«بایدنها نشان دادهاند که در فرار از مسئولیتپذیری قانونی مهارتی فوقالعاده دارند». جاناتان ترلی، استاد دانشکده حقوق دانشگاه جورج واشینگتن، در مقالهای در نشریه هیل مینویسد اعضای خانواده بایدن اغلب در مواجهه با شواهد انکارناپذیر، متحدان سیاسی و رسانهها را بهصف میکنند تا جلو تحقیقات را بگیرند یا معاملات شیرین بکنند.
او در ادامه مینویسد بایدنها شگفتانگیزند، از رسوایی سرقت ادبی جو بایدن گرفته تا نقش برادرش در قتل و جرایم فدرال گوناگون پسرش، آنها بهراحتی و با مهارت رسواییها را پشت سر میگذارند.
ترلی میافزاید مشخص شده است که شاید این خصیصهای خانوادگی باشد که نسلاندرنسل به آنها رسیده است.
یک مورخ بهتازگی کشف کرده است که پدر پدربزرگ پدر جو بایدن، موزز جی. رابینت، به تلاش برای قتل متهم شده و مجرم شناخته شده بود. جالب اینجا است که رابینت پیمانکار دولتی بود. او پس از اینکه هتلش در آتش سوخت، در دوره جنگ داخلی مسئول مراقبت از اسبهای ارتش اتحادیه بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
رابینت در ۴۲ سالگی شبیه نبیرهاش به نظر میرسید، ازدواج کرده بود و مردی «سرزنده و شوخ» توصیف میشد. اما در ۲۱ مارس ۱۸۶۴ او با یک پیمانکار دیگر، جان جی. الکساندر، درگیر شد که شنیده بود رابینت پیش یکی از زنان آشپز بدگوییاش را کرده بود. وقتی الکساندر در این مورد با او برخورد کرد، رابینت چاقو کشید و در جریان دعوا، بارها به الکساندر چاقو زد.
رابینت الکساندر را با جراحتهای متعدد رها کرد. در دادگاه، اشاره شد که او مست بود و «جروبحثی خطرناک» را برانگیخته بود. رابینت مدعی بود قصد قتل نداشته است و در نهایت، به اتهام اقدام با قصد قتل به دو سال زندان در اردوگاه کار اجباری محکوم شد.
در اینجا پرونده تغییر مسیری آشنا داد. دوستان رابینت سراغ ارتش و چهرههای سیاسی قدرتمند رفتند و وساطت کردند.
دوستان رابینت توجیه آوردند که گرچه او چاقو داشته، قربانی «از لحاظ قدرت و جثه از او بسیار سرتر بوده، و همه ماجرا تحتتاثیر هیجان لحظهای بوده است». بعد، سراغ ابراهام لینکلن رفتند که «به دختران و پسران بیمادر او در خانه فکر کند» و در نهایت او یک متحد سیاسی «وفادار و بانفود... در مخالفت با خائنان و برنامهشان برای نابودی دولت» بوده است.
سرانجام، این حربهها کارگر افتاد و لینکلن حکم عفو رابینت را در ۱ سپتامبر ۱۸۶۴ امضا کرد و او آزاد شد.
ترلی مینویسد این ماجرا اهمیت دوستان بلندپایه را نشان میدهد یا همانطور که جو بایدن یک بار گفت «هیچکس سربهسر یک بایدن نمیگذارد»، این در قاموس خانواده بایدن نوشته شده است از موزز گرفته تا جیمز و جوزف.
نبیره موزز ۱۶۰ سال بعد به نگهداری و سوءمدیریت اسناد محرمانه متهم میشود اما علیه او اعلام جرم نمیشود زیرا بهدلیل کهولت و زوال قوه ذهنی، ترحم و دلسوزی هیئت منصفه را برمیانگیخت.
حتی این موضوع هم کفایت نمیکند و متحدان سیاسی دورش جمع میشوند تا جلو هرگونه تحقیق در مورد فساد را بگیرند و به منتقدانش برچسب «خائن» و «پوتینپرست» میزنند.
نویسنده در ادامه میافزاید امتحان کنید و از بایدنها در مورد میلیونها دلاری که از منابع خارجی به دست آوردهاند بپرسید، آنوقت است که به فریبخورده روسها تبدیل میشوید.
جاناتان ترلی مینویسد، متحدان بایدن نه تنها میخواهند به بحثها در مورد فساد این خانواده پایان دهند، بلکه کلر مککاسکیل، سناتور سابق دموکرات، با عصبانیت از رسانهها خواسته است که هرگونه بررسی در مورد بایدن در هر موردی را متوقف کنند. او پیشتر به افرادی که سیستم سانسور بایدن را افشا میکردند حمله کرده و برخی از آنها را «پوتینپرست» نامیده بود.
این واقعا ربط چندانی به روسها ندارد. این به کاری که بایدنها در آن مهارت دارند مرتبط است.
وقتی هانتر یک تاجر چینی را تهدید کرده و به او هشدار داده بود که پدرش «کنارش» نشسته و منتظر پول است، هانتر تاکید کرده بود باید به رئیس شرکتش بگوید که «بایدنها در انجام دقیقا همان کاری که رئیس میخواهد بهتریناند».
جاناتان ترلی در پایان مینویسد، چند نسل گذشته است و بایدنها نشان دادهاند که همان خصیصهها و زرنگی جدشان موزز را دارند.