استقلال در این فصل خیلی زود به جای آنکه پیروزیهایش را شروع کند، نوشتن داستانی درباره یک بحران را شروع کرد. داستانی که برای هواداران جذاب نیست اما مدیران باشگاه استقلال، مثل تمام مدیران دیگر باشگاه در چندین سال اخیر، اصرار به نوشتنش دارند. استقلال انگار سالهای ناکامیاش را نمیخواهد تمام کند و اصرار دارد که مسیری برای به باد دادن رویاهای هوادارانش را ادامه دهد.
روابط مخدوش سرمربی و باشگاه
سادهلوحانه است اگر بحران استقلال را فقط نداشتن یک مترجم روی نیمکت برای آندرهآ استراماچونی بدانیم. انتخاب مترجم یک موضوع پیشپا افتاده برای یک باشگاه است. استقلال اما با آندرهآ استراماچونی ماجراهایی را پشت سر گذاشته که یک نمونهاش مثل حضور نداشتن مترجم روی نیمکت، در رسانهها جدی گرفته شده است. موضوع مهمتر اما این است که استقلال نتوانسته روابطی مبتنی بر صداقت حرفهای را با سرمربی ایتالیاییاش تنظیم کند و سرمربی در تمام دو ماه اخیر در وضعیتی ملتهب کار کرده است.
روابط میان سرمربی و مدیرعامل مخدوش است و نشانههای این مخدوش بودن را در تهدید استراماچونی به استعفا یا در گزارش روزنامه ایتالیایی گازتا دلو اسپورت میتوانیم ببینیم. گازتا در گزارشی درباره مربی ایتالیایی استقلال نوشته که «او با صدای آشفته از ایران برای ما تعریف کرد». بله، ماجراها در استقلال استراماچونی را به سمت این آشفتگی برده است. گازتا نوشته: «مشکل اینجاست که استراماچونی زندانی شده. ایجنت(رابط) رسمیاش پاستورلو تلاش کرد تا این مشکل را حل و قراردادش را بدون پرداخت پول فسخ کند اما پاسخ باشگاه استقلال منفی بود. اگر او بخواهد قراردادش را فسخ کند باید جریمه ۳ میلیون یورویی پرداخت کند. پنج شنبه روز دوم لیگ است و استقلال بازی خانگی دارد. هواداران پشت استراماچونی هستند اما او آرزو میکند هرچه زودتر از کابوسی که در ایران گرفتارش شده، بیدار شود».
گزارش گازتا البته غلطهایی هم دارد، از جمله اینکه رقم غرامت ۳ میلیون یورویی بسیار گزاف به نظر میرسد و چنین رقمی بابت فسخ در قرارداد استراماچونی پیشبینی نشده است. استفاده از کلمه «زندانی» هم باشگاه استقلال را عصبی کرده و شاید استقلال تصور میکند که این گزارش بر اساس اطلاعاتی که استراماچونی به گازتا داده، نوشته شده و اگر استراماچونی چنین احساسی درباره موقعیت کاریاش در استقلال دارد، به سختی میتواند ادامه دهد.
مشکلات در نقل و انتقالات
استقلال در نقل و انتقالات بازیکنان پرشماری را از دست داده و برخی بازیکنان جایگزین، کیفیت قابل اعتنایی با توجه به خواستههای هواداران از تیمی در قواره استقلال ندارند. استراماچونی به سختی میتواند با این تیم موفق شود. اشتباه در خریدها، سطح بودجه باشگاه و تقسیم غلط آن و ناآشنایی سرمربی جدید خارجی با بازار نقل و انتقالات فوتبال ایران شاید مجموعه عواملی باشند که استقلال را در استخدام بازیکنان جدید موفق جلوه ندادند. خریدهای خارجی مدنظر استراماچونی هم در دو مورد انجام شد و در سایر موارد مذاکرات به بنبست رسید و یکی از عوامل البته مسائل مالی و دلیل دیگر قوانین نقل و انتقالات فدراسیون فوتبال بود که ممنوعیتهای تازهای را در قرارداد با بازیکنان خارجی در نظر گرفته و تعداد بازیهای باشگاهی و ملی بازیکن خارجی در ورودش به باشگاه ایرانی تعیینکننده است.
