سینتویا براون در سال ۲۰۰۶ به جرم کشتن مردی که به او در سن ۱۶ سالگیاش برای برقراری رابطه جنسی پول داده بود، به ۵۱ سال حبس محکوم شد. اولین باری که درباره داستان تراژیک او شنیدم، بلافاصله یاد اما هامفریز افتادم. او در سال ۱۹۸۵ در شرایطی بسیار مشابه شرایط سینتویا، مردی را به قتل رسانده بود.
هر دو دختر در نتیجه بیماریهای روانی و تحریکهای شدیدی که نتیجه سوءاستفاده شدن به صورت خودفروشی بوده است، اقدام به قتل کردند.
براون در سال ۲۰۰۴ جانی آلن را به قتل رساند. آلن دنبال سینتویا رفته بوده و قصد داشته است که او را به خانهاش ببرد. براون در اظهاراتش گفته بود که خیال کرده بوده است که آلن در حین رابطه جنسی میخواسته دست به تفنگ ببرد، به همین خاطر به او شلیک کرده و پولهایش را برداشته و فرار کرده است.
وکیل مدافع سینتویا مدعی شده بود که وی قربانی تجارت جنسی بوده است و میترسیده بدون پول، پیش قوادش «گلو بر» که او را کتک میزده و میترسانده، برگردد. اما دادستان معتقد بود که او فرصتطلبی طماع بوده است. سینتویا به جرم قتل، محکوم شد.
اما نیز مانند سینتویا با سوءاستفادههای هولناک بزرگ شده بود و به عنوان کودکی فراری، توسط قوادان مجبور به تنفروشی شده بود. او از سن ۱۳ سالگی، و در نتیجه دیدارش با ترِور آرمیتاژ، مردی که در خیابانهای ناتینگهام با او آشنا شده بود و در جستوجوی عاجزانهاش برای یافتن سرپناه، وارد خانه او شده و رابطه با او را آغاز کرده بود، شروع به تنفروشی کرده بود.
آرمیتاژ شروع به کتک شدن، تجاوز کردن و فروختن اما کرد و زندگیاش را به جهنم تبدیل کرد. پس از آنکه آرمیتاژ اما را تهدید کرد که ترتیب «تجاوز دسته جمعی» به او را خواهد داد، اما او را به قتل رساند. او نیز مانند سینتویا تنها ۱۶ سال سن داشت و با این وجود، چند ماه بعد، به جرم قتل محکوم شد. هیئت منصفه نتوانست درک کند که سوءاستفاده جنسی و بیتوجهی تا چه حد میتواند افراد را به تنفروشی ترغیب کند و قوادان و متجاوزان دیگر، چگونه دخترانی مانند اما را قربانی میکنند.
اما، پس از پیگیری خستگیناپذیر سه ساله برای تجدیدنظر در حکمش، در سال ۱۹۹۵ آزاد شد. او به «جرم» دفاع از خودش یک دهه از عمرش را در زندان گذراند. اما یک عمر سوءاستفاده شدن و ده سال زندان، اثرش را روی سلامت جسمی و روحی او گذاشته بود و سه سال بعد از آزادی، درگذشت.
تا زمانی که پرونده سینتویا توسط فعالان خبری شود و به اطلاع عموم برسد، او نیز حدود یک دهه را در زندان گذرانده بود. خیلی زود هشتگ «سینتویا را آزاد کنید» (#FreeCyntoiaBrown ) در توییتر فراگیر شد. افراد معروفی مانند کیم کارداشیان و حتی اسنوپ داگ که خود در گذشته قوادی کرده بود، خواستار آزادی او شدهاند.
سینتویا میگوید:«امید من این است که بتوانم به دختران دیگر کمک کنم تا سرنوشتی مانند سرنوشت من پیدا نکنند». اما نیز پس از آزادی تقریبا چنین چیزی گفته بود. چیزی که اما نیاز داشت و چیزی که همه دخترانی که گرفتار تنفروشی میشوند نیاز دارند، این است که ما حقیقت را درباره آنچه بر آنها اتفاق میافتد، بگوییم: سوءاستفاده از کودکان.
باید کسانی را که مدعیاند امثالسینتویا و اما وقتی که به سن ۱۸ سالگی میرسند «انتخاب» میکنند تا «این طور» زندگی کنند، به چالش بکشیم. یکی از سازمانهای طرفدار تنفروشی، به تازگی سینتویا را «کارگر جنسی برای زنده ماندن» توصیف کرده بود، به جای آنکه او را قربانی استثمار جنسی توصیف کند. این سازمان خواسته بود در رویکردهای خود نسبت به این مسئله تجدید نظر کنیم تا زنان جوانی مانند او بتوانند «عاملیت» خودشان را حفظ کنند.
کودکی که درگیر تجارت جنسی است، هیچگونه «عاملیتی» ندارد. او قربانی سوءاستفاده و خشونت جنسی است. دخترانی مانند سینتویا و اما، معمولا هیچگاه مورد توجه ما قرار نمیگیرند. آنها معمولا خودکشی میکنند، از اچ آی وی میمیرند، یا توسط قوادان و قماربازان به قتل میرسند، یا سر از زندان درمیآورند. ما وظیفه داریم به آنها توجه کنیم و اولین کار در این راستا، گفتن حقیقت درباره تنفروشی است: یکی از بدترین اشکال استثمار جنسی و توحش روی زمین.
© The Independent