بخش دوم از فصل دوم سریال گاندو ۲، با پخش قسمت آخر در نیمه شهریور ۱۴۰۰ به کار خود پایان داد. سریالی که بیش از ۳۷ قسمت داشت و پخش آن در روزهای نوروز با اعتراضهایی روبهرو شد تا جایی که به قطع آن انجامید. در آن زمان دولت حسن روحانی سر کار بود و گفته میشد فشار آنها سبب شده است تا پخش ادامه این سریال متوقف شود. سریال یاد شده درست در لحظهای متوقف شد که از طرف دولت بریتانیا فردی به نام شارلوت بهعنوان یکی از کارداران اصلی سفارت بریتانیا به ایران وارد میشود. فردی که در این سریال نقشی کلیدی ایفا میکند و رابط اصلی با افراد دوتابعیتی است که به زعم گروههای مخالف دولت روحانی، اطلاعات سری را در اختیار بیگانگان قرار میدادند.
البته توقف سریال در آن زمان اعتراضهایی هم به دنبال داشت؛ چنانکه خبرگزاری فارس در مصاحبه روز ۱۶ فروردین با قاضیزاده هاشمی (نماینده مجلس و عضو شورای نظارت بر سازمان صداوسیما) از ارسال نامهای با امضای محسنی اژهای به رئیس صداوسیما خبر داد که دلیل توقیف و جلوگیری از ادامه پخش سریال و فشارهای وارده برای ممانعت از پخش را جویا شدند. اگرچه علی عسگری در این زمینه توضیحی نداد، چند روز بعد حسامالدین آشنا در توییتر نوشت: «صریح باشید و بازی نکنید؛ بگویید چه کسی، از کجا و چه زمانی، درباره سانسور یا ممانعت از پخش کدام بخش از کدام سریال بر چه قسمتی از صداوسیما فشار آورده است. آیا صداوسیما اساسا در تولید یا پخش این سریال نقشی داشته است؟»
پرسش مشاور رئیسجمهور نیز پاسخی داده نشد اما به نظر میرسد این روزها که بحث تغییر رئیس سازمان صداوسیما و انتخاب جانشین او جدی و تقریبا قطعی شده است، میتوان برخی از این ابهامات را روشن کرد.
جاسوسه انگلیسی، یادآور آن لمبتون
در فصل نخست، این سریال حول محور جیسون رضاییان، روزنامهنگار ایرانیتبار تبعه آمریکا، میگذشت. به رغم آنکه دستاندرکاران سریال مدعی شده بودند آن فصل بر اساس اسناد واقعی ساخته شده است، آقای رضاییان بسیاری از اطلاعات ارائه شده در سریال را غیرواقعی و برخاسته از ذهن خیالپرداز فیلمنامهنویسان دانست.
اما در فصل دوم دایره خیالپردازی گستردهتر شده است و میتوان گفت شخصیت اصلی منفی داستان دستکم تا این لحظه وجود خارجی ندارد و لذا داستان به رغم آنکه در صحنهها و بخشهایی با واقعیتهای حوادث این سالهای ایران و به خصوص پرونده اتمی و برجام ارتباطاتی دارد، در آمیختن شخصیتهای واقعی با شخصیتهای خیالی مخاطب را تا حدی سردرگم کرده و حداقل ادعای دستاندرکاران سریال را که فیلمنامه بر اساس اسناد متقن ساخته شده است، زیر سوال برده است.
البته شارