در اواخر ماه مه گذشته، عربستان سعودی میزبان دو کنفرانس در شهر مکه بود: کنفرانس سران کشورهای اسلامی، و کنفرانس سران کشورهای عربی. این کفرانسها درباره خطرات ناشی از رفتار خشونتآمیز و خصمانه ایران بر ضد همسایگان عربش برگزار شده بود، (زیرا، و با تکیه بر این باور که) ایران، کشوری است که از دخالت در امور داخلی عربستان و بحرین گرفته تا کمک به حوثیها در یمن و گسترش نفوذ در کشورهای شرق عربیِ عراق و لبنان و سوریه، با ابزارها و شیوههای مختلف، از جمله بهکارگیری شبهنظامیان نامشروع، ابایی ندارد.
پس از خروج آمریکا از برجام و وضع تحریمهای اضافی بر ضد ایران، و فشار بر کشورهای همکار آن در امور تجارتی و اقتصادی، ایران میزان غنیسازی اورانیوم را چهار برابر بالا برد و امنیت کشتیرانی را در مناطق پیرامون خلیج فارس، مورد تهدید قرار داد. حتی اطلاعات بهدست آمده حاکی از آن است که در پس حمله بر کشتیهای تجارتی امارات، سپاه پاسداران قرار داشته است.
در روزهای اخیر شاهد تحرکات سیاسی و نظامی و تبلیغاتی فزاینده و اظهارنظرهای متقابل غیرمسئولانه و گاه متناقضی میان آمریکا و ایران بودیم که هریک دیگری را به اعمال زور متهم کرد، جوی از تنش و اضطراب و ابهام را بهوجود آورد، و احتمال خطر درگیری عمدی و غیر عمدی را بالا برد.
در حالیکه جریان افراطی در ایران بر طبل جنگ میکوبید و به حمله بر منافع آمریکا تهدید میکرد، وزیر امور خارجه ایران با تلاشهای دیپلماتیک بر نفی جنگ در منطقه تأکید میورزید. وی از جمله اظهار داشت: «هرگز ایران را تهدید نکنید، بهتر آن است که رفتار احترامآمیز را تجربه کنید.»
در راستای این تلاشها، وزیر امور خارجه ایران از تعدادی از مسئولان بیگانه و عرب پذیرایی کرد، و از جمله با وزیر امور خارجه عمان، یوسف بن علوی، در پرتو گفتوگوی تلفنی وزیر امور خارجه آمریکا، مایک پمپئو، با سلطان عمان، قابوس بن سعید، دیدار و گفتوگو نمود.
در مقابل، اطلاعات جدی از درون دولت آمریکا حاکی از آن است که مشاور امنیت ملی، جان بولتون، و وزیر امور خارجه، مایک پمپئو، طرفدار اعمال زور علیه ایران هستند، و وزارت دفاع آن کشور، مخالف آن است. اما شخص رئیس جمهوری ترامپ، از شتاب برخی از مسئولان برای انتخاب گزینه جنگ ابراز نارضایتی نمود و با انتشار یک «توئیت»، احتمال اعزام ۱۲۰ هزار سرباز آمریکایی به منطقه خلیج فارس را نفی کرد. در عین حال، وی اقدام به اعزام ناو هواپیمابر و ابراز سخنان تندی کرد و از جمله گفت: «اگر ایران خواستار جنگ باشد، رسما بهنابودی آن خواهد انجامید؛ هرگز بار دیگر ایالات متحده آمریکا را تهدید نکنید.»
حال این پرسش مطرح است که آیا ما در آستانه جنگ با ایران قرار داریم، یا خیر؟ گویا گزینه فعلی حالتی است بین جنگ و صلح، و این به نظر من نادرست است. در واقع، مقابله سیاسی ضروری، و جنگ ناخوشایند است؛ زیرا دیگر سکوت در برابر سیاستهای خشونتآمیز و اقدامات سلطهجویانه و نامشروع ایران، که بیشتر توسط سپاه پاسداران انجام میگیرد، امکانپذیر نیست. بنابراین، باید فشارهای سیاسی و دیپلماتیک را بهمنظور ترغیب ایران به خویشتنداری و بازنگری در سیاستها و احترام به حاکمیت همسایههایش تقویت کرد، تا زمینه آرامش در منطقه خلیج فارس فراهم گردد.
باید خاطرنشان کرد که سکوت طولانی در برابر سیاستهای ایران در گذشته، اشتباه بزرگی بود که موجب تشویق تهران در تداوم برنامهها و آرمانهای توسعه طلبانهاش شد.
من فکر میکنم که ختم بحران فعلی بدون مقابله سیاسی جامعه بینالمللی با سیاستهای یاد شده، به نفع جریان افراطی در ایران خواهد انجامید، بر جرأت و آز تهران خواهد افزود، و آن را به این باور خواهد رساند که قدرت کشور ایران بهعنوان یک نیروی منطقهای، بینهایت است و جامعه بینالمللی از آن حساب خواهد برد. این گمان بهویژه زمانی تقویت میشود که اوضاع فعلی بینالمللی، ضعف موجود در خاورمیانه، فضای عمومی حاکم بر کشورهای عربی، و تردید آمریکا در ورود به یک جنگ جدید را در نظر بگیریم.
بنابراین، با جدیت پیشنهاد میکنم که یک مقابله سیاسیِ صریح برای ارسال یک پیام قوی به ایران انجام گیرد، و همزمان با آن، با راهاندازی حرکتهای دیپلماتیک، نتایج خطرناک افزایش بیش از حد تنش برای ایران توضیح داده شود، و به جستوجوی راه حلهای سیاسی و دیپلماسیِ قابل قبول برای همگان، پرداخته شود.
البته بایستهتر آن بود که این تحرکات، توسط کشورهای پنجگانه عضو دایمی شورای امنیت که در پیمان توافق هستهای با ایران مشارکت داشتند و مسئولیتهای خاصی را در قبال امنیت و صلح جهانی بر عهده دارند، مدیریت میشد.
من بهطور مشخص پیشنهاد میکنم که شورای همکاری خلیج فارس یک شخصیت سیاسی عالیرتبه از یکی از کشورهای عضو شورا یا کشورهای عربی را مکلف کند تا بهعنوان نماینده ویژه، وارد گفتوگو و رایزنی با اعضای دایمی شورای امنیت و دبیرکل سازمان مللمتحد شود، و در هماهنگی با آنان، پیام سیاسیای را به ایران منتقل کند که در آن، مطالبات از ایران و تبعات وخیم نپذیرفتن آن بهوضوح تذکر داده شده باشد، تا به پذیرش روابط حسن همجواری میان همسایهها در خلیج فارس و سایر اقدامات لازم از جانب ایران، منتهی شود.
من همواره بر این نظر بودهام و هستم که بهترین و منطقیترین راه برای برونرفت از بحران سیاسی فعلی، مقابله سیاسی و فعالیت دیپلماتیک است؛ زیرا توسل به جنگ بدون استثناء برای همه زیانآور خواهد بود، به ویژه برای ایران که در صورت پرتاب موشکهای آمریکایی زمین به هوا از ناوگانهای جنگی آن کشور (در روند یک درگیری نظامی احتمالی)، تلفات انسانی و مادیِ سنگینی را متحمل خواهد شد.
در صورت مشتعل شدن آتش جنگ، آمریکا به دلیل امکانات نظامیاش، همانگونه که در موردعراق رخ داد، از منظر نظامی دست بالا را خواهد داشت، اما درست بههمان ترتیب و شبیه به آنچه در نتیجه ادعاهای نادرست درباره وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق پیش آمد، از منظر اعتبار و وجهه بینالمللی آسیب خواهد دید.
البته تردیدی نیست که برخی از سیاستهای ایران با قوانین بینالمللی ناسازگار است، اما اخیرا ادعاهایی را از وزیر امور خارجه آمریکا مبنی بر وجود روابطی بین ایران و القاعده میشنویم که هیچگونه سندی برای اثبات آنها وجود ندارد، و مدعیاتی است که صرفا برای توجیه آغاز جنگ، بدون کسب موافقت شورای امنیت، ساخته و پرداخته شده است. روشن است که در چنان حالتی، این آمریکاست که در موضع مخالفت با قوانین بینالمللی قرار خواهد گرفت، نه ایران.
البته دلایل زیاد و مشروعی وجود دارد که به کشورهای عربیِ خلیج فارس حق میدهد تا برضد ایران اعتراض کنند و آن را به تغییر رفتارها و بازنگری سیاستهایش وادار نمایند. اما مشتعل شدن آتش یک جنگ دیگر در منطقه که هزینهها و تبعات مادی آن را، چنانچه ترامپ پیشتر اظهار داشته است، طرفهای عربی متحمل خواهند شد، هرگز به نفع و مصلحت نخواهد بود. ایران هم از هر نوع تحرک نظامی بهانهای خواهد ساخت تا علاوه بر مسدود کردن تنگه هرمز و بابالمندب با همه تبعات منطقهای و بینالمللی آن، حمله به منافع کشورهای عربی را دنیز ر پیش گیرد، که البته اهداف غیرنظامی از آن مستثنی نخواهد بود،.
خلاصه سخن اینکه: نباید در برابر سیاستها و رفتارهای سیاسی ایران سکوت اختیار کرد، بلکه باید با صراحت و جدیت به مقابله و ایستادگی در برابر آن پرداخت، اما بهتر آن است که این کار از طریق اعمال سیاستهای مؤثر و ملموس و فعالیتهای دیپلماتیک فراگیر صورت گیرد تا نه تنها منجر به آرام شدن منطقه، بلکه منتهی به تغییر سیاستها و برنامههای ایران شود. اما جنگ یک اقدام فاجعهبار است که باید با هر وسیله ممکن، از آن جلوگیری بهعمل آورد.