یکی از ترفندها و تردستیهایی که تاکنون موجب دوام «جمهوری اسلامی» در ایران شده است موفقیت آنها طی سالها، در دادن سیبزمینی به جای سیب و گنجشک به جای قناری بوده است. کمی رنگ کافی است تا شکل این دو مانند هم شوند در «سیبزمینی» و «سیب» که واژه سیب مشترک است کار سادهتر است. هر چند اکنون توان این کار کاهش پیدا کرده و بسیاری از چشمها باز شده است، اما هنوز ادامه دارد و به نقطه صفر نرسیده است.
یکی از چهرههایی که توانستند به عنوان هنرمندی مستقل معرفی کنند «کمال تبریزی» ست. او با این که فیلمبردار «دانشجویان مسلمان خط امام» بود و در اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ نقش داشت اما موفق شدند سابقه او را کمرنگ کنند و به عنوان هنرمند مسلمان مستقل جا بیاندازند. حالا بعد از چهل سال در ۲۸ مرداد ۱۳۹۸ با روزنامه اعتماد مصاحبه میکند و میگوید «من اصلا سیاسی نبودم و دوست هم نداشتم، ما در گروه فیلم و عکس بودیم که اگر ما نبودیم امروز تقریبا هیچ سند و فیلم و عکسی از اشغال سفارت وجود نداشت.» این نوع توجیه «من سیاسی نیستم» تا هماکنون ادامه دارد.
سال ۱۳۶۱ در مرکز مصادره شده «سینمای آزاد» که نام آن را «مرکز اسلامی فیلمسازی آماتور» گذاشته بودند، فیلم «آوای غیب» را ساختند. کمال تبریزی فیلمبردار بود و سعید حاجی میری، همکارش در ماجرای اشغال سفارت آمریکا، تهیهکننده و کارگردان و ابراهیم حاتمیکیا یکی از بازیگران آن و مضمون فیلم هم جنگی است. سال ۱۳۶۵ حاتمیکیا نخستین فیلم بلند خود «هویت» را ساخت و کمال تبریزی دستیار کارگردان بود.
چکیده نخستین فیلم او «عبور» که به تهیهکنندگی سعید حاجی میری ساخته شد این است: «محسن محامدی، مدیر فرهنگی ادارهای دولتی، پس از شش سال جدایی از دوستش «حسن سلطانی» در پی او به جبهه میرود. جدایی چند ساله، بین آن دو شکاف فرهنگی به وجود آورده است اما در جبهه روحیه محامدی تغییر میکند. در عملیات گشت و شناسایی، همه کشته میشوند و محامدی جان به در میبرد و اطلاعات به دست آمده را به فرماندهان خود میرساند.» به عبارت دیگر فیلمی جنگی است با تایید فرمول ساده حکومتی که آدمهای عادی اگر به جبهه بروند تغییر میکنند و رزمنده میشوند. این مضمون در برخی از آثار دیگر او تکرار شده است و در «لیلی با من است» به اوج خود رسیده است.
خوب یا بد، ضعیف یا قوی، همه کم یا بیش سیاسی هستند و حالا او میگوید: «من سیاسی نیستم.» فیلمساز سیاسی یعنی فیلمسازی که در مورد مضامینی که با سیاست درگیر هستند فیلم میسازد و البته گفتن ندارد در دنیای آزاد حقیقی این حق هر فیلمسازی است که سیاسی باشد یا نباشد. اما در کشوری که همه چیز از ورزش تا هنر سیاسی ست نمیتوانیم هنرمند یا ورزشکار غیر سیاسی داشته باشیم؛ تنها برخی برده و قربانی سیاست هستند برخی ارباب آن. پیروزی اربابان این است که بتوانند این مرز را مخدوش و جا به جا کنند.
برای نمونه میتوان به فیلم «مارمولک» و «سرزمین کهن» اشاره کرد. «مارمولک» هر چند با جنجالهایی روبهرو شد و روحانیت و حامیهایشان یورش بردند و موفق به توقیف آن شدند و بر محبوبیت تبریزی افزودند اما حالا معلوم شده است علی خامنهای فیلم را تایید کرده است و گفته است اینها فیلم را نفهمیدند. در دی ماه ۱۳۹۲، مجموعه تلویزیونی «سرزمین کهن» از شبکه سه پخش شد و پس از پخش چند قسمت، با اعتراضات گسترده در شهرهایی که بختیاریها در آن زندگی میکنند روبهرو شد. اعتراضهایی در اهواز، الیگودرز، فریدن، زرین شهر، اصفهان، ایذه، مسجدسلیمان، فارسان، لردگان، لالی و چند شهر دیگر به راه افتاد. این که اعتراضکنندگان حق داشتند یا نه، موضوع بحث نیست اما این که همه خود را کنار کشیدند و فیلم توقیف شد و با آنکه نام آن تغییر کرد به «سرزمین مادری» اما هنوز پخش نشده است، میتواند مورد نقادی قرار بگیرد. جالب اینجا است که به تازگی تبریزی در مصاحبهای گفته این سریال بهتر است در شبکه نمایش خانگی به نمایش دربیاید که تلویزیون هنوز موافقت نکرده است و البته همه میدانیم تلویزیون قصد دارد کلا شبکه خانگی را هم صاحب شود.
تمام این ماجراها به سود چهره مستقل و غیر حکومتی بودن کمال تبریزی تمام شد. اما واقعیت این است او در مصاحبه اخیرش با روزنامه اعتماد گفت: «فیلمنامه این سریال توسط شخص اول مملکت مطالعه شده و در یک جلسه حضوری از سوی ایشان مورد تقدیر هم قرار گرفته است.» یعنی حکومت چیزی را تصویب میکند و علی خامنهای به عنوان شخص اول مملکت هم، آن را تایید میکند. بعد هم که اعتراضی شد همه خود را کنار میکشند و کارگردان تنها میماند. «اما چون چهره مستقلی از این راه میگیرند جنگ و دعوای داخلی خود را میخواهند به پای تداوم چهره غیرحکومتی کمال تبریزی بنویسند.»
همین چهرهسازیها منجر میشود که او، در حالی که عضو کمیسیونهای مختلف فرهنگی و هنری است و اخیرا با انتخاب فیلم «خورشید» برای اسکار معلوم شد از اعضای هیات انتخاب نماینده ایران در اسکار ۲۰۲۱ نیز هست، اما باز چهره مستقل خود را حفظ کند. توجه داشته باشید هیات انتخاب، هر سال جلسههای خود را به میزبانی بنیاد سینمایی فارابی برگزار میکند و همه چیز در فضای حکومتی صورت میگیرد. با اینحال، باز اینها میخواهند خود را غیر سیاسی و مستقل نشان دهند و خوشرقصیهایشان را از روی اجبار، قلمداد کنند که البته چنین نیست.
مجید مجیدی که یک بار تا اسکار رفته است و نرگس آبیار که الان عضو آکادمی شده است، در همین بازی «ما سیاسی نیستیم» و «ما مستقل هستیم» قرار دارند. متاسفانه در خارج از ایران هم این افراد از همین وجهه خود بهره میگیرند و جایزهها را درو میکنند و «مرگ بر آمریکا» گویان در مراسم اعطای جوایز سالانه آمریکا که توسط آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک به بهترین آثار صنعت سینما جهان اهدا میشود، شرکت میکنند.