دو روز پس از حمله لباسشخصیها به کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۱۳۷۸، در ۲۰ تیر ۷۸، در تبریز نیز حوادث دردناکی مثل حمله به دانشگاه و خوابگاه دانشجویی دختران و تیراندازی مستقیم به دانشجویان اتفاق افتاد که رسانههای حکومتی خبر آن را منتشر نکردند. این وقایع در این سالها در سایه حوادث رخداده در کوی دانشگاه تهران قرار گرفت.
برخی از فعالان مدنی معتقدند که حوادث ۲۰ تیر ۱۳۷۸ در رسانهها به اندازه کافی بازتاب نداشته و اطلاعات یا تصاویر موجود از آن در رسانهها بسیار محدود است. البته نبود اینترنت و محدودیت ارتباطات جمعی در سال ۷۸ در مقایسه با امروز یکی از دلایل کم بودن عکس و گزارش در مورد وقایع ۲۰ تیر است.
خلاصه ماجرای ۲۰ تیر دانشگاه تبریز
بهرغم کمتوجهی، روایات متعددی از ماجرای ۲۰ تیر ۱۳۷۸ دانشگاه تبریز وجود دارد، هم از سوی حکومت و هم معترضان. آنچه در میان این روایتها مشترک است آن است که وقتی خبر حمله نیروی انتظامی و انصار حزبالله به کوی دانشگاه تهران و به خاکوخون کشیدهشدن دانشجویان پس از بسته شدن روزنامه سلام منتشر میشود، انجمناسلامی دانشگاه تبریز تصمیم میگیرد تجمعی برای محکومیت فاجعه کوی دانشگاه تهران ترتیب دهد. زمان تجمع، ۱۱ صبح ۲۰ تیر در محوطه ساختمان ریاست دانشگاه تبریز تعیین میشود؛ در تجمع شعارهای پرشوری در حمایت از محمد خاتمی و اصلاحات سر داده میشود. به سبب فضای احساسی حاکم کنترل جلسه از اختیار انجمن اسلامی خارج میشود و برخی دانشجویان شعارگویان و فریادزنان به سمت در ورودی دانشگاه میروند.
برخی اعضای انجمن اسلامی میکوشند مانع خروج دانشجویان معترض شوند با این استدلال که «نیروهای حزبالله و لباسشخصی بیرون در ایستادهاند و قصد درگیری دارند. علاوه بر لباسشخصیها، طلبهها هم آمده بودند.» (به نقل از روایت علیرضا بایگانی، از معترضان)
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
کسانی که با جغرافیای تبریز آشنایی دارند میدانند طلبهخانه ولیعصر تبریز با در اصلی دانشگاه تبریز چندصد متر بیشتر فاصله ندارد. ظاهرا برخی از طلاب حزباللهی نیز برای سرکوب دانشجویان آمده بودند. لباسشخصیها به سمت دانشجویان هجوم میآورند و سنگپرانی بین دو طرف شروع میشود. دانشجویان دختر نیز از دانشجویان پسر در برابر نیروهای خشن لباسشخصی حمایت میکردند. نیروی انتظامی و نیز نیروهای بسیجی مانع از پیوستن مردم حاضر در منطقه و کمک آنها به دانشجویان میشوند. در این میان صدای تیراندازی شنیده میشود و «محمدجواد فرهنگی» - از طلابی که برای مقابله با دانشجویان آمده بود - در جریان درگیریها کشته میشود. محمدجواد فرهنگی که در زمان کشته شدن نوزده سال داشت، فرزند پنجم یکی از روحانیون برجسته شهرستان بستانآباد به نام میرزا علی آقا بستانآبادی بود و برادر کوچکتر محمدحسین فرهنگی از سرداران سپاه.
روایت ماجرا از این به بعد میان حکومت و مخالفان متفاوت است. حکومت در تبلیغات رسمی جواد فرهنگی را «شهید فتنه ۷۸» معرفی میکند و گاهی بر این طبل کوبیده که اعتراضهای ۲۰ تیر اعتراضهای صرف دانشجویی نبود، بلکه گروههای مسلح ضد نظام در آن مشارکت داشتند؛ «بحث کشتوکشتار و سلاح گرم و توطئهای خطرناک مطرح است.» (مثلا بنگرید به این گزارش حکومتی) مشکل روایت حکومتی آن است که بهرغم همه مدعیات، با گذشت ۲۲ سال، هنوز عامل قتل محمدجواد فرهنگی از سوی جمهوری اسلامی و نهادهای اطلاعاتی معرفی نشده و حتی چنانکه در ادامه خواهد آمد شواهدی وجود دارد که خود حکومت پذیرفته جواد فرهنگی را شلیک خودی به قتل رسانده است، نه از سوی معترضان دانشجو و غیردانشجو!
پیش از پرداختن به این موضوع بد نیست اشاره کنیم که در ماجرای ۲۰ تیر نهتنها بسیاری دانشجویان بلکه «محمدعلی حسینی پورفیض»، رئیس وقت دانشگاه تبریز، به شدت کتک خورد. از او در مورد حوادث ۲۰ تیر نقل شد که «در تبريز جنايت در روز روشن» صورت گرفت و مهاجمان خوابگاه دانشجويان دختر را مورد حمله قرار دادند و بسیاری ابعاد دیگر که کمتر در رسانههای مرکز به آنها پرداخته شده است. «اگر در پی احقاق حق هستيم، نبايد مثلا به واقعه كوی تهران توجه کنیم و دانشگاه تبريز را از ياد ببريم، حادثه ۲۰ تير تبريز از غربت عجيبی برخوردار است و يادش به درشتی و وضوح بايد در كنار واقعه ۱۸ تير تهران ثبت و به آن پرداخته شود.»
بازیگر اصلی یک سوی روایت حکومتی از ماجرا البته سردار محمدحسین فرهنگی، برادر طلبه جواد فرهنگی است. محمدحسین فرهنگی (زاده ۱۳۴۰ش) نماینده اصولگرای حوزه تبریز، آذرشهر و اسکو در پنج دوره (هفتم تا یازدهم به صورت پیوسته) مجلس است. فرهنگی که در حال حاضر عضو هئیترئیسه مجلسی است که ریاست آن را سردار محمدباقر قالیباف بر عهده دارد، از فرماندهان سپاه پاسداران است و پیشتر فرمانده منطقه مقاومت بسیج استان آذربایجان شرقی بوده است.
انتخاب فرهنگی به نمایندگی تبریز با فهرست اصولگرا از سال ۱۳۸۲، یعنی با فاصله کوتاهی از وقایع بیست تیر ۱۳۷۸ شروع شد. فرهنگی امروز از چهرههای شناختهشده اصولگرایان است و به عنوان نمونه در عکس معروف آتش زدن پرچم آمریکا در صحن علنی مجلس در کنار علی لاریجانی دیده میشود. یکی از فعالان مدنی با اشاره به این عکس در توییتر نوشت:
«او [محمدحسین فرهنگی] پیش از کشته شدن برادرش محمدجواد فرهنگی (عضو گروه فشار) در اعتراضهای دانشجویی ۲۰ تیر ۷۸ دانشگاه تبریز فردی گمنام بود که بعدها با استفاده از نام برادرشهیداش به جمع سیاسیون پیوست.»
از آخرین اقدامهای فرهنگی به گفته وبسایتش طرح سوالی از وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی دولت حسن روحانی در خصوص «علت قطع بیمه قالیبافان» است.
روایت نادر ضامن از ماجرای دانشگاه تبریز
روایتی که از سوی برخی مخالفان و بسیاری مردم ارائه میشود و تاکنون هیچ سندی از سوی نظام در اثبات نادرستی آن ارائه نشده آن است که محمدجواد فرهنگی (برادر سردار فرهنگی) با تیر خودی و به اشتباه کشته شد. نادر ضامن که اکنون مقیم واشینگتن در آمریکاست و چنانکه توضیح خواهم داد یکی از قربانیان وقایع ۲۰ تیر که به کشته شدن جواد فرهنگی منجر شد هم به صورت مبسوط در قالب مقالاتی و هم در توییتر به روایت ماجرا و آنچه بر سر او گذشت پرداخته است.
ضامن تاکید دارد حوادث ۲۰ تیر «مسیر زندگی» او را به کل تغییر داد، طوری که «دیگر هیچگاه آن انسان سابق نشدم». او میگوید درگیری اصلی ۲۰ تیر میان دانشجویان و بسیجیها رخ داد و نیروی انتظامی نظاره میکرد. ضامن در حدود ساعت ۵-۶ عصر ۲۰ام در حالی که سنگی در دست داشت داخل محوطه دانشگاه از ناحیه پا مورد اصابت گلوله کلاشینکف قرار میگیرد: «روی زمین نشستم و عدهای از دانشجویان مرا کمی عقبتر بردند و روی زمین گذاشتند و آن زمانی بود که نیروی سرکوب به محوطه دانشگاه یورش آورد ... من را روی زمین یافتند و با چماقی که در دست داشتند به سرم نشانه رفته بودند .... یکی از آنها پایش را روی پهلویم قرار داده بود و با عصبانیت هرچه که به ذهنش میرسید به من میگفت، گویی که من اولین نماینده ضدانقلاب بودم که به دامش افتاده بودم.»
ضامن حدود ۱۳روز پس از ۲۰ تیر در خانهاش دستگیر میشود: «در حالی که یک پا تا بالای زانو در گچ داشتم مجبور بودم ساعتها روی صندلی بازجویی بنشینم و دهها صفحه کاغذ را با شرح وقایع از زبان خود بنویسم. قسمت شوکهکننده داستان آنجا بود که در روز ۳-۴ام بازجویی بعد از ضربات سنگین به سر و صورتم بازجو از من پرسید که «اسلحه» را چه کردی؟» او به گفته خودش تحت فشار در نهایت «اعتراف ساختگی علیه خود» میکند.
با این حال وقتی بعد از ۶۳ روز ضامن به زندان تبریز منتقل میشود، در دادگاه بدوی به قاضی میگوید اعتراف به حمل اسلحه او تحت شکنجه بوده و در نهایت با «تلاشهای مستمر» مادرش در تماس با دفتر دانشگاه و قاضی از اتهام حمل سلاح تبرئه میشود. ولی همزمان به جرم «اخلال در نظم و امنیت کشور» به پنج سال زندان محکوم میشود، حکمی که در دادگاه تجدیدنظر به یک سال زندان تخفیف یافت.
از این مرحله محمدحسین فرهنگی وارد ماجرا میشود: «شاید شایعه اعتراف من به "حمل سلاح" به گوش سردار فرهنگی رسیده بود و ... بنابراین فرهنگی شده بود شاکی خصوصی من! [در مورد قتل برادرش]» قاضی پرونده برای رسیدگی به شکایت از خانواده فرهنگی خواست که برای اثبات ادعای قتل «باید حدود ۴۰ نفر شاهد بیاورند تا علیه من شهادت دهند که من محمدجواد فرهنگی را کشته بودم!» خانواده فرهنگی از ارائه این تعداد شاهد ناتوان است: «بعد از سالها دلهره و رفت و آمدهای مکرر به دادگاه در نهایت شاکی نتوانست آن تعداد به اصطلاح "شاهد" را فراهم کند و حکم برائت از "قتل" گرفتم، گرچه هنوز سردارفرهنگی اصرارعجیبی به کش دادن پرونده و تجدیدنظر داشت!»
ضامن در بخش دیگری از این یادداشت خود اینگونه روایت میکند: «ناگفته نماند اداره اطلاعات تبریز در گزارش محرمانهای که به درخواست استانداری تبریز به دادگاه ارایه داده بود کاملا و به طور واضح اشاره کرده بود که محمدجواد فرهنگی در روز حادثه توسط گلوله کلاشینکف یک بسیجی دیگر که در حال به اصطلاح تیراندازی هوایی بوده و از مقابل او رد شده است، از ناحیه پشت هدف گلوله قرار گرفته و به قتل رسیده بود.»
بعد از هشت سال دادگاههای مکرر و بسیار پراسترس که به گفته ضامن باعث «نابودشدن زندگی معمول روزانه او» شده بود، در نهایت پرونده بسته میشود و ضامن از ایران خارج میشود.
پرداختن به موضوعات تا حدودی فراموش شده مانند حمله ۲۰ تیر ۱۳۷۸ در دانشگاه تبریز میتواند همبستگی بین مخالفان جمهوری اسلامی و منتقدان وضع موجود در ایران را افزایش دهد. اما بیتوجهی به اتفاقاتی که از این دست به نفع حامیان وضع موجود است؛ یعنی کسانی که حوادث تیرماه ۷۸ را در تهران و تبریز و مناطق دیگر رقم زدند و امروز هم پاسخگو نیستند.