در بهار سال ۲۰۰۴، من مشاور هیئتی از لبنانیهای مقیم خارج بودم که برای درخواست صدور قطعنامهای بینالمللی که رژیم دمشق را پس از ۱۵ اشغال مستقیم، وادار به خروج از لبنان کند، به نیویورک سفر کرده بود. درخواست این هیئت در سازمان ملل متحد با چالش اختلافنظر میان جورج دبلیو بوش، رئیس جمهوری وقت آمریکا و ژاک شیراک، همتای فرانسوی وی در مورد تهاجم آمریکا به عراق، روبهرو شد. در جریان دیدارهای این هیئت با دولت آمریکا، به این نتیجه رسیدیم که دستیابی به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد بدون موافقت پاریس ممکن نیست.
سپس، من به هیئت لبنانی پیشنهاد ملاقات با فرانسویها را دادم تا پیش از درخواست صدور قطعنامه، در مورد لبنان توافقی میان قدرتها ایجاد شود، پس از ملاقات با مقامات فرانسوی، هدف مورد نظر برآورده شد و روسای جمهور ایالات متحده و فرانسه در این زمینه به موافقت رسیدند و در نتیجه، قطعنامه ۱۵۵۹، صادره شده و سوریه در سال ۲۰۰۵، وادار به خروج از لبنان شد.
هدف از ذکر ماجرای فوق این بود که بحران کنونی لبنان و سایر تنشهای که خاورمیانه را دچار چالش کرده است مستلزم هماهنگی و همکاری میان پاریس و واشنگتن است. پروندههای داغ و کشمکشهای شرق و جنوب دریای مدیترانه، نیاز به توافق و همکاری میان پاریس و واشنگتن در چارچوب ناتو دارد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
البته، آمریكا از لحاظ گستردگی استراتژیک، تواناییهای بسیاری در عرصه نظامی، مالی و لجسستیکی دارد، در عینحال، فرانسه نیز میتواند در کنار ایالات متحده نقش تکمیل کنندهای را ایفا کند و با استفاده از روابط گستردهای که با کشورهای اروپایی و آفریقایی دارد، از یک سو، آلمان و سایر کشورهای غربی را به همسویی سوق دهد و از سوی دیگر، در حل بحرانهای لیبی و لبنان به گونهای مستقیم سهم بگیرد. افزون بر آن، فرانسه میتواند در شورای امنیت نقش موثری داشته باشد و همکاری اعضای شورای امنیت را در حل بسیاری از پروندهها به دست آورد.
ایالات متحده در گستره خاورمیانه از عراق تا سواحل دریای مدیترانه و همچنان در کشورهای حوزه خلیج فارس و یمن با آشفتگیهای ناشی از سیاستهای ایران روبهرو است، شاید در اینجا نیازی به مشارکت مستقیم فرانسه وجود نداشته باشد، اما حمایت فرانسه در شورای امنیت میتواند حائز اهمیت بسیاری باشد. البته آمریکا برای پایان دادن به این آشفتگیها نیاز به همکاری پاریس و متحدان اروپایی دارد، اما آنها به دلیل پایبندی به برجام، قادر به اتخاذ اقدام قابل ذکری نیستند. ناکامی واشنگتن در تصویب قطعنامه شورای امنیت برای فعالسازی مکانیسم ماشه، نشان داد که همکاری اروپا برای وارد کردن فشار بر روسیه تا چه میزانی میتوانست در این زمینه نقش داشته باشد.
از سوی دیگر، تلاشهای دیپلماتیک فرانسه برای پایان دادن به بحران لبنان و مساعی امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه به هدف تغییر رفتار حزبالله در قبال اصلاحات سیاسی نتوانست اهداف مورد نظر را برآورده کند. اما اگر ایالات متحده با توجه به جایگاه ویژهای که دارد در این مسئله فرانسه را همرایی میکرد، امروز لبنان میتوانست شاهد تحولات دیگری باشد، اما بعید به نظر میرسد که بدون همکاری واشنگتن، لبنان راهی برای بیرونرفت از این بنبست پیدا کند. بیتردید، قطعنامه ۱۵۵۹، که بنده در فراهم کردن زمینه صدور آن نقش داشتم، معادله ثابتی است که نشان میدهد همکاری واشنگتن و پاریس میتواند در کلیهای ابعاد موفقیت آمیز باشد.
همچنان، ایستادگی فرانسه در برابر یورش ارتش ترکیه به لیبی و قرار گرفتن پاریس در کنار ارتش ملی لیبی و ائتلاف عربی، افزون بر حمایت مصر و امارات متحده عربی از تلاشهای فرانسه برای مقابله با شبهنظامیان اخوان المسلمین، نتوانست به موفقیت بینجامد. گذشته از آن، فرانسه و یونان به منظور جلوگیری از سیطره ترکیه بر دریای اژه و شرق مدیترانه، کشتیهای جنگی خود را در آبهای شرق مدیترانه مستقر کردند، اما عدم حضور و همسویی آمریکا باعث شد هیچ یک از تلاشهای دیپلماتیک و نظامی یادشده به نتیجه نرسد و مانع گسترش نفوذ ترکیه از قبرس تا طرابلسی غربی نشود.
به گفته برخی از ناظران، لابی اخوان المسلمین در واشنگتن همان چیزی است که از ایجاد همسویی و تفاهم میان واشنگتن و پاریس در قبال تحولات خاورمیانه و دریای مدیترانه جلوگیری میکند. بنابر این و همانگونه که شخصا این مسئله را تجربه کردم، حل تمامی پروندههای خاورمیانه، مستلزم همکاری میان پاریس و واشنگتن است. اگر واشنگتن و پاریس بتوانند در راستای حل این پروندهها به موفقیتی دست یابند، آن زمان اروپا، ائتلاف عربی، ناتو و حتی اسرائیل میتواند به این محور بپیوندد و در نتیجه، نابسامانیهای که توسط ایران و اخوان المسلمین در خاورمیانه و مدیترانه ایجاد شده است، پایان خواهد یافت.
با این حال، ایجاد چنین معادله استراتژیک جدیدی میان آمریکا و فرانسه، هزینه سنگینی برای هر دو کشور دارد، طوری که فرانسه بایستی برجام را با همهای امتیازات آن کنار گذارد در حالیکه ایالات متحده باید از زیر نفوذ لابی منطقهای اخوان المسلمین در واشنگتن بیرون آید.
در این صورت، لازم است آمریکا از محور قطر خارج شود و فرانسه از محور ایران، سپس ائتلاف جدید آمریکایی-فرانسوی جایگزین محورهای قبلی شود تا کلیهای کشورهای اروپایی، عربی و سایر کشورهای خاورمیانه در صف واحدی در برابر تروریسم و افراطگرایی قرار گیرند. البته این همان استراتژی است که بنده در کتابی که به عنوان "رویارویی" در سال ۲۰۰۸، منتشر کردم، خواستار آن شده بودم، پیش از آنکه باراک حسین اوبا وارد کاخ سفید شود و این تصور برای مدت هشت سال به فراموشی سپرده شود.
© IndependentArabia