دو دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد از ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ ، بیشتر به دلیل مسائل ایدئولوژیک، سیاست خارجی تهاجمی و سخنرانیهای او علیه آمریکا و اسرائیل به یادها میآید. با این حال، او از زمان ترک سمت پیشین خود، از مهارتهای خود در تحریک مردم علیه سیستم حکومتی ایران استفاده کرده است. این موضوع در مبارزات انتخاباتی اخیر و پس از ثبتنام برای انتخابات اخیر به اوج خود رسید.
همانطور که انتظار میرفت، احمدینژاد در نهایت از شرکت در انتخابات منع و رد صلاحیت شد. اما این یک پیروزی برای رئیسجمهور سابق محسوب میشود. او امسال نمیخواست ریاستجمهوری را به دست آورد، بلکه برنامه او دقیقاً همین رد صلاحیت بود تا خود را قربانی یک رژیم اساساً ناعادلانه معرفی کند.
به نوشته فایننشیال ریویو، رئیسجمهور پیشین ایران محمود احمدینژاد بار دیگر به دنبال جلب توجه عمومی است. او پس از ثبتنام برای انتخابات امسال در وزارت کشور، تهدید کرد که درصورتیکه شورای نگهبان – نهاد منصوب رهبر محافظهکار که مسئول بررسی صلاحیت نامزدها است - تصمیم به رد صلاحیت وی بگیرد، انتخابات را تحریم خواهد کرد. وی همچنین تصریح کرد که هیچ نامزد دیگری را نیز تأیید نخواهد کرد.
چهرههای محافظهکار بهسرعت نسبت به موضع واکنش نشان دادند و احمدینژاد را به دلیل به چالش کشیدن همان سیستم انتخاباتی که قبلاً دو بار برای ریاستجمهوری از آن استفاده کرده بود، مورد انتقاد قرار دادند. اما رئیسجمهور سابق تمایلی به توقف تحریک متحدان سابق خود نداشت. در عوض، در مصاحبه بعدی، او خود را یک «لیبرال دموکرات» خواند. اصطلاحی که اغلب توسط تندروهای ایران برای بیاعتبار کردن مخالفان خود استفاده میشود. وی همچنین ادامه داد که «من احمدی نژادی نیستم که شما در ذهن دارید». این قسمت اخیر رمز درک پیام اوست: اینکه او دیگر کسی نیست که ما قبلاً میشناختیم.
در واقع، احمدینژاد تحول خود را حدود یک دهه پیش و در دوره دوم ریاستجمهوریاش آغاز کرد. جدایی وی از اردوگاه محافظهکار حکومت ایران، از جمله شخص رهبر جمهوری اسلامی، به دلیل چراغ سبزی است که حمایت صریح آیتالله علی خامنهای پس از انتخابات تقلبی سال ۲۰۰۹ از او انجام داد. او این حمایت را اینطور تفسیر میکند که هر کاری که بخواهد میتواند در دفتر کار خود بکند. نتیجه این امر اصطکاک جدی بین دولت وی و سایر مراکز قدرت در ایران، از جمله قوه قضائیه، مجلس، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حتی خود خامنهای بود.
بهعنوانمثال، او سپاه را به «قاچاق» و قوه قضائیه را به نقض قانون اساسی متهم کرد. وی همچنین از دستور خامنهای مبنیبر کنار گذاشتن دستور برکناری حیدر مصلحی وزیر اطلاعات سرپیچی کرد. اگرچه سرانجام آن را اجرا کرد.
آنچه احمدینژاد احتمالاً در نظر نگرفته بود این بود که همان اردوگاه محافظهکارانی که جنبش سبز را به نفع او سرکوب میکرد، با هر مشکلساز بالقوه دیگری نیز همین کار را انجام میدهد. احمدینژاد با پایان دوره دوم ریاست خود در سال ۲۰۱۳ تصمیم گرفت با واگذاری ریاستجمهوری به یکی از افراد نزدیک به خود، قدرت را حفظ کند. وی پشتیبانی خود را از مشاور نزدیک خود، اسفندیار رحیم مشایی اعلام کرد و حتی او را در زمان ثبتنام در وزارت کشور همراهی کرد.
مشایی اما که به دلیل مواضع جنجالی خود در مورد اسلام و روحانیت، مورد انزجار محافظهکاران قرار گرفت و نتوانست از سد شورای نگهبان عبور کند. وی چهار سال بعد به اتهاماتی مانند «اقدام علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» محکوم شد و به زندان رفت.
حمید بقایی، یکی دیگر از نزدیکان احمدینژاد، بلافاصله پس از محرومیت از کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۷ ، به سرنوشت مشابهی دچار شد. این همان انتخاباتی بود که شورای نگهبان نیز احمدینژاد را پس از بیتوجهی به توصیههای خامنهای برای عدم شرکت در انتخابات رد صلاحیت کرد. در آن زمان، دیگر مشخص شده بود که نه او و نه هیچکس نزدیکبه او فرصتی برای تصدی پستهای عالی اجرایی در کشور نخواهد داشت.
وقتی احمدینژاد به این نتیجه رسید که از طریق سیستم سیاسی موجود، راهی برای دستیابی به قدرت پیدا نمیکند، تصمیم گرفت راهی پیرامون آن باز کند. طی چهار سال گذشته، وی از بسیاری از خطوط قرمز نظام سیاسی ایران عبور کرده است. از حمایت از اعتراضات ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ تا صحبت در مورد «فساد سیستماتیک» در جمهوری اسلامی و انتقاد از مداخله این کشور در سوریه که آن را برخلاف خواست ملت سوریه دانست.
وی تا آنجا پیش رفت که گفت در رابطه با سرکوب معترضان جنبش سبز هیچ مسئولیتی ندارد و اظهار داشت یک «باند سازمان یافته» در سیستم امنیتی بود که به خشونت علیه مردم متوسل شد.
همزمان، او یک فعالیت جدی در رسانههای اجتماعی را آغاز کرد تا خود را بهعنوان یک سیاستمدار مدرن که از فناوریهای جدید برای انتقال پیامهای «صلح، آزادی و عدالت» به جهان، معرفی کند. نامزدی رد شده احمدینژاد را باید بهعنوان آخرین مرحله از این تبلیغات بلندمدت نام تجاری دانست. وی فهمید که بعید است شورای نگهبان صلاحیت وی را برای شرکت در انتخابات امسال تأیید کند. اما «رد صلاحیت» دقیقاً همان چیزی بود که او میخواست. زیرا میتواند به او کمک کند تا چهره یک شخصیت مخالف را که به طور خستگیناپذیر برای ایجاد تغییر تلاش میکند و از مواجهه مستقیم با حاکمیت نمیترسد، ارائه کند.
احمدینژاد بدون شک میداند که بعید است دوباره بتواند رئیسجمهور شود. اما جاهطلبیهای او فراتر از آن دفتر ریاستجمهوری است. به نظر میرسد که او منتظر خلأ قدرتی است که پس از مرگ خامنهای ۸۲ ساله احتمالاً به وجود میآید. در شرایطی که هیچ مخالفت سیاسی سازمانیافتهای در داخل کشور وجود ندارد و گروههای مخالف مستقر در خارج از کشور بسیار پراکنده هستند و یا از حمایت مردمی برخوردار نیستند، او میخواهد نقش یک رهبر ملی ضد نظام حاکم را برعهده بگیرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
به گفته عبدالرضا داوری، مشاور سابق وزیر کشور محمود احمدینژاد که اکنون به یکی از منتقدان سرسخت وی تبدیل شده است، رئیسجمهور سابق معتقد است که جمهوری اسلامی با مرگ خامنهای سقوط خواهد کرد. اما برخلاف ادعای لیبرال دموکرات بودن، جایگزین ایدهآل وی برای سیستم سیاسی فعلی نوع دیگری از حکومت اسلامی بدون ولایتفقیه یا رهبری عالی در رأس آن خواهد بود.
برای موفقیت، احمدینژاد باید پایگاه سیاسی خود را گسترش دهد. در حال حاضر، به نظر میرسد طبقه متوسط تحصیلکرده - پایگاه اجتماعی سنتی قرارگاه اصلاحطلبان - پس از مشاهده کارنامه ناامیدکننده حسن روحانی و اقتدار رو به رشد تندروها و سرویسهای امنیتی، امید به فعالیت در سیستم سیاسی را از دست داده است. هدف احمدینژاد کسب تدریجی وفاداری طبقات پایین و به طور ایدئال، نسل جوانی است که هیچ خاطره مستقیمی از دوران ریاستجمهوری وی و جنبش سبز ندارند.
در نهایت ممکن است او با موفقیت نام خود را به یک قهرمان تغییر دهد.
اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور سابق که جریان اصلاحات در مخالفت با او و در سال ۱۹۹۷ شکل گرفت، تا سال ۲۰۰۵ موفق به تغییر نام خود بهعنوان یک طرفدار اصلاحات شد. بهطوری که حتی زمان مرگ در سال ۲۰۱۷ بهعنوان یک رهبر اصلاحطلب معرفی شد.
احمدینژاد راست میگوید: «او کسی نیست که دنیا پیشتر میشناخت.» او که زمانی یک متعصب ایدئولوژیک و یک رئیسجمهور بیتجربه بود اکنون به یک سیاستمدار ماکیاولیستی تبدیل شده است که میداند چگونه یک بازی طولانی را انجام دهد. بهزودی خواهیم فهمید که آیا او توان کافی برای به دست آوردن این هدف را دارد یا خیر.