ایران و متحدانش سوریه را تبدیل کردند به تلی از ویرانی. ترکیه و متحدانش سوریه را از نو خواهند ساخت! این نقل به مضمون ادعایی است که رسانههای ترکیه در روزهای اخیر مطرح کردهاند. این ادعا بر دو فرض نادرست بنا شده و یک هدف پنهانی دارد. اولین فرض نادرست افکندن گناه ویرانی سوریه به گردن ایران و مزدوران آقای خامنهای است. اما واقعیت این است که آقای خامنهای و مزدوران ایشان در کشتار مردم سوریه در کنار بشار الاسد نقش داشتند اما ویرانی شهرها و روستاهای آن کشور را باید به حساب روسیه و ولادیمیر پوتین نوشت که با بمبارانهای هوایی گسترده، «تلی از ویرانی» موردبحث را به وجود آوردند. فرض نادست دوم این است که خود ترکیه در تراژدی سوریه نقشی نداشته است و اکنون در نقش فرشته نجات یا پرنده آبی مژدهبخش قرار میگیرد. اما باید پرسید: چه کسی شهرهای کردنشین قمیشلی و عفرین را بمباران کرد؟ کدام کشور ادلب را به صورت بزرگترین پایگاه گروههای تروریستیــاسلامی در سوریه درآورد؟
دخالت آقای خامنهای و مزدوران ایشان در آنچه یک جنگ داخلی بود، هم خطا بود و هم ابلهانه. هیچ کشوری از دخالت در جنگ داخلی دیگران سودی نبرده است، حتی اگر طرف برنده دوست و متحد برنده آن جنگ باشد. در جنگ داخلی اسپانیا، آلمان نازی از سرلشکر فرانکو حمایت کرد و نیروهای موردحمایت استالین را شکست داد. اما فرانکو پس از پیروزی، نهتنها حاضر نشد که در جنگ جهانی دوم، در کنار هیتلر قرار بگیرد، بلکه به سود متفقین از پشت به او خنجر زد. فرانسه و ایالت متحده با درگیری در جنگهای داخلی آنام (ویتنام) نصیبی جز تلفات سنگین انسانی و مادی نبردند.
اتحاد شوروی با درگیری در جنگ داخلی افغانستان و پیش از آن، بریتانیا با کشیده شدن به جنگ داخلی در یمن جنوبی بین سلاطین ششگانه و کمونیستهای عدن سرنوشتی مشابه داشتند. امروز نیز ترکیه، در صورت درگیری گستردهتر در آنچه یک جنگ داخلی تمامنشده است، ممکن است در همان مسیر قرار بگیرد.
اما برسیم به هدف پنهانی ترکیه از نمایش ضد ایرانیاش. رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه، البته عاقلتر از آقای خامنهای است و بر خلاف آن سید اولاد پیغمبر، داروندار خود را روی یک قمار خطرناک نمیگذارد. به همین سبب است که او در پی ایجاد یک ائتلاف گسترده است، با شرکت اعراب، اروپاییان، روسیه و یواشکی اسرائیلــ ائتلافی که در آن ترکیه نقش قدرت مرکزی منطقه را بازی خواهد کردــ قدرتی که دیگر قدرتهای ذینفع هر یک به دلیلی یا با توجه به منافع خاص خود، نیازمند همکاری با آنها هستند. ترکیه در عین حال با همکاری قطر که در ۳۰ سال گذشته بزرگترین حامی اخوانالمسلمین بوده است، سلطه خود بر وسیعترین شبکه جهانی فعالان مسلمان سنی را تثبیت میکند.
لازمه اجرای موفقیتآمیز برنامه اردوغان، انزوای ایران و حذف آن از تحولات منطقهای است، زیرا ایران در صورتی که دارای یک دولت به معنای واقعی باشد، تنها قدرت منطقهای است که میتواند داعیه رهبری اردوغان در خاورمیانه را به چالش بکشد. در زمانی که ایران صاحب یک دولت به معنای واقعی بود، ترکیه در حاشیه قرار داشت. در خاورمیانه، اعراب خاطره خوشی از سلطه عثمانی نداشتند. اخوانالمسلمین شافعی به ترکیه حنفی با سوءظن مینگریست. بخش بزرگی از هیئت حاکمه ترک با تکیه به سنت کمالیست و به نام جدایی دین و دولت، از نزدیکی بیش از حد با «جهان اسلام» پرهیز میکرد.
اردوغان موفق شده است که تمامی قدرتهای ذینفع در خاورمیانه را قانع کند که تامین صلح و ثبات در منطقه بدون بیرون نگاه داشتن ایران، میسر نخواهد بود. اولین نشانه این موفقیت را در سوریه دیدیم. اردوغان با همکاری نزدیک با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، ایران را از روند آستانه برای ترسیم آینده سوریه حذف کرد. سپس او توانست در معاملهای زیرکانه با پوتین، او را قانع کند که بشارالاسد باید برود. اکنون میدانیم که اسد در سفری که چند هفته پیش از پایان کارش در دمشق، به مسکو داشت، مطلع شد که باید بار سفر ببندد. این چند هفته به اردوغان امکان داد که نیروهای مسلح سوری را که از دو سال پیش در ادلب آماده حرکت به دمشق کرده بود، به میدان بیاورد. در تمام این مدت، آقای خامنهای از آن زدوبندها بیخبر بود. حتی در ساعت یازدهم، نماینده ویژه آقای خامنهای، علی اردشیر لاریجانی و سپس وزیر خارجه جمهوری اسلامی، سید عباس عراقچی، به دمشق رفتند تا «حمایت قاطع» رهبر عالیقدر را به اطلاع اسد برسانند. در آن دیدارها، اسد میدانست که باید برود و در واقع سرگرم انتقال اموال خود و بستن چمدانهایش بود، اما نمایندگان «رهبر عالیقدر» را مطلع نکرد. در ساعت دوازدهم نیز، رهبران جمهوری اسلامی فکر نمیکردند که اسد دارد میرود. یکی از برادران لاریجانی در صداوسیمای اسلامی از اراده آهنین «رهبر» و اسد برای سرکوب «تروریستهای داعش» سخن گفت. در حالی که اسد در راه فرودگاه دمشق و فرار از سوریه بود.
جالب اینجا است که آقای پوتین نیز شیفتگان خود در تهران را بیخبر گذاشت. روزنامه کیهان که ظاهرا نیات «رهبر عالیقدر» را بازتاب میدهد، بارها نوشت: «روسیه هرگز ما را تنها نخواهد گذاشت!» در حالی که در واقع روسیه هرگز با ماــ یعنی جمهوری اسلامیــ صادق نبوده و نخواهد بود.
اردوغان برای به دست آوردن همکاری پوتین، به او قول داد که پس از رفتن اسد، روسیه خواهد توانست پایگاههای هوایی و دریایی خود را در ساحل مدیترانه سوریه حفظ کند. در عوض، پوتین علاوه بر تشویق یا احتمالا مجبور ساختن اسد به فرار از دمشق، پذیرفت که ستونهای «آزادیبخش» زیر کنترل ترکیه را در راه دمشق بمباران نکند؛ کاری که بهآسانی شدنی بود. نیروی هوایی روسیه در سوریه میتوانست ارتش ۶۰۰۰ نفری الجولانی را پیش از رسیدن به حلب از صحنه زندگی حذف کند. پوتین حتی حاضر نشد پیادهنظام خودــ یعنی نیروهای آقای خامنهایــ را آگاه کند، تا آنان بتوانند بهموقع از سوریه بگریزند.
گام بعدی در طرح توطئه انزوای ایران با تسخیر دمشق برداشته شد. هیئت تحریر شام که در نقش حاکمیت جدید قرار گرفت، اعلام کرد که همه قدرتهای ذینفع در سوریه میتوانند به حضور خود ادامه دهندــ همه به جز جمهوری اسلامی ایران. حتی آنان که حضور نداشتندــ دستکم در سطح رسمیــ بهسرعت حضور یافتند: ایالات متحده، فرانسه، آلمان و بریتانیا برقآسا با حکمرانان جدید تماس گرفتند، در حالی که تلفنهای سید عباس عراقچی به دمشق بیپاسخ ماند. حتی اسرائیل هم توانست وارد سوریه شود، زیربناهای نظامی و امنیتی آن کشور را در هم بکوبد و خط آتشبس در بلندیهای جولان را تغییر دهد. امروز در سوریه همه حضور دارند؛ همه به جز جمهوری اسلامی.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
گام بعدی مهمتر بود: تشکیل یک کنفرانس بینالمللی به نام «بازسازی سوریه» به ابتکار ترکیه. این کنفرانس که در بندر عقبه، اردن، برگزار شد، هشت کشور عرب مصر، اردن، عراق، عربستان سعودی، قطر، بحرین، امارات متحده عربی و حتی لبنان عملا بیدولت را در کنار ایالات متحده ، بریتانیا و ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا کنار هم قرار داد. بر اساس بعضی گزارشهای منطقهای، دو دیپلمات اسرائیلی نیز بهعنوان ناظر در کنفرانس شرکت داشتند. در روزهای اخیر، عمان و کویت، دو کشور عرب منطقه که در عقبه حاضر نبودند، علامت دادند که آنان نیز در ائتلاف جهان برای بازسازی سوریه شرکت خواهند کرد. میبینیم که فقط علی است که در کنار حوضش تنها مانده است.
طرح ترکیه برای تبدیل ایران به «پاریا» در ادامه دیگر طرحهایی است که قدرتهای غربی همراه با جمهوری خلق چین و روسیه برای قرنطینه کردن ایران اجرا کردهاند.
در دهه جاری، طرحهای بزرگی برای ایجاد شبکههای ارتباطی ترابری، انتقال انرژی و بازرگانی در سطوح گوناگون عرضه و اجرا شده یا در حال اجرا است. هدف تمامی این طرحها ارتباط بین قدرتهای اقتصادی آسیا و خاورمیانه با اروپا و نهایتا قاره آمریکا است. جمهوری اسلامی تنها کشوری است که از همه این طرحها بیرون مانده است.
بزرگترین این طرحها که سرانجام ۶۵ کشور را در بر خواهد گرفت، طرح «یک جهان، یک کمربند» جمهوری خلق چین است. علیرغم تفاهمنامهای که جمهوری اسلامی در سال ۲۰۱۶ با چین امضا کرد، ایران تنها کشور منطقهای است که از شبکه موردبحث بیرون خواهد ماند.
دومین طرح بزرگ از سوی هند با حمایت ایالات متحده و تا حدی برای رقابت با طرح چین، ارائه میشود. این طرح که آی مک نام دارد، بندرهای هند در خلیج بمبئی را از طریق امارات متحده عربی، عربستان سعودی، اردن هاشمی و اسرائیل به دریای مدیترانه و از آنجا به اروپای غربی مرتبط میسازد.
طرح سوم راه توسعه عراق نام دارد که با سرمایهگذاری اتحادیه اروپا و کره جنوبی از بندر فاو در ساحل عراقی خلیج فارس آغاز شود و به بندر یومورتالیک ترکیه برسد و از آنجا از راه مدیترانه به بازار اتحادیه اروپا منجر شود. با بازسازی سوریه، این خط ممکن است شاخهای هم به سوی بندر لاذقیه داشته باشد.
طرح چهارم شبکه ارتباطی ترانس کاسپین است که چین را از راه قزاقستان و آسیای مرکزی، به جمهوری آذربایجان (باکو) و ترکیه، به مدیترانه و سرانجام اروپا وصل میکند.
پنجمین طرح به نام ترانســافغان باز هم از چین ایالت سینکیانگ یا ترکستان شرقی آغاز میشود و از طریق تاجیکستان و افغانستان و سپس بندر گوادر در بلوچستان پاکستان، به اقیانوس هند میرسد. این بار نیز در حالی که حتی افغانستان زیر سلطه طالبان در بازی شرکت دارد، ایران در نقش تماشاچی کنار گود میماند.
نکته جالب و تا حدی دردناک اینجا است که جغرافیای ایران، همان گربه ملوس، در بهترین و کمخرجترین مرکز تمامی این شبکهها قرار دارد و اگر در ایران دولتی وجود میداشت، میبایست در قلب این نهضت ارتباطی جهانی با شرکت بیش از ۱۰۰ کشور قرار میگرفت.
طرح یا توطئه قرار دادن ایران در قرنطینه ممکن است در کوتاهمدت عاقلانه به نظر آید. نظام کنونی در تهران مانند دیوانهای است که نارنجکبهدست تهدید میکند که نارنجک را به سوی یک انبار باروت پرتاب میکند. بدینسان دور نگاه داشتن آن عاقلانه است؛ هرچند هم که پرهزینه باشد. سالها مذاکره، التماس و دعا و کمکهای مالی و روانی برای قانع کردن دیوانه که نارنجک را کنار بگذارد و بیاید سر میز، حتی اگر یک چارپایه نصیبش باشد، بینتیجه ماند و طرح قرنطینه را اجتنابناپذیر ساخت.
اما در میانمدت، اگر نخواهیم به درازمدت بپردازیم، قرنطینه ایران و تبدیل آن به یک پاریا یا جذامی به سود هیج کشور و ملتیــ حتی ترکیهــ نخواهد بود. خاورمیانه بدون ایران؟ آیا میشود هملت را بدون شاهزاده بازی کرد؟