خاورمیانه همواره سرزمین کشمکشهای متراکم حل ناشدنی بوده و هست؛ کشمکش در زمین و در هوا، کشمکش بر سر نفت و گاز در زمان کنونی و بر سر آب در آینده، حمله تبهکارانه به نفتکشها در بندر فجیره و دریای عمان.
در زیر سایه این کشمکشها، کشمکش بزرگ دیگری بر سر گاز در شرق دریای مدیترانه و رقابت برای فروش گاز به اروپا و سعی آمریکا برای در تنگنا قرار دادن فروش گاز روسیه در جریان است. اما همه اینها خلاصه میشود در کشمکش بر سر مال و قدرت.
در شرایط کنونی افکار عمومی مشغول کشمکش آمریکا و ایران است. این کشمکش بازیگرهای منطقهای و بینالمللی متعددی دارد اما مستقیمان از سوی واشنگتن و تهران اداره میشود. آنچه در حال حاضر رخ میدهد درگیریهایی با محاسبات نسنجیده است؛ ایران سیاست «بزن و انکار کن» و آمریکا سیاست «متهم کن و خودداری کن» را تعقیب میکنند. اما موضوع جلوگیری از سقوط در پرتگاه خطر است. نه ایران، که مجبور به واکنش در برابر جنگ بزرگ اقتصادی ترامپ پس از خروج از برجام است، قادر به تداوم انکار مسئولیت مستقیم و غیر مستقیم خویش است و نه آمریکا میتواند از واکنش در برابر حملههای نظامی ایران، که این کشور یا همپیمانانش را هدف قرار میدهد، خودداری کند. هر دو میدانند که حتی اگر خواهان پرهیز از تنش باشند، جلوگیری از بالا گرفتن درگیریها دشوار است.
مخالفان ترامپ در آمریکا بسیارند. سادهترین چیزی که در کنگره و در رسانهها گفته خواهد شد این است که ترامپ شایسته مسخره شدن از سوی رهبر مذهبی ایران، علی خامنهای است که گفته بود: «شخص ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد».
رئیس جمهور آمریکا از برجام خارج شد و به سیاست «فشار شدید» روی آورد تا ایران را به مذاکره برای رسیدن به یک قرارداد دیگر وادار کند، بدون اینکه برنامه راهبردی فراگیری در اختیار داشته باشد. ترامپ اهدافی را برای خود تعیین کرده است، اما ابزارهای تحقق آنها و اهداف جایگزین را در صورت امتناع ایران، مشخص نکرده است. هیچکس هم نمیتواند پیشبینی کند که آیا او وارد جنگی خواهد شد که خودش آن را رد کرده است یا خیر. در صورتیکه ایران با سیاستهای خویش ثابت کند که ترامپ همانطور که مارک دوبویتز از مؤسسه دفاع از دموکراسی گفته یک «پلنگ توئیتری است»، چه خواهد شد؟
کریم سجادپور، مشاور بنیاد کارنگی برای صلح، تعبیری دقیق درباره رهبر ایران علی خامنهای ارائه کرده است: «اگر او پاسخی ناکافی بدهد، اعتبارش را از دست میدهد و اگر پاسخی بیش از حد بدهد، سرش را بر باد میدهد».
البته ایران قبل از کشیده شدن به یک جنگ بزرگ، کارتهای متعددی برای بازی در اختیار دارد که از جمله آن توسل به «صبر راهبردی» است. صبر کردن تا اینکه صبر آمریکا تمام شود، یا زمان بعد از انتخابات آمریکا فرا برسد. جالب این است کسانی که بهخاطر کنترل جسارت ترامپ بر روی ژنرال مکمستر و ژنرال کیلی و ژنرال دوبویتز حساب باز کرده بودند، حال برای کنترل بیباکی جان بولتون و پومپئو روی ترامپ حساب باز کردهاند.
در واقع این بارک اوباما بود که جهان را به سوی منجلاب یک قرارداد اتمی ناقص سوق داد، بدون اینکه ساز و کاری برای کنترل رفتار ایران داشته باشد. ایران همواره از سیاست تهدید استفاده کرده و هنوز هم بر ضد اروپا از آن استفاده میکند. ایران با پیروی از این سیاست، خواهان یک سلسله امتیازها و تضمینها از اروپاست و در مقابل حاضر به دست کشیدن از چیزی است که در اختیار ندارد و میگوید نمیخواهد آن را داشته باشد، چون خامنهای آن را «حرام شرعی» میداند و آن سلاح اتمی است.
حالا سؤال حقیقیِ قابل طرح این است: خطر بزگ ایران در منطقه و جهان چیست؟ داشتن سلاح اتمی یا مداخله در امور داخلی جهان عرب و تشکیل شبه نظامیان مذهبی و گروههای زیر زمینی در اینجا و در اروپا و آمریکا و تخریب بافت اجتماعی برای رسیدن به پروژه امپراطوی؟ ایران بمب هستهای را کجا به کار خواهد برد؟ ایران حتی اگر مانند کره شمالی، برای حمایت از رژیمش به سلاح هستهای دست یابد، باز هم یک فرق اساسی میان پیونگ یانگ و تهران وجود دارد: اولی جز حمایت از استقرار و تداوم زمامداری خاندان کیم ایل سونگ آرمان دیگری ندارد، در حالی که دومی تنها هدفش حمایت رژیم نیست، بلکه خواهان توسعه طلبی در منطقه نیز هست.
ترامپ چه بر سر موضع خود باقی بماند و چه نماند و نهایتا با ایران وارد معامله بشود، بازنده شماره یک جهان عرب خواهد بود که به صحنه رقابت منطقهای میان ایران، ترکیه و اسرائیل و صحنه رقابت بینالمللی میان آمریکا، روسیه و چین، تبدیل شده است.
اگر پاکسازی منطقه از سلاح اتمی، به غیر از اسرائیل، مهم است، مهمتر از آن جلوگیری از توسعه موشکهای بالیستیک از سوی ایران و در گام دوم، اخراج نیروهای تحت کنترلش از عراق و سوریه و لبنان و یمن و غزه و جاهای دیگر است. نقطه مشترک میان اعراب و آمریکا و اروپای متوسل به برجام ، و حتی روسیه و چین در برخی موارد منطقهای و بین المللی، همین است.
این بازی هم پیچیده است و هم به پرتگاه خطر نزدیک شده است.