این روزها حوادث تروریستی در افغانستان بهخصوص شهر کابل چنان افزایش یافته است که کمتری کسی به ۴۱ سال پیش میاندیشد؛ روزی که روسها با تهاجم به افغانستان مسیر تاریخ این کشور را بهسوی بدبختی و فلاکت پیش بردند. درحالیکه میتوان زیرساخت بدبختیهای امروز را نیز در همان سالهای ۵۷ و ۵۸ جستوجو کرد.
در هفتم اردیبهشت سال ۱۳۵۷ افسران مارکسیستی که در شوروی آن زمان تحصیلکرده و تحت تاثیر افکار مارکسیستی روسها قرار گرفته بودند، کودتا کردند و جمهوری سردار محمد داود را ساقط کردند. همه کسانی که در این کودتا حضور داشتند و قدرت را به دست گرفتند، طرفدار مارکسیسم- لنینیسم بودند و بیشترشان در شوروی آن زمان درس خوانده بودند.
نورمحمد ترکی، نخستین حکمران پس از کودتای اردیبهشت، اواخر شهریور سال ۱۳۵۸ توسط حفیظ الله امین خفه شد و امین به جای او بر قدرت تکیه زد. این عمل که بدون در جریان قرار دادن شوروی انجام شد، کرملین را بهسختی تکان داد. پس از آن، امین تصفیههای درونی و بیرونی را آغاز کرد. اکثر اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان، شاخه پرچم، را یا به زندان انداخت یا کشت. تعدادی از رهبران حزب شاخه پرچم به شوروی آن زمان فرار کردند. در بیرون از ساختار سیاسی نیز امین، هزاران شهروند افغان را بدون محاکمه به قتل رساند. گورهای دستهجمعی اطراف زندان پلچرخی در کابل، شاهدی بزرگ بر قتلعامهای زمان امین است.
اواخر آذرماه آن سال روسها احساس کردند که امین به سمت امریکا تمایل پیدا کرده است. امین تحصیلات خود را در امریکا به پایان رسانده بود؛ به همین دلیل روسها اعتماد چندانی به وی نداشتند. هنوز هم یک نظریه در مورد تهاجم روسها به افغانستان این است که امریکا از طریق امین زمینه هجوم ارتشسرخ به افغانستان را فراهم کرد تا از یکسو روسها را درگیر یک جنگ فرسایشی کند و از سوی دیگر انتقام جنگ ویتنام را از روسها بگیرد. حتی برژنسکی که در زمان تهاجم روسها به افغانستان، مشاور شورای امنیت امریکا بود، در مصاحبهای در سال ۱۹۹۸ با یک نشریه فرانسوی گفت که ما بهصورت مستقیم باعث مداخله روسها به افغانستان نشدیم اما غیرمستقیم زمینه تهاجم آنان را میسر کردیم.
در ششم دیماه سال ۱۳۵۸ روسها بهصورت علنی به افغانستان حمله کردند. در نخستین اقدام، نیروهای کماندوی روسی به قصر تاجبیگ در شمال شهر کابل که محل سکونت حفیظ الله امین و خانوادهاش بود، حمله کردند. در این حمله امین و همه یاران نزدیکش کشته شدند و ساعاتی بعد، ببرک کارمل که از ترس امین به شوروی پناه برده بود، وارد کابل شد.
ببرک کارمل بدون اشاره به قتل امین، مرحله نوین و تکاملی انقلاب «ثور» را مطرح کرد و روسها کمکم در سراسر افغانستان جابهجا شدند. شورشیان مخالف حکومت نیز نبرد را با روسها و دولت افغانستان تشدید کردند. هرچند جیمی کارتر، رئیسجمهور آن زمان امریکا، شش ماه پیش از تهاجم روسها فرمان کمک به مجاهدین افغان را امضا کرده بود اما پس از تهاجم روسها، این کمکها شدت بیشتری یافت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
روسها همزمان زیر فشار جنگهای چریکی مجاهدین قرار گرفته بودند و هم فشارهای بینالمللی بر آنان بیاندازه شده بود. سازمان ملل متحد با صدور قطعنامهای با ۱۰۴ رای موافق در مقابل ۱۸ رای مخالف، به هجوم روسها به افغانستان اعتراض کرد. المپیک سال ۱۹۸۰ مسکو هم درسایه تهاجم روسها به افغانستان قرار گرفت و تعدادی از کشورها این المپیک را تحریم کردند. با این حال ۹ سال طول کشید تا روسها از افغانستان خارج شوند.
بالاخره روسها در اواخر بهمن سال ۱۳۶۷ بهصورت کامل افغانستان را ترک کردند ولی چهار سال دیگر طول کشید تا حکومت تحت حمایت روسها توسط مجاهدین ساقط شود. هجوم روسها و جنگ در افغانستان، این کشور را به ویرانهای تبدیل کرد. نزدیک به دو میلیون افغان در جنگها کشته و پنج میلیون نیز در سایر کشورهای جهان آواره شدند. در این جنگ روسها حدود ۱۵هزار نفر تلفات داشتند و نزدیک به ۵۴ هزار زخمی حاصل هجوم آنها به افغانستان بود. در کنار تلفات انسانی، هزاران تانک و نفربر و هواپیمای روسی در جنگ افغانستان از بین رفت. مجاهدین نیز در این جنگ حدود ۹۰ هزار نفر قربانی دادند. اما مهمتر از همه تاثیر طولانیمدت جنگ بر ساختار اجتماعی افغانستان بود.
جنگ فرسایشی در افغانستان باعث شد تا یک نسل کاملا جنگی در افغانستان به وجود بیاید که از راه جنگ تامین معیشت کند. از سوی دیگر افراطگرایی دینی در میان افغانها که به تعادل دینی مشهور بودند، شکل گرفت. حالا پس از گذشت ۴۱ سال از هجوم روسها، افغانستان متاثر از همان جنگ و هجوم، به کشوری همواره در حال منازعه تبدیل شده که بخش عمدهای از کشورهای جهان را نیز با خود در این جنگ شریک کرده است.