صبح ۲۶ تیر سال ۱۳۵۲ شمسی رادیو افغانستان که تنها رسانه شنیداری این کشور بود، برنامههای روزمره خود را قطع کرد و از زبان سردار محمد داود اعلام کرد: «هموطنان عزیز! باید به اطلاع شما برسانم که دیگر این نظام از بین رفت و نظام جدیدی که عبارت از نظام جمهوریت است و با روحیه حقیقی اسلام موافق است، جایگزین آن گردید.»
عکس از آرشیو آقای نور احمد کریمیاین پیام کوتاه به عمر چهل ساله سلطنت محمد ظاهر پایان داد و رسما نظام جمهوری در افغانستان شکل گرفت. سردار محمد داود که پسر عموی محمد ظاهر هم میشود، سابقه نسخت وزیری بین سالهای ۱۳۳۱ تا ۱۳۴۲ را دارا بود . او چهره به شدت ناسیونالیست و ملیگرا بود و جاهطلبی فوقالعادهای داشت. به همین دلیل محمد ظاهر شاه از قدرتطلبی او هراس داشت و در سال ۱۳۴۲ او را از سمت نخست وزیری برکنار کرد. پس از آن نیز محمد ظاهر نظام سلطنتی را به سلطنتی مشروطه تغییر داد و تمامی اعضای خاندان سلطنتی را از حضور در دولت محروم کرد.
این مساله بر سردار محمد داود ناگوار آمد و او بر این شد تا قدرت را در افغانستان به دست بگیرد. به همین دلیل به نیروهای چپ در افغانستان نزدیک شد و با افسران نظامی که در شوروی سابق تحصیل کرده بودند، رابطه صمیمانه ایجاد کرد. در تیر ماه ۱۳۵۲ محمد ظاهر جهت مداوا به ایتالیا رفت و سردار محمد داود فرصت را غنیمت شمرده و با همکاری نیروهای چپ حاضر در ارتش افغانستان، کودتای سفید را راه اندازی کرد.
در سحرگاه سه شنبه ۲۶ تیر سردار محمد داود از داخل خانهاش فرمان کودتا را صادر کرد. در حالی که اکثریت مقامهای عالی رتبه دولت در ضیافت شام سفارت عراق در کابل و سفارت امریکا حضور داشتند، ارتش توانست طی ۶ ساعت تمامی مقامهای دولت را بازداشت کرده و بدون آنکه خونی به زمین بریزد، کنترل سراسر کابل را به دست بگیرد . محمد ظاهر شاه که در مقابل یک عمل انجام شده قرار گرفته بود، ساز مخالفت با این کودتا را نزد و به سردار محمد داود جمهوریتاش را تبریک گفت. سردار داود نیز در مقابل، خانواده محمد ظاهر شاه را به ایتالیا نزد وی فرستاد و سمتهای رئیس جمهور و وزیر خارجه را برای خود در نظر گرفت.
سردار محمد داود به شدت شیفته توسعه اقتصادی بود. او به محض این که قدرت را به دست گرفت، تلاشهایش را برای توسعه اقتصادی افغانستان افزایش داد و قدمهای بلندی را در این راستا برداشت. اما در مقابل او به شدت مخالف توسعه سیاسی در افغانستان بود. به باور سردار محمد داود تا زمانی که در افغانستان خودکفایی اقتصادی شکل نگیرد، توسعه سیاسی معنایی ندارد. به همین دلیل تنها یک حزب که همانا حزب غورزنگ (تحرک) خودش بود، اجازه فعالیت داشت و بقیه احزاب سیاسی که در دهه دموکراسی در افغانستان به وجود آمده بودند، همه منحل شدند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
خیلیها در افغانستان به این باورند که روسها نیز در پیروزی کودتای ۲۶ تیر نقش داشتند. تعدادی از سیاست مداران روسی بعدها در خاطراتشان نوشتند که آنان به صورت غیرمستقیم باعث پیروزی سردار محمد داود شدند. شاید منظورشان حضور نیروهای چپ نزدیک به شوروی سابق بود که نقش فعال در کودتا و رهبری نیروهای ارتش داشتند.
به هر صورت سردار محمد داود برای توسعه اقتصادی در افغانستان خود را با تعدادی از کشورهای همپیمان با امریکا نزدیک کرد. او در همین راستا سفرهایی به عربستان، کویت و ایران داشت. سردار محمد داود زمانی که از ایران به شهر هرات وارد شد، در یک سخنرانی خود در این شهر به ایدیولوژیهای وارداتی (منظورش مارکسیسم) تاخت و آن را بر خلاف جهانبینی دینمدار افغانها خواند. این مساله زنگ خطر را برای دولت شوروی سابق به صدا درآورد. روسها متوجه شدند که داود خان بیشتر به امریکا تمایل پیدا کرده است. به همین دلیل دستور زمینهسازی برای یک کودتای دیگر از کرملین به اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان صادر شد. اعضای حزب دموکراتیک که به دلیل اختلاف دیدگاه به دو شاخه خلق و پرچم تقسیم شده بودند، زیر فشار روسها دوباره یکی شدند و بلاخره در هفتم اردیبهشت سال ۱۳۵۷ پس از پنج سال و دوماه حکومت، در یک کودتای خونین سردار محمد داود را با تمام خانوادهاش از بین بردند و حکومت مارکسیستی حزب دموکراتیک خلق افغانستان قدرت را به دست گرفت .
سردار محمد داود را هرچند یک شخصیت شدیدا ناسیونالیست مذهبی و تا حدی مستبد میخوانند، اما از او به دلیل تلاشهایش برای توسعه اقتصادی ستایش میکنند. او توانست در پنج سال حکومتش کارهای زیربنایی زیادی انجام دهد. طرح پنج ساله او هرچند نا تمام ماند، اما تا حد زیادی وضعیت اقتصادی افغانستان را دگرگون کرد . به همین دلیل محمد اشرف غنی، رئیس جمهور که تمرکز اساسی خود را بر توسعه اقتصادی افغانستان معطوف داشته است، خود را پیرو سیاستهای اقتصادی سردار محمد داود میداند.
با این حال خیلیها در افغانستان به این باورند که نخستین قدم برای ایجاد بحران بیش از چهل ساله در افغانستان توسط او برداشته شد و آن هم همانا تقسیم قدرت با حزب دموکراتیک خلق بود.