محمد اعظم رهنورد زریاب، داستانسرا و نویسنده برجسته افغان، معروف به «کاخ بلند پارسی»، در کابل درگذشت.
استاد زریاب هفته پیش به ویروس کرونا مبتلا شد و صبح امروز، در سن ۷۶ سالگی درگذشت.
از او بیش از صد داستان کوتاه و چند رمان بهجا مانده است.
رهنورد زریاب، در چهارم شهریور ۱۳٢۳ خورشيدی در یک خانواده متوسط و فرهنگی در کابل قدیم، چشم به جهان گشود. او به دبيرستان حبيبيه رفت و از دانشگاه کابل در رشته روزنامهنگاری فارغالتحصیل شد. در سال ١٣۵٠ خورشیدی، با دریافت بورسیه تحصیلی، به بريتانيا رفـت و در دانشـگاه ويلز جنوبی در مقطع فوقليسـانس به تحصیل ادامه داد.
فعالیتهای او با کار در روزنامههای کابل مانند ژوندون، اصلاح، انيس و مدیریت بخش هنر در وزارت اطلاعـات و فرهنـگ افغانستان، آغاز شد. او سپس دبیر بخش داستاننویسی شد و بعدتر به ریاست اتحادیه نویسندگان افغانستان رسید.
استاد زریاب درباره دوران کودکیاش به نشریات افغانستان گفته بود: «من کودک بسیار خیالگرایی بودم. حتی پیش از اینکه به مکتب بروم؛ درباره خودم تخیل میکردم که من چگونه هستم و چگونه باید باشم. در تمام این تخیلات مثلاً پشکی (گربهای) داشتم به رنگ بنفش. پشک بنفش رنگ، در تخیلات من یک واقعیت بود. حال آنکه در واقعیت، پشک بنفش رنگ وجود ندارد. یا مثلاً در زمستانها که زمان کاغذپرانبازی(بادبادکبازی) بود، بعد از ظهرها، روی بام مینشستم و کاغذپرانهایی را که در هوا بازی میکردند تماشا میکردم. برادر بزرگم گرچه خود زمانی از کاغذپرانبازان مشهور ریکاخانه بود، ولی مرا از کاغذپرانبازی منع میکرد. هنگام تماشای کاغذپرانبازی، من با خودم خیال میکردم که حال برادر بزرگم میآید و از من میپرسد: «چه میکنی؟» و من میگویم: «چون کاغذپرانبازی را بسیار خوش دارم، اینجا نشستهام و کاغذپرانها را تماشا میکنم» و برادر بزرگم میگوید: « خوب حالا که اینقدر کاغذپرانبازی را دوست داری، من برایت یک چرخه تار آوردهام... .» خوب، اینها همه خیالات من بود. یعنی انسان بسیار بسیار خیالاتی بودم.»
خیالپردازیهای استاد زریاب، با شروع جنگهای داخلی، با واقعیت تلخ زندگی مواجه شد. شرایط نامساعد افغانستان، او را وادار کرد از ریکاخانه و کابل قدیم دور شود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
استاد زریاب از سال ١٣٧٣ و آغاز جنگهای داخلی در کشور، کابل را ترک کرد و به مونپولیه فرانسه رفت. او حدود دو دهه پیش، با ایجاد دولت موقت از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان، به خدمت در کشور دعوت شد. استاد زریاب، به سمت معاون وزیر فرهنگ انتخاب شد. پس از مدتی، از این سِمت کنارهگیری کرد و باقی عمر، مشاور تلویزیون طلوع بود.
از او آثار زیادی در بخش داستان، فیلمنامه، پژوهش و ترجمه بهجا مانده است، مانند «آوازی از میان قرنها»، «دوستی از شهر دور»، «مرد کوهستان»، «نقشها و پندارها»، «گلنار و آینه»، «حاشیهها»، «گنگ خوابدیده، «مجموعه داستان پیراهنها»، «شمع شبستان»، و «اختر مسخره.»
سمیع مهدی، روزنامهنگاری که با استاد رزیاب کار کرده است، مینویسد: «استاد زریاب، حق بزرگی بر زبان و ادبیات معاصر افغانستان دارد. او بلافاصله پس از سقوط رژیم طالبان، خانوادهاش در پاریس را ترک کرد و با عزم ملی به وطن برگشت. او خواست تا برای همیشه اینجا بماند. در این مدت، زبان رسانهها را صیقل داد و نسل بزرگی از خبرنگاران و فرهنگیانی جوان را پرورش داد. نامت مانا!»
اشرف غنی، رئیس جمهورافغانستان از درگذشت زریاب ابراز تسلیت کرد و گفت: «روانشاد استاد رهنورد زریاب سالهای زیاد از عمر خویش را به عنوان نویسنده، داستاننویس و فعال رسانهای، ادبی و فرهنگی کشور سپری کرد و آثار ماندگار از خود بجا گذاشت. مرگ او یک ضایعه بزرگ در عرصه ادب و فرهنگ کشور است.»