بیدار شده مسئولیت حل این معضل رو به وخامت را بر عهده گیرند.
برخی گفتند:«اینها تنها از درس و مدرسه فرار کرده اند.» ممنون برای این چشم انداز با ارزش! هرچه باشد، خوب است تلاش کنیم کره زمین تبدیل به یک خزینه خالی از سکنه نشود، اما نه به بهای از دست رفتن درس ورزش و کلاس ریاضیات! اگر قرار است کودکان اعتراض کنند، این اعتراض باید در اماکن خاصی برگزار شود که بتوانیم با خیال راحت آنها را نادیده بگیریم، و بی تردید، این اعتراضها باید بعد از آن انجام شود که کودکان سبزی پختهشان را خورده و مشقشان را نوشته باشند!
ممکن است هنوز به مرحله بحران کامل نرسیده باشیم، اما اکثریت قاطع دانشمندان معتقدند این واقعه، با بروز فزاینده و مکرر فجایع اقلیمی، در شرف تکوین است.
اوایل امسال، زادگاه من، ایران، با سیلهای عظیم ویران شد. هفتاد درصد باران سالیانه استان گلستان، تنها در یک روز بر سر مردم و کشتزارها بارید. اگر قرار است اوضاع به این منوال پیش برود، باید به فوریت به دنبال راه چاره بود و شاید در این راه، کودکان بتوانند یک روز دیرتر به ورزش و درس ریاضیات بپردازند.
از سوی دیگر، هرچند امروز کودکان، نسبت به ما در سن آنها، عاقلتر و مطلعتر هستند، اما نباید در این راه تنهایشان گذاشت. به همین دلیل است که پدر و مادرها از سراسر کشور در اعتراضات روز یکشنبه به هم خواهند پیوست. من به راه پیمایی «مادرز رایز آپ» ( قیام مادران) خواهم پیوست که از هاید پارک لندن آغاز و به میدان پارلمان ختم میشود. قرار است تظاهراتی در سراسر بریتانیا از «تونتون» گرفته تا «جرزی»، «لیدز» و «شفیلد» برگزار شود.
احتمالا ما را به عنوان مشتی مادرهای طبقه متوسط تمسخر خواهند کرد که کاری بهتر از این ندارند جزاینکه به دیگران بگویند چطور زندگی کنند؛ مادرانی که برخلاف آنها که با اسکیت در اتوبانها حرکت کرده و شکلات گاز میزنند، اتوموبیل میرانند و گوشت خوار هستند. اشکالی ندارد. ما ادعا نمیکنیم موجودات کاملی هستیم و اگر ما را ریاکار خوانده و غیرمستقیم نشان بدهند که والدین طبقه کارگر کمتر در مورد آینده فرزندانشان نگرانند، این به وجدان نه چندان آگاهشان مربوط است.
همچنین، بدون تردید، متهم خواهیم شد که داشتن فرزند احتمالا بدترین کاری است که میتوان علیه محیط زیست انجام داد. شاید درست باشد که کودکان میتوانند ریخت و پاش کنند، اما به جای از میان بردن غریزه تولید مثل یک گونه کامل از موجودات، جسارتا بگویم که شاید قدری واقع بینانهتر باشد اگر سیستمهای ترابری، تولید انرژی و تولید غذایی ایجاد کنیم که به کره زمین صدمات غیر قابل جبران نزند.
اصرار نمیکنم «ویگان» (طرفداران پرهیز از مصرف فراوردههای حیوانی) بشوید یا مثل آنها تنها سالی دوبار حمام کنید (خواهش می کنم این کار را نکنید)، اما واقعیت این است که نمیتوانیم به این وضع ادامه بدهیم. تنها چیزی که جنبش «قیام مادران» از مردم میخواهد این است که فشار بر دولت را ادامه دهند، از صدا و قدرت سیاسیشان استفاده کنند و در محدوده شخصی، زندگیشان را به نحوی تغییر دهند که هرچند جزئی اما بتواند به یک کلیت پر معنا اضافه کند. شاید حتی بتوانیم راه را به دیگران نشان دهیم.
جائی که می توانید، از وسائل نقلیه عمومی یا دوچرخه استفاده کنید یا پیاده بروید. کمتر گوشت بخورید و اگر در خانه سردتان است، در عوض بالا بردن حرارت بخاری، یک لباس گرم بپوشید. کمتر از هواپیما استفاده کنید. من و کودکانم، تعطیلاتمان را در بریتانیا میگذرانیم و بگذارید بگویم که « آیل آو من» یکی از بهترین نقاطی است که کمتر کسی دربارهاش میداند. اگر چشمتان را ببندم و در خلیج «پرایوری» باز کنم و بگویم جایی در کارائیب هستیم، نه تنها حرفم را باور میکنید بلکه حتی در لحظاتی که (برای دروغم) با اتوموبیل پلیس از صحنه دور میشوم، ممنونم خواهید شد.
سالها پیش، وقتی لوسی ویلسون سعی کرد مرا متوجه پیآمد تغییرات اقلیمی کند، نگران نشدم، حتی درست به حرفهایش گوش ندادم، اما کودکان امروز مطلعتر و معقولترند. در عوض اینکه با اصرار به کلاس درس برشان گردانیم، این دین را به آنها داریم که غرورمان را کنار گذاشته و دوباره خودمان را در قالب دانش آموزانی مشتاق قرار دهیم و از این کودکان درس بگیریم. اگر امروز با این چالش روبرو نشویم، بدون تردید زمانی خواهد رسید که دیگر قادر به رویارویی با آن نخواهیم بود.
امیدوارم روز یکشنبه برخی از شما را ببینم.
© The Independent