محمدجواد ظریف با تجربه چهل سالهای که از سیاست در ایالاتمتحده دارد، به خوبی میداند که چگونه برای روایات و گفتمان و تبلیغات سیاسی جمهوری اسلامی ایران در سیاست، رسانهها و افکارعمومی ایالات متحده، جایی پیدا کند. در دوران وزارت وی، رشد روزافزون تبلیغات جمهوری اسلامی ایران را در نشریات و شبکههای رادیویی و تلویزیونی غربی شاهد بودهایم. کمتر روزی است که چند یادداشت یا مصاحبه در دفاع از سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در سایتها یا برنامههای خبری منتشر نشود (مثل یادداشتهای کاوه افراسیابی که افبیآی میگوید کارمند جمهوری اسلامی ایران در آمریکا بوده) یا مطالبی در باب قدرتمندی جمهوری اسلامی ایران به مخاطبان عرضه نشود.
این مطالب بلافاصله در دستگاه تبلیغات جمهوری اسلامی ایران تحت عنوان «اعتراف» و «اقرار» رسانههای غربی به قدرتمندی و گفتمان اسلامگرایی، در داخل ترجمه و منتشر میشوند. جمهوری اسلامی ایران به جای آن که این محصولات را در داخل تولید و صادر کند، آنها را در خارج تولید و توزیع میکند تا بعد در داخل هم منتشر شوند و پایگاه اجتماعی رژیم، آنها را بهتر باور کنند. جمهوری اسلامی ایران بر اساس سیاستی اعلام شده و احتمالا بر اساس حجم کار انجام شده، سالانه دهها میلیون دلار در این زمینه هزینه میکند.
ظریف و همکاران وی در نهادهای تبلیغاتی سپاه که امروز در کشورهای غربی مستقر شدهاند، میدانند که در این کشورها دو جنبش فعال سوسیالیستی و هویتگرایانه و یک جنبش نیمهخواب ضدجنگ وجود دارد. از این رو، همه پیامهای افسران جنگ نرم ایرانی یا همکاران آنها، در چارچوب پیامهای این جنبشها تنظیم میشود. البته در پیامهای اصلی اسلامگرایان، ایالاتمتحده یا دیگر کشورهای غربی، جنگطلب، تحت سلطه صهیونیسم جهانی و ضداسلامی و نژادپرست معرفی میشوند، در حالی که در جنبشهای درونی ایالاتمتحده، پیامهای مرتبط با این موضوعات گاه جنبه رقابت سیاسی دارند و گاه مستقیما ایالاتمتحده یا همپیمانان آن را نشانه میروند. به همین دلیل پیامهای افسران جنگ نرمی که برای دولت ایران کار میکنند، برحسب روایتهای غالب و گفتمانهای رسانهها و مجامع دانشگاهی تنظیم میشوند.
روایت اسلامهراسی
در چارچوب جنبش و گفتمان هویتگرا که امروز بر دانشگاهها، فضای سیاسی و رسانههای غربی حاکم است، اسلامگرا بودن هویتی است که منتقدان و مخالفان آن، «نژادپرست» خوانده میشوند. هر گونه انتقاد از اسلام سیاسی و مسلمانان تمامیتخواه در این چارچوب، نژادپرستانه معرفی میشود. این دیدگاه در جنگ نرم جمهوری اسلامی ایران با اندکی مهندسی، به «گرایش غالب ضداسلامی» در غرب تبدیل میشود تا هم بتواند در خارج و در میان مسلمانان ساکن کشورهای غربی به جریان اصلی رسانهها راه پیدا کند، و هم در داخل، جمعیت مسلمان را علیه غرب بسیج کند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
افسران جنگ نرم جمهوری اسلامی ایران در داخل ایران با سانسور دولتی، بازداشت نویسندگان و ترور آنها، فیلترینگ و پارازیت، آزادی بیان افراد را نقض میکنند و در خارج، از برچسبزنی و فشار برای لغو برنامهها و اخراج افراد از موقعیتهای شغلی بهره میگیرند. بخش دوم در سالهای اخیر در میان چپ غربی کاملا به یک فرهنگ تبدیل شده است.
روایت جنگطلبی
ایالاتمتحده از دوران جنگهای کره و ویتنام با جنبش قدرتمند صلحطلب سروکار داشته است. این جنبش هرگاه جامعه با جنگ درگیر باشد، فعال میشود؛ مثل سال ۲۰۰۳ که تمهیدات جنگ علیه عراق فراهم میشد. هر روایتی که جامعه امریکا را از جنگ پرهیز دهد، به خوبی در رسانهها جا پیدا میکند. افسران جنگ نرم جمهوری اسلامی ایران به دو طریق از این شرایط بهره میگیرند:۱- معرفی هر گونه مقابله با تهاجم و گسترشطلبی جمهوری اسلامی ایران بهعنوان جنگطلبی و معرفی معتقدان به براندازی جمهوری اسلامی ایران بهعنوان جنگطلب ۲- به حاشیه بردن نقد وضعیت حقوقبشر و سرکوب حقوق اجتماعی و سیاسی بهعنوان موضوعاتی که جامعه امریکا را برای پذیرفتن احتمال وقوع جنگ با ایران آماده میکند. به همین دلیل، رسانههای آمریکایی به انتشار دیدگاههای اعضای لابی جمهوری اسلامی ایران و مقامات نظام تمایل بیشتری دارند تا نظرات منتقدان سرکوبها و نقض حقوقبشر در ایران. کافی است حجم مطالب انتقادی از جمهوری اسلامی ایران را با مطالب مدافعانه از این نظام در رسانههای غربی مقایسه کنید.
سرمایهداری صهیونیستی
سوسیالیستها و اسلامگرایان، برای درست کردن یک «دشمن» و معرفی یک گروه به عنوان عامل همه کاستیها و سلب مسئولیت از خود، بهترین حربهای که پیدا کردهاند، «سرمایهداری صهیونیست» جهانی است. آنها بدین ترتیب میخواهند با یک گلوله هم سرمایهداری را بزنند و هم اسرائیل و یهودیان را. اسلامگرایان شیعه این را از لنینیستهای وطنی فرا گرفتند و امروز هم میدانند که میتوانند از این روایت در سطح جهانی بهرهگیری کنند، چون هم در میان راستها و هم در میان چپها میتوان کسانی را پیدا کرد که در این موضوع با آنها همراهی کنند. بخش قابلتوجهی از تبلیغات سیاسی جمهوری اسلامی ایران متوجه این موضوع است. البته مقامات جمهوری اسلامی ایران وقتی بخواهند مطلبی را در نیویورکتایمز یا واشنگتن پست منتشر کنند، انتقادات خود را متوجه دولت اسرائیل و ایپک و نئوکانها میکنند و نامی از یهودی بودن آنها نمیبرند. آنان کار خود را خوب یاد گرفتهاند و حساسیتهای رسانهها و مجامع غربی را میشناسند.
بر اساس حرکت با دقت بین این سه روایت است که امروز جمهوری اسلامی ایران پایگاه نسبتا محکمی در رسانههای آمریکایی و اروپایی دارد. سخنرانیها و یادداشتهای مقامات و اعضای لابی آن و مصاحبههای آنها، مدام در این مجامع و رسانهها منتشر میشود. دیدگاهی در میان آنها نیست که در رسانهای غربی نادیده گرفته شده باشد، در حالی که دستگاه تبلیغات جمهوری اسلامی ایران در داخل و خارج و به دهها زبان، فقط صدای قشر حاکم را منعکس میکند. مقامات جمهوری اسلامی ایران در حیطه قدرت خود تکصدا هستند و در جوامع غربی، به تکصدایی گروههای چپ تمایل دارند، چون آنان هستند که عمدتا صدایشان را منعکس میکنند.