استقلال دچار چنین مسایلی بود و در بازی اول لیگ برتر - شاید همانطور که پیشبینی هم میشد- موفق نشد و در تبریز مقابل ماشینسازی شکست خورد، شکستی که مشکلات استقلال و استراماچونی را بیشتر عیان کرد.
استقلالیها باید نگران باشند که شاید کابوس چند فصل اخیر برای تیمشان تکرار شود. استقلال با مدیران مختلف و مربیان مختلف مسیری مشترک را در سالهای اخیر طی کرده و از اشتباهاتش میل به درس گرفتن ندارد. تغییرات پرتعداد بازیکنان در نقل و انتقالات، هر فصل از استقلال تیمی بیثبات و ناهماهنگ ساخته اما این باشگاه در فصل نقل و انتقالات تابستانی امسال بازهم از این روش خود دست برنداشت و بازیکنان پرشماری را از دست داد. این روش اگر با موفقیت مواجه شود باید تعجب کنیم، نه اینکه از ناکامی چنین تیمی متعجب باشیم.
فردای نامعلوم استقلال
استقلال و استراماچونی اگر نتوانند خیلی سریع روابط کاری خود را تنظیم کنند، شاید خیلی زود به بنبست برسند و البته تصمیمات در فوتبال همیشه به نتیجه وابسته است و باید منتطر ماند و دید که نتایج در هفتههای آینده چقدر میتواند به تلطیف روابط در باشگاه کمک کند.
مدیران باشگاه استقلال حتما میدانند که اگر با استراماچونی نتوانند پروژه موفقی بسازند، هزینه سنگین قرارداد با او و البته تلف شدن یک فصل دیگر میتواند به پایان عمر مدیریت خودشان در استقلال هم منجر شود و شاید به همین دلیل حتی پرخاشها و تهدیدهای استراماچونی را تحمل میکنند. باشگاه استقلال از کوتاهیهای خود نیز خبر دارد. باشگاههای ایرانی همیشه با فقر امکانات و سوء مدیریت مواجهاند و این نکات اغلب کار با مربیان خارجی را سخت میکند. فراموش نکنیم که کارلوس کیروش آخرین نمونه از یک مربی خارجی بود که همیشه با مدیران فوتبال ایران دچار اختلاف نظرهای جدی میشد و البته آنقدر صاحب نفوذ و حرفهای بود که مدیران را مجبور به رفتار در چارچوب اصول حرفهای خود کند. مثال از نوع دیگر برانکو ایوانکوویچ است که او سالهای سال تجربه کار در ایران داشت و با شخصیتی سازگار توانست ۳ فصل موفق را با پرسپولیس سپری کند، پرسپولیسی که حتی از پنجره نقل و انتقالات محروم بود اما یک سرمربی کروات سازگار با مشکلات روی نیمکت داشت.
حتی برای وینفرد شفر، سرمربی پیشین استقلال که تجربه کار در تیمهای آسیایی را داشت، باشگاه استقلال محیطی ناآشنا نبود و میتوانست مقابل مشکلات مدیریتی مماشات کند. البته او نیز سرانجام به دلیل گسترش اختلافاتش با مدیریت باشگاه کنار گذاشته شد. استراماچونی شاید کارنامه موفقی در اروپا نداشته باشد و کارهای کوتاه مدتی را در مربیگری انجام داده و بیش از یک سال مربیگری را در هر تیم تجربه نکرده اما یک مربی جوان است و برای تحقق رویاهایش به ایران رفته تا بتواند دوباره در بازار مربیان صاحب جایگاه شود، موقعیتی که احتمالا او بسیار سخت در استقلال به دست میآورد و همین موضوع شاید استراماچونی را به شدت عصبانی کرده باشد.
استقلال در چنین بلبشویی باید بتواند بحرانهایش را مدیریت کند و این کار آسانی برای امیرحسین فتحی و هیات مدیره باشگاه استقلال نخواهد بود. استقلال در همین آغاز راه گرفتار فردای نامعلوم شده و شاید هواداران حق دارند بپرسند چرا استقلال شبیه استقلال نیست؟