در فیلمی که از یک مراسم کتابسوزان در ایران منتشر شده است، یک روحانی به نام تبریزیان یک کتاب درسی پزشکی (طبهاریسون) را به آتش میکشد و حاضران صلوات میفرستند. او مخالف جدی طب جدید و داروهای شیمیایی و طرفدار طب اسلامی است.
در مقابل این دیدگاه، اخیرا ویدیویی از سخنان عبدالله جوادی آملی، فقیه و فیلسوف رسمی جمهوری اسلامی، منتشر شده است که "طب نبوی" مورد نظر برخی در ایران را نقد میکند. زمان ضبط این ویدیو روشن نیست اما موضوع سخن او، با توجه به تداوم پروژه اسلامی کردن علم و هنر و سیاست و جامعه و فرهنگ در جامعه ایران، توسط حکومت دینی کهنه نشده است. فرزندهاشمی شاهرودی نیز مرگ پدرش را به پیروی او از طب اسلامی نسبت میدهد.
جوادی در این ویدیوی ۵۴ ثانیهای به دو موضوع برای رد کردن طب اسلامی یا نبوی اشاره میکند: ۱) این که طب موضوعی تجربی است و تشخیص بیماری باید با تجربه و استفاده از همه ابزارهای مادی همراه باشد. ۲) ۹۵ درصد روایات گفته شده (به قول وی شش هزار) در حوزه سلامت و طبابت بدون سند موثق هستند و نمیتوان به آنها تکیه کرد. او حتی وقتی از طب نبوی سخن میگوید، پوزخند میزند. اینگونه پوزخندها از روحانیون شیعه هنگامی که از اخلاق اسلامی، اقتصاد اسلامی، جامعهشناسی اسلامی و روانشناسی اسلامی سخن میگویند، دیده نمیشود، بلکه آنها بر این امور اصرار داشته و چهل سال است که ادعای اسلامی کردن این گونه دانشها را دارند.
ابعاد پروژه اسلامیسازی
با یا بدون سخنانی از این قبیل از سوی جوادی آملی یا دیگر روحانیون، جمهوری اسلامی از روز اول داستان طب اسلامی یا الکترونیک و مکانیک اسلامی را - که عدهای بدان باور داشتند، به عنوان سیاست خود اتخاذ نکرد. موسساتی مثل آکادمی علوم اسلامی (تحت نظر منیرالدین حسینی در قم) میخواستند همه علوم - از جمله ریاضیات و فیزیک و شیمی و قلمروهای فنی، را اسلامی سازند، اما این نوع فعالیتها حتی از سوی اکثر روحانیون و متحدان آنها هم جدی گرفته نشد. در این میان به سرعت حیطههای کشاورزی و پزشکی و مهندسی و حتی علوم دقیقه از اسلامیسازی حکومتی کنار گذاشه شدند. علوم اجتماعی و انسانی اما همچنان تحت این برنامه قرار دارد و در چهل سال گذشته صدها میلیارد تومان برای این پروژه مصرف شده است - از مجرای جهاد دانشگاهی و مرکز نشر دانشگاهی (که بعد از انقلاب فرهنگی شکل گرفتند) تا موسسه سمت و دفتر همکاریهای حوزه و دانشگاه و سرازیر کردن دهها میلیارد تومان به جیب مصباح و شرکا برای انجام این کار.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در کنار این امور صدها شاگرد مصباح یزدی با بورس تحصیلی (هر یک با هزینهای در حد پانصد هزار تا یک میلیون دلار) به دانشگاههای غربی اعزام شدند تا با فرا گرفتن علوم غربی این فرایند اسلامیسازی را تسریع کنند. اما هیچ چیز از این هزینهها حاصل نشد بجز گرین کارت و شهروندی کشورهای اروپایی و امریکا و کانادا برای این گروه یا مشاغل دولتی برای کسانی که به ایران برگشتند.
چرا اسلامیسازی علوم اجتماعی و انسانی؟
راستی چرا حکومت دینی اسلامیسازی در حوزههای فنی و پزشکی و کشاورزی و علوم دقیقه را واگذاشت و اسلامیسازی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی و هنر و ادبیات را به جد دنبال کرد؟ چهار دلیل روشن برای این کار وجود دارد:
۱. روحاینت شیعه خود را در شناخت انسان و جامعه و معارف و علومی مانند فلسفه و اقتصاد و فرهنگ و هنر و ادبیات و قضا، متخصص و کارشناس میداند و به دانش اموختگان این علوم در دانشگاههای غربی اعتماد ندارد. در شریعت و متون دینی میتوان چیزهایی شبیه به این موضوعات یافت که روحانیت شیعه (با اتکا بر دو باوری که رطب و یابس در قرآن هست و مقدسان شیعه همه چیزدان هستند و در روایات همه چیز هست) را متقاعد کرده که این علوم را در دست خود بگیرند. همچنین در رقابتهای ایدئولوژیک با مارکسیستها - که ایدئولوژی مارکسیستی را علم میپنداشتند، آنها هم ایدئولوژی اسلامی را که خود ساخته بودند علم تلقی میکردند.
۲. روحانیون شیعه برای حکومت کردن به ابزارهای قدرت نیاز داشته و دارند. تکنولوژی این ابزارها را به دست آنها میهد؛ از تکنولوژی تولید سلاحهای کشتار جمعی (هسته ای، میکروبی و شیمیایی) تا کنترل ارتباطات مردم با شنود، از ابزارهای جاسوسی تا وسایل سرکوب اعتراضات خیابانی. از همین جهت هیچ فقیهی فتوا نداده که گاز اشکآور یا ابزارهای شنود تلفنی حرام است اما فقهای حکومتی به دنبال این بودهاند که آموزش زبان انگلیسی را در مدارس ممنوع کنند، در حالی که در حوزهها تدریس میشود.
۳. روحانیت شیعه از حیث اصولی و بنیادی، همیشه منافع شخصی و گروهی خود را بر منافع عمومی ترجیح داده است. طب اسلامی از نظر آنها وجود ندارد و نباید جلوی انتقال علم پزشکی مدرن را گرفت. چون به نفع اعضای این قشر نیست که خود را با گل گاوزبان یا عرق نعنا یا حجامت مداوا کنند، اما جامعه را میتوان با امر به معروف و نهی از منکر، سنگسار و قطع دست و انگشت اداره کرد. روزی که سنگسار و قطع انگشت گریبان اعضای خانواده آنها را بگیرد حتما با این دستورات نیز مقابله خواهند کرد. مقابله آنها نیز بسیار ساده خواهد بود: شک و تردید در سند روایات یا اجتهاد بر اساس مصالح اسلام.
روحانیون شیعه اگر نتوانند پزشک حاذقی برای بیماری خود در ایران پیدا کنند، بلافاصله به آلمان و بریتانیا میروند؛ اما با استفاده از متخصصان خارجی برای توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور (مثل استخدام مدیر برای شرکتهای بزرگ) مخالفت میکنند. مربی خارجی برای تیم ملی مشکلی ندارد چون با فوتبال میتوان افکار عمومی را جهت داد، اما کارگردان غربی یا رهبر ارکستر غربی یا خواننده غربی نمیتواند در ایران کار کند. نمایش فیلم خارجی یا کنسرت هنرمندان خارجی ممنوع است چون از آنها نمیتوان استفاده تبلیغاتی کرد.
۴. از علم پزشکی یا انواع مهندسیها یا فنون کشاورزی و فیزیک و شیمی، نمیتوان به راحتی استفاده تبلیغاتی کرد یا آنها را برای ذهنشویی مورد استفاده قرار داد (تجربه شکستخورده مارکسیسم در این باب، در برابر آنهاست) اما از علوم اجتماعی و انسانی ایدئولوژیک میتوان در این جهت استفاده کرد. روحانیون میخواهند نگرشهای کلامی و اجتماعی و انسانشناختی خود را تحت عنوان فلسفه، جامعهشناسی و اقتصاد و روانشناسی به مردم ایران بفروشند. آنها تصور میکنند با تغییر بستهبندی احکام شریعت به علم روز، میتوان تا ابد مخاطبان را فریب داد. کتابهای جامعهشناسی و روانشناسی و اقتصاد اسلامیِ تنظیمشده با دهها میلیارد تومان هزینه را ورق بزنید: بر مشتی آیه و حدیث و احکام شریعت پوششی علمی کشیده و آنها را با عناوین تازه میفروشند.
پرسشهای کلیدی
برای جوادی آملی و دیگر قائلان به وجود نداشتن طب و الکترونیک و رایانه اسلامی و در عین حال باورمندان به جامعهشناسی و روانشناسی و اقتصاد اسلامی میتوان سئوالی مطرح کرد. با اتکا به همان دو استدلال ساده آغاز این بحث، آیا در علوم اجتماعی و انسانی عرفی مثل اقتصاد، تاریخ، علوم سیاسی و جامعهشناسی بنا بر تجربه و مشاهده نیست؟ اگر هست، چرا دست از سر آنها بر نمیدارند؟ چه تفاوتی است میان سونوگرافی و نظر سنجی میدانی، میان تحلیل دادهها در علوم اجتماعی (مثلا بر اساس رگرسیون) و پزشکی (کاردیو گرافی)، و میان تجویز دارو (در پزشکی) و سیاستگذاری (در اقتصاد و جامعهشناسی)؟ چرا تحول و تکامل و خطاپذیری در یکی پذیرفته میشود و در دیگری نه؟ چرا خدا در یک گروه دستورات را در قرآن و روایات به ودیعه گذاشته و در دیگری، به انسان واگذار کرده است؟ مگر روایات مربوط به اقتصاد و چامعهشناسی اسلامی معتبر هستند؟ چهل سال است که متخصصان علوم اجتماعی و انسانی این سئوالات را پرسیده و پاسخی از مقامات جمهوری اسلامی و روحانیون شیعه نگرفتهاند.