این که در جمهوری اسلامی و در تقویم رسمی آن روزی را به نام سهروردی کردهاند، و هر ساله گرامیاش میدارند، از جمله تناقضهایی است که عقل در گرهگشایی از آن عاجز است. چرا که او یکی از چهرههای برجسته و به نوعی موسس فلسفه اشراقی است که چندان با فقیهان میانهای نداشت و حکم زندان و قتل او با پیگیری و سماجت ظاهربینان دینی به انجام رسید تا او نیز مانند منصور حلاج و عینالقضات همدانی، شهید راه اعتقاد و اندیشهاش شود.
اما هر ساله، هشتم مرداد نام او را گرامی میدارند و به همین مناسبت گاه مطالب و نوشتههایی از او و دربارهاش در رسانهها انعکاس مییابد.
شیخشهابالدین سهروردی، معروف به شیخاشراق، عمری کوتاه، اما پربار داشت و در همین مدت کوتاه عمرش ۴۵ اثر از خود به جای گذاشت. ۵۴۹ قمری به دنیا آمد و ۵۸۷ قمری کشته شد. اگر چه به باور دکتر محمد استعلامی: «او سی و شش یا سی و هشت سال بیشتر نداشت. این که او را چگونه کشتند؟ روایات یکسان نیست. خفه کردند؟ گردن زدند؟ از دیوار زندان دمشق یا حلب او را به زیرافکندند؟ یا با گرسنگی و تشنگی او را از پای درآوردند؟ نمیدانیم.» (فرهنگنامه تصوف و عرفان-ص ۱۰۹۸) اما در تاریخ فرهنگ ایران از او به عنوان یکی از سه شهید راه باور و اعتقاد یاد میشود. چهرهای که از او میتوان به عنوان ایرانیترین فیلسوفی یاد کرد که مانند سقراط شهید راه حقیقت شد.
کشته شدن او با حکم صلاحالدین ایوبی نمونهای بارز از نفوذ نهاد دین در قدرت سیاسی است. این که عالمان دینی (در این جا فقیهان) به اندازهای قدرت و نفوذ دارند که بتوانند حاکمی با قدرت و اعتبار صلاحالدین ایوبی را وادار سازند دست به کاری زند که خود از منظر عقلی به آن باوری ندارد، اما برای جلب رضایت افکار عامه و عالمان دینی و فقیهان این کار را عملی میکند، از نکتههای عبرتآموز و تاریخی زندگی اندیشمندان در ایران دوران کهن است. دورهای که عقل فلسفی با هجوم و سیطره نگاه و بینش غزالی و نگارش کتاب معروفش در مذمت فلسفه (تهافت الفلسفه) عملا به تعطیل فلسفه انجامیده و نهاد خلافت نیز بیشتر مبلغ آموزههای غزالی بود. در چنین اوضاعی سهروردی بنایی را در فلسفه پایهریزی میکند که جدای از مقابله با دیدگاههای سنتگرایان و محتسبمزاجان دینی خط سومی را در فلسفه اسلامی به وجود آورد.
ماجرای یک ارتداد
آن گونه که در تاریخ آوردهاند دیدگاههای سهروردی در دمشق آن زمان جدلخیز شد و به همین دلیل فرزند صلاحالدین (ملک ظاهر که فرماندار شهر حلب بود) که عملا به مرید سهروردی تبدیل شده است و اندیشههای او را تبلیغ میکرد، مجلس بحثی را فراهم کرد و از هر طیف فکری دعوت کرد و فقیهان و متکلمان و مدرسان در برابر شیخشهابالدین نشستند. او پرسشهایی را مطرح کرد و دیدگاههایی را برشمرد که آنان پاسخ قانعکنندهای در برابر آن نداشتند. این دیدگاهها به قدری جذاب بود که ملک ظاهر آن را پذیرفت و شیفته سهروردی و باورهای او شد. مخالفان اما از پای ننشستند و شیخ را به خاطر دیدگاههایش مرتد شمرده، تکفیرش کردند و برایش حکم ارتداد صادر کردند. ملک ظاهر اما مقاومت کرد. مخالفان از پای ننشستند و به صلاحالدین نامه نوشتند و خواستار اعدام و کشتهشدن سهروردی شدند. ملک ظاهر مخالفت کرد و از پدرش خواست تا مجلسی دیگر ترتیب دهد و خود شاهد بحث و فحص و شیوه استدلال سهروردی باشد. مجلس تشکیل و به رغم آن که صلاحالدین از نظر منطقی شیوه بحث را پسندید، اما در نهایت برای جلب رضایت فقیهان و پیروان فراوانشان و ظاهربینان، تصمیم گرفت سهرودی را به زندان افکنده و اعدامش کند.
حکمت خسروانی
سهروردی به رغم عمر کوتاهش توانست با ترکیبی از مکتب فلسفی مشاء با اندیشههایی که خودش داشت، بنای مکتب فلسفی تازهای را بگذارد. این مکتب جدید در حکمت اسلامی بر دو پایه استدلال و ذوق استوار است و برزخی است میان فلسفه کلام مَدْرَسی و تصوف محض خانقاهی. دکتر حسین نصر که سهمی عمده در معرفی اندیشههای سهروردی داشت و در دوره ریاست او بر انجمن شاهنشاهی فلسفه نظارت بر انتشار مجموعه آثار سهروردی را دنبال میکرد در مقدمهای که بر تصحیح آثار سهروردی نوشته آورده است: «سهروردی خود را وارث دو سنت بزرگ فکری قدیم، یعنی یونانی و ایرانی، میدانسته است. در افق فکری او افلاطون و زردشت وپادشاهان فرزانه و حکیم ایران باستان و حکمای الهی قبل از سقراطی یونان، شارحان یک حقیقت و مفسران یک پیام معنوی بودند که سهروردی خود را احیاءکننده آن میدانست. به همین جهت، در حکمت اشراقی، فرشتگان مزدایی و مُثُل افلاطونی به صورت یک حقیقت جلوهگر شده و وحدت نور، که همانا وجود است، بر ثنویت ظاهری مزدایی و کثرت عالم مثالی افلاطونی حکمفرماست.» (مجموعه آثار سهروردی-ج ۳ ص ۳۲)
غور و بررسی سهروردی در حکمت کهن ایران، دین زردشت و نیز حکمت یونانی سبب شد تا «کوششهای پراکنده در جمع میان عقل و قلب یا فلسفه و تصوف را در یک نظام فلسفی سازمان دهد و طریق حکمت اشراق را فراروی متفکران بعد از خود بگشاید و به آن حیاتی نوین و رفیع بخشد.» (دانشنامه ادب فارسی، مدخل سهروردی جلد ۴ ص۲۹).
اقلیم هشتم سهروردی و مباحث فیزیک کوانتوم
تاثیر سهروردی بر فلسفه اسلامی انکارناشدنی است و کتاب حکمهالاشراق او یکی از مهمترین آثار در زمینه فلسفه اشراقی است که هانری کربن، دو جلد از مجموعه چهار جلدی آثار سهروردی، از جمله کتاب حکمهالاشراق را تصحیح کرده است. کتابی که عصاره فکری مکتب اشراقی و سهروردی را میتوان در آن بازجست.
تاثیر این مکتب فکری به اندازهای بود که چند قرن بعد به وسیله میرداماد و دیگرانی چون ملامحسن فیض کاشانی و عبدالرزاق لاهیجی احیاء شد و عملا خطی تازه در فلسفه ایجاد کرد.
برخی از دیدگاههای فلسفی سهروردی با برخی تحولات دنیای علمی امروز نیز همخوانیهایی دارد. به خصوص بحث خیال منفصل او که از آن به عنوان اقلیم هشتم هم یاد میشود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
سهروردی نظام فلسفی متافیزیکی را قاعده بخشید و با منطق آن را اثبات کرد.
این دیدگاهها امروزه در مباحثی چون فیزیک کوانتوم نمودهای نظری و حتی عملی پیدا کرده است. این ایده که جهانی دیگر وجود دارد که منطق و کارکردهای آن با جهان علمی همخوانی ندارد و بلکه آن را باید با منطق خودش سنجید از جمله ایدههایی است که این سالها در فیزیک کوانتوم و مباحثی چون جهانهای موازی مطرح است که با ایدهها و دیدگاههای سهروردی درباره خیال منفصل و اقلیم هشتم تا اندازهای همپوشانی دارد.
سهروردی و داستان کوتاه نویسی
در چند سال گذشته آثاری درباره سهروردی به رشته تحریر درآمد که از جمله آنها رمانی است که دکتر یحیی یثربی بر اساس زندگی و افکار سهروردی منتشر کرد با عنوان «قلندر و قلعه» که به دلیل آشنایی آقای یثربی با فلسفه و به خصوص آثار سهروردی کتابی خوشخوان و کاربردی از کار درآمده است.
همچنین به کوشش جعفر مدرس صادقی کتاب «قصههای شیخاشراق» از سوی نشر مرکز به بازار کتاب آمد که به باور آقای مدرس صادقی که خود در زمینه داستاننویسی دستی چیره دارد، داستان کوتاه در ایران با شیخ شهابالدین سهروردی پا گرفت و او را باید موسس داستانکوتاه نویسی در ایران به شمار آورد.