ادامه اجرای سیاست تحریمی آمریکا بعد از خروج از برجام، نه تنها هدف محدود کردن فعالیتهای هستهای ایران را محقق نساخت، بلکه عاملی شد در جهت سوق دادن ایران به سمت کاهش تعهدات هستهای و ازسرگیری غنیسازی اورانیوم به میزانی بیش از آنچه در برجام پیشبینی بینی شده بود. به عبارتی، اگر نقضی در خصوص تعهدات مندرج در برجام صورت گرفته باشد، آغازگر آن مشخصا آمریکا بود که زمینهساز نقض متقابل مقررات توسط ایران شد.
برخلاف آنچه دولت ترامپ مدعی بود با خروج از برجام در پی آن است، اکنون غرب با تهدید روز افزون دستیابی احتمالی ایران به توانایی ساخت سلاح هستهای در مدت زمانی کوتاه روبهرو است. در چنین شرایطی، انتظار میرود که جامعه بینالملل به درجهای از آگاهی و هوشیاری سیاسی رسیده باشد که به واقعیات سیاسی حاکم در روابط بینالملل، بهویژه پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ پی ببرد و قادر به درک تفاوتهای اساسی بین «محدودسازی فعالیتهای هستهای کشورها» و «تثبیت هژمونی و نفوذ استراتژیک آمریکا در جهان» باشد.
همزمان با نگرانی قدرتهای بزرگ جهان از عواقب نقض تعهدات برجام از سوی ایران در واکنش به خروج آمریکا از آن و عدم اجرای تعهدات اروپا برای حفظ منافع ایران در مقابل تحریمهای آمریکا، خطر جنگ علیه ایران از سوی آمریکا و متحدان منطقهای آن، به بهانه جلوگیری از گسترش سلاحهای کشتار جمعی، همچنان وجود دارد.
در این میان اما نباید فراموش کرد که ماهیت اصلی برجام به عنوان یک توافق چندجانبه، مبتنی بر بهرسمیت شناختن حق مسلم ایران در استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای، همراه با ممانعت از دستیابی ایران به سلاحهای هستهای بود.
در عین حال، دولت وقت آمریکا با امضای برجام، جبهه اصلاحطلب در ساختار سیاسی ایران را به عنوان ابزاری در داخل آن کشور، جهت تضعیف جایگاه سیاسی ایران در نظر گرفته بود و حتیالامکان تلاش کرد تا نفوذ آمریکا در ایران را، بهویژه از طریق هدف قرار دادن اقتصاد کشور، تحقق بخشد. اما دونالد ترامپ که خروج از برجام را به عنوان بخش مهم و کلیدی وعدههای انتخاباتی خود برگزیده بود، با برهم زدن توافق مذکور پیشدستی کرد و اعمال سنگینترین تحریمهای اقتصادی علیه ایران را تنها راه متوقف کردن فعالیتهای هسته ای آن کشور، در جهت حفظ منافع همپیمانان خود در منطقه، بهویژه اسرائیل، قلمداد نمود.اگرچه این شایعترین توضیحی بود که توانست خروج آمریکا از برجام را توجیه کند، اما دلیل محکمی برای ارائه تصویری کامل و مشخص از واقعیت امر نبود.
آنچه برای بخش اعظمی از جامعه بینالملل پوشیده مانده است، بهرهبرداری دولت آمریکا از رخدادهای سیاسی برای اعمال تحریمهای یکجانبه اقتصادی به عنوان رویکردی تازه در جنگ غیرمستقیم علیه مخالفان خود در گوشه و کنار جهان است. در همین ارتباط، با توجه به حضور قدرتهای بزرگ در برجام، ایران بهترین گزینه آمریکا جهت آزمایش و تثبیت رویکرد فوق در روابط بینالملل، بهویژه در دوره بعد از خروج یکجانبه از برجام بوده است.
از طرفی، خروج یکجانبه آمریکا از برجام زمینهساز اعمال تحریمهای اولیه علیه ایران، و سپس اقدامات ثانویه تنبیهی علیه کشورهایی شد که با هدف برقراری روابط اقتصادی با ایران، در پی دور زدن تحریمهای فوق بودند.
رویکرد فوق، در نهایت در تثبیت نفوذ استراتژیک آمریکا بر دیگر کشورهای جهان بسیار کارساز بوده است. برای مثال، در پی اعمال آخرین دور از تحریمهای نفتی علیه ایران، منابع انرژی آمریکا و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس جایگزین منابع ایران در هند شد که از جمله بزرگترین وارد کنندگان منابع انرژی در جهان بهشمار میرود. بدون شک آثار اقتصادی ناشی از پیروی هند از سیاستهای تحریمی آمریکا بر اقتصاد و درآمد سالانه ایران، از جمله عوامل محرک ایران در اقدام به ازسرگیری فعالیتهای هستهای آن است که در واکنش به سیاست تحریمی آمریکا اعمال شده است.
نکته قابل توجه در این میان، دستکم گرفتن نفوذ غیرقابل انکار آمریکا بر کشورهای اروپایی از سوی ایران است که بهطرز قابل توجهی مانع از انجام همکاریهای جدی و نزدیک میان ایران و اتحادیه اروپا در جهت شکستن تحریمهای آمریکا بود، و در نهایت به افزایش میزان غنیسازی اورانیوم توسط ایران انجامید.
اما واکنش اخیر ایران بهطرز غیرقابل تصوری باعث نگرانی همپیمانان آن کشور (از جمله روسیه) شد، تا حدی که مقامات روسیه ایران را به خودداری از انجام اقدمات بیشتر که میتواند منجر به پیچیدهتر شدن وضعیت موجود شود، دعوت کردند. اما واقعیت امر این است که روسیه با دعوت ایران به خویشتنداری، خواهان ایجاد تعادل و توازن در روابط خود با ایران از یک سو، و دیگر همپیمانان خود، از جمله عربستان و اسرائیل، از سوی دیگر است. از طرفی، بهنظر میرسد که روسیه از یک سو در پی تشنجزدایی در روابط ایران و آمریکا است و از سوی دیگر، تلاش میکند تا با مدیریت بحران مربوط به برجام از طریق کنترل رفتار و عملکرد ایران، خطرات احتمالی ناشی از فعالیتهای هستهای ایران را تا حد امکان کاهش دهد.
بر این مبنا، احتمال ایجاد شرکتها و سازوکارهای جدید توسط روسیه با هدف انجام مبادلات تجاری با ایران جهت حفظ اقتصاد رو به زوال ایران از ورشکستگی، دور از ذهن نیست. چنان شرکتهایی، به دلیل خروج اکثریت قریب به اتفاق شرکتهای اروپایی از ایران، زمینهساز افزایش نفوذ روسیه بر بازارهای داخلی ایران خواهند شد.
در هر صورت، در شرایط فعلی تنها یک اقتصاد قدرتمند و جامع است که میتواند به حفظ ثبات در ایران کمک کند. در همین راستا، نباید فراموش کرد که مداخله روسیه در جهت رفع بحران و مشکلات ناشی از لغو برجام، و مهمتر از همه، ممانعت از ورشکستگی دولت ایران، مشروعیت جمهوری اسلامی در نزد مردم ایران را تقویت خواهد کرد.
در چنین شرایطی، حتی توافق بر سر یک معاهده هستهای جدید در راستای کمرنگ کردن سیاست تحریمی آمریکا و با هدف از میان برداشتن هرگونه احتمال توسل به زور علیه ایران، زمینهساز نفوذ اقتصادی قدرت دیگری بهنام روسیه در ایران خواهد بود، که آن نیز البته به نوبه خود نتایج و آثار متعددی در پی خواهد داشت.
تمامی نتایج فوق، انعکاسی است از رویکرد تثبیت هژمونی آمریکا از طریق اعمال فشار سیاسی - اقتصادی علیه مخالفان خود در گوشه و کنار جهان که در نوع خود یک روش ویژه در سیاست بینالملل محسوب میشود، و در عین حال، ارجحیت یافتن منافع ملی قدرتهای بزرگ جهان را بر اصول و مقررات بینالمللی، تضمین میکند.