محمدحسین مهدویان از پروژههای گرانقیمت سپاه است. هرچند او در قیاس با پروژههایی مانند پروژههای موشکی و هستهای و پروژههای دخالتگرانه در کشورهای دیگر مانند حماس و یمن و سوریه، پروژه چندان گرانقیمتی هم محسوب نمیشود، اما وجودش لازم است تا با استفاده از او، خیلی مستقیم از سپاه تمجید شود و کسانی مانند قاسم سلیمانی قهرمان ملی جا زده شوند.
مهدویان یکی از محصولات اصلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نهاد سینمایی آن، «سازمان هنری رسانهای اوج» است. او با صرف میلیاردها تومان هزینه مستقیم و صدها هزار میلیارد تومان هزینههای غیرمستقیمِ آن نهاد به بار و بر نشسته است تا جای کارگردانان از رده خارج شده قدیمی مانند ابراهیم حاتمیکیا را بگیرد. نظامهای ایدئولوژیک و شبهتوتالیتر، نیاز به این گونه چهرههای بهاصطلاح «محبوب و مشهور» خریداری شده دارند تا بتوانند بخشی را که با ایدئولوژی حاکم نمیتوانند جذب کنند، از راه این سرشناسان و «پرطرفداران» در خدمت خود نگه دارند.
وقتی شَرّ بتواند خود را به صورت وجود و نهادی روزمره درآورد، آنوقت «شغل» میشود «حقانیت». مهم نیست که آن شغل کشیدن چهارپایه از زیر پای محکوم به اعدام باشد، یا فیلمبرداری و طراحی صحنه و بازیگری و یا حتی نویسندگی و کارگردانی. تنها کافی است که فرد استعداد لازم را داشته باشد و تکنیکها را بلد باشد و وجدان خود را با «این شغل من است» و «من انجام ندهم یکی دیگر انجام میدهد، دستکم من حرفهای و درست انجام میدهم» و لابد «چهارپایه را جوری میکشم که محکوم کمتر عذاب بکشد»، آرام کند.
اکنون که «مهدویان» به بار و بر نشسته است و سریال «زخمِ کاری» در « شبکه نمایش خانگی» دارد پخش میشود، بر سر قسمت هفتم بین شرکت ساترا و فیلیمو و مهدویان اختلاف افتاده است.
نخست یک گام به پس بگذاریم و ببینیم «ساترا» چیست.
در سال ۱۳۹۴ با توسعه پلتفرمهایی که زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اداره میشدند، صدا و سیما مدعی شد که باید آن سازمان نظارت داشته باشد و به همین منظور، «سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی» با نام کوتاه شده «ساترا» بهوجود آمد. اما باز بین وزارت ارشاد و آن نهاد اختلاف افتاد و اختلافات ادامه یافت، تا چندی پیش که «ساترا» موفق شد حرف خود را به کرسی بنشاند و بر مجموعههای نمایشی که در این پلتفرمها پخش میشود، نظارت کند. از همان آغاز بر سر «قورباغه» (هومن سیدی) بحثهایی شد، و اکنون بحث بر سر «زخمِ کاری» بالا گرفته است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
محمدحسین مهدویان زیر بار نرفت و گفت اگر قرار باشد سانسور ادامه پیدا کند، ترجیح میدهد برود برای نتفلیکس کار کند. روزنامه کیهان در یادداشت تندی نوشت: «کار به جایی رسیده که کارگردان این اثر اقدام به تهدید میکند که در صورت ادامه این رویه، فیلمسازهای ایرانی سراغ پلتفرمهای خارجی از جمله نتفلیکس خواهند رفت و برای آنها کار خواهند کرد. متأســفانه مماشات و مسامحه نهادهای مســئول در زمینه نظارت بر عملکرد پلتفرمهای تولید و نمایش فیلم و سریال در فضای مجازی، باعث شــده است که این پلتفرمها نه تنها روزبهروز مجال بیشتری برای ترویج سبک زندگی ولنگار پیدا کنند، که خودشان را مدعیالعموم و قانونگذار هم فرض کنند.»
اختلاف مهدویان و ساترا به فضای مجازی کشید و مهدویان در اینستاگرام نوشت: «نقطهای رسیدهام که میبینم تن دادن به سانسورهای غیرعقلانی، غیرحرفهای و دور از واقعبینی اجتماعی، به وضوح موجب تاثیرات مخرب بر داستان و تضییع حقوق ما به عنوان سازنده و شما به عنوان مخاطب شده است. پس اجازه بدهید در قسمتهای پیش رو در صورت ادامه این رفتار، میان حق مسلم شما برای تماشای سروقت قسمت جدید و احقاق حق دیگرتان که تماشای نسخهای در شان شماست، دومی را انتخاب کنم. قطعا میپذیرید که مسئولیت تضییع حق اولتان نه بر عهده ما، که بر گرده آنهاست که از دایره منطق و عقل خارج شدهاند و مسیر زور پیش گرفتهاند. شاید به زودی سیاهه این سانسورها را برای داوری درست مردم و مدیران خردمند باقیمانده بر مسند منتشر کنم تا خودتان قضاوت کنید و تصویری واقعی از میزان رفتارهای تنگنظرانه و سلیقهای پیش رویتان داشتهباشید. رفتاری که جراحتهایی سنگین و زخمهایی کاری بر پیکر فرهنگ و هنر این سرزمین وارد آورده است.»
از سوی دیگر، «علی سعد»، معاون کاربران و تنظیمگری اجتماعی ساترا (نام پرطمطراقی برای مدیر روابطعمومی)، در حساب توییتری خود یک رشته توییت نوشته است و در آن مدعی شده است که «مبنای جنجال پیاپی، به عنوان یک تکنیک بازاریابی را برای زیستبوم رسانههای صوت و تصویری کشور، مضر میدانیم.»
به هر حال قسمت هفتم پخش نشد و باید دید آیا مهدویان آنچنان که در اینستاگرامش نوشته است، مواردی را که خواستهاند اصلاح کند، منتشر میکند یا نه.
نکته جالب این است که در تیتراژ چند قسمت نخست مجموعه نوشته شده بود «براساس رمان «بیست زخمِ کاری» نوشته محمود حسینیزاد.» این رمان در سال ۱۳۹۵ و پس از ۱۰ سال که توقیف بود، سرانجام از سوی نشر چشمه منتشر شد و اکنون، هم نام آن را در تیتراژ حذف کردهاند و هم خود کتاب را مجددا توقیف کردهاند و مجوز چاپ آن را باطل کردهاند.
اما نکتهای که خوب است گفته شود، این است که اخوان (عباس چمشیدیفر)، وکیل هلدینگ، همجنسگرا است. هر چند این موضوع صراحتا در رمان گفته نمیشود، اما بر اثر شواهدی، در او میتوان رگههای واضحی از همجنسگرایی دید. مثلا، به جای «تله» زن لوند برای اخوان که در «زخم کاری» مهدویان میبینیم، در رمان «بیست زخمِ کاری» حسینیزاد، پسر لوندی را میفرستند و از او فیلم میگیرند.
به هر حال، محمدحسین مهدویان بار خود را در داخل بسته است و حالا اگر دنبال جشنوارههای خارجی و در کردن نامی در خارج از جمهوری اسلامی ایران است، باید به خودش زخمِ کاری بزند و از فیلمسازی حکومتی، تبدیل شود به فیلمسازی هنری و مردمی. اما اگر در بهار جمهوری اسلامی میتوانست این کار را بکند، اکنون در زمستان این نظام، این کار تقریبا محال است. او روح خود را به ابلیس فروخته است و نجاتش دیگر از دست هیچ خدا یا ناخدایی برنمیآید.