چندی پیش پایتخت ایران برای چند ساعت دچار نگرانی امنیتی بیسابقهای شد؛ آژیر قرمز به صدا درآمد، برق قطع شد و سیستم ناوبری هوایی از کار افتاد. با این حال، در آغاز هیچ گزارش رسمی در مورد علت این حادثه ارائه نشد. به عبارت دیگر، نظام سرگشته مانده بود که چگونه این رخداد را به ملت ایران که از عمق واقعیت اوضاع آگاه هستند، توضیح دهد. دولت در نهایت تصمیم گرفت در تلاش برای حفظ آبروی چهره خارجی نظام به ویژه برای گروههای وفادار به محور «مقاومت» در کشورهایی که آنها را از طریق شبهنظامیان وابسته به خود کنترل میکند و روایت رسانههای ایرانی را باور دارند، این حادثه را به گونهای توجیه کند.
به این ترتیب، دولت ایران این رخداد را ناشی از انحراف مسیر یک هواپیمای ترکیهای بر فراز شهر تهران دانست که منجر به فعال شدن آژیرهای قرمز شد و دوباره اختلال در سیستم صوتی یک سازمان را عامل این واقعه تلقی کرد. این در حالی است که یک منبع خصوصی اظهار داشته که آنچه اخیرا در تهران رخ داد، حملهای سایبری بوده است که ویروس استاکسنت (Stuxnet) را شبیهسازی میکند؛ ویروسی که در سال ۲۰۱۰ برای جاسوسی و خرابکاری سیستمهای صنعتی ظاهر شد و در حمله به تاسیسات هستهای ایران مورداستفاده قرار گرفت. این ویروس، برای افزایش فشار در رآکتورهای هستهای توانایی بسیاری دارد و سانتریفیوژهای تاسیسات غنیسازی اورانیوم را هدف قرار میدهد و در نتیجه، فعالسازی این روند، قطع برق در پی دارد و ایران را در تاریکی فرو میبرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
البته رخداد اخیر مانند سایر حوادثی که ایران در گذشته شاهد آنها بوده، دولت را دچار وحشت و سراسیمگی کرد؛ به ویژه اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر به دلیل آگاهی کامل از تواناییهای واقعی خود در مقایسه با هیاهو و تبلیغات سرگرمکننده نظامی که رسانههای ایرانی به نشر آنها میپردازند، در وضعیت بدگمانی و «همهدشمنپنداری» بهسر میبرد.
رژیم ایران به خوبی میداند که اقدامات نمایشی در رزمایشهای شبیهسازی حمله موشکی یا ایجاد مزاحمت در آبهای خلیجفارس، نمیتوانند به قدرت واقعی، چه در دریا و چه در هوا تبدیل شود؛ مگر اینکه چنین اقدامی با پاسخ کوبنده «دشمنی» روبهرو شود که رژیم تهران درصدد محو آن از نقشه جغرافیا است یا سعی دارد با آتش زدن پرچمش آن را تهدید کند یا نام آن را روی موشکی شبیه به موشکهای کارتونی بنگارد.
این در حالی است که وقوع شماری از حوادث و رخدادهای اخیر، موارد زیر را ثابت میکند:
دولت ایران در قبال فناوریهای پیشرفته امنیتی و نظامی در جهانی که به سمت «جنگ هوشمند» در حرکت است، نگرانی دارد و پاسخگویی به هرگونه حمله موشکی یا سایبری را به شدت دشوار میبیند. کشته شدن قاسم سلیمانی که با فشار یک دکمه از هزاران کیلومتر دورتر و با پهپاد انجام شد، چنان دستپاچگی و وحشتی در ایران ایجاد کرد که دستگاههای رادار این کشور توان شناسایی هواپیمای غیرنظامی از هواپیمای جنگی را از دست دادند و همین امر منجر به ساقط کردن هواپیمای مسافربری اوکراینی شد.
پس از گذشت یک سال و اندی از قتل قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، هیاهوی رسانهای و تهدید لفظی برای انتقامجویی همچنان ادامه دارد؛ با این حال، دولت ایران حتی نتوانست به ترور محسن فخریزاده پاسخ دهد. افزون بر آن، رژیم ایران در جلوگیری از انفجارها و مهار آتشسوزیهایی که تاسیسات هستهای، مراکز تحقیقاتی، انبارها، ایستگاههای قطار، راهآهن و بندرهای این کشور را هدف قرار دادند، عملا ناتوان ماند و حتی نتوانست از رهبران و دانشمندان خود حمایت کند و با کشف نقایص امنیتی، روند ترورها را متوقف کند و از ارتکاب قتلهایی که به آسانی انجام میشوند، جلوگیری کند.
تبلیغات رسانهای و گزافهگویی با نمایش تونل زیرزمینی حاوی موشکها، دیگر نمیتواند به این نظام کمک کند. رژیم ایران بارها این تونل و محتوای آن را به نمایش گذاشته است و تنها تفاوت در هر نمایش، شیوه چیدمان ابزارهای آن مطابق با نیاز برخی اهداف اطلاعاتی بوده است.
از سوی دیگر، ملت ایران هر روز خبرهای تازهتری در مورد انتقال داراییهای ملی خود به شبهنظامیان وابسته به جمهوری اسلامی ایران میشنود. آنها همچنین به خوبی میدانند که در ازای مبالغ هنگفتی که با هدف برتری تسلیحاتی و تفوق صنایع نظامی هزینه میشود، قدرت نظامی ایران هرگز نمیتواند با توانایی برتر نظامی کشورهای پیشرفته جهان که به فناوریهای کاملا جدیدی در این زمینه دست یافتهاند، قابل مقایسه باشد.
مردم ایران از ماهیت تبلیغات رسانهای گمراهکننده نظام، آگاهی کامل دارند؛ به ویژه پس از چهار بار ناکامی در پرتاب موشک ماهوارهبر «سیمرغ» و ناتوانی در قرار دادن ماهواره «ظفر» در مدار زمین. علاوه بر اینها، حادثه شلیک به ناوچه «کنارک» از سوی ناو «جماران» در رزمایش دریایی ماه مه گذشته در دریای عمان که منجر به کشته شدن ۱۹ سرباز ایرانی و مجروح شدن ۲۵ تن دیگر شد، آگاهی مردم ایران را در مورد میزان دقت موشکهای ایرانی، بیش از پیش بالا برد؛ حادثهای که همواره در خاطرهها باقی خواهد ماند.
البته که ادعای سپاه پاسداران در مورد قرار دادن یک زیردریایی «دیزلی» در آبهای خلیجفارس برای مقابله با زیردریاییهای هستهای مستقر در این منطقه و توانایی ویژه قایقهای کوچک سپاه برای مقابله با ناوهای هواپیمابر، رزمناوها و زیردریاییهای مجهز به موشکهای کروز «توماهاوک» و سلاحهای لیزری برتر و پیشرفته، را هم باید تنها یک شوخی تلخ قلمداد کرد.
در حالی که سپاه پاسداران از پیوستن ناو «مکران»، بزرگترین کشتی نظامی به ناوگان نیروی دریایی ارتش سخن میگوید، عکسهای انتشار یافته نشان میدهد که این ناو در واقع یک تانکر نفتی غیرزرهی است که یک سکوی فرود بالگرد روی آن نصب شده است و به این ترتیب، ایران با داشتن این کشتی، صاحب ناو هلیکوپتربر شده است! دریادار حسین خانزادی، فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، هم ادعا میکند که «سواحل ایران شاهد حماسهای بزرگ در زمینه خودکفایی و شکست سیاست استکبار جهانی است.»
تردیدی نیست که شهروندان ایران انفجارها و آتشسوزیهایی که در تاسیسات هستهای نطنز و فردو به وقوع پیوست و همچنین بمبگذاریها و آتشسوزیهای ناشی از جنگهای شدید سایبری را همواره به خاطر خواهند داشت زیرا این مردم ایران هستند که باید عواقب فاجعهبار تداوم دولت آیتاللهها را بر دوش کشند و هزینههای سرسامآور سپاه پاسداران ایران، برنامههای توسعهطلبانه رژیم و پیامدهای صدور انقلاب را با شکم گرسنه تحمل کنند.
امروز ایران در نتیجه اقدامات سپاه پاسداران خود و سیاستهای نظام جمهوری اسلامی که هدفشان تهدید و پردهپوشی ناکامیهای رژیم است، به تباهی و نابودی کشانده میشود. آری، شکی نیست که میان شعار و عمل، تفاوت بسیاری وجود دارد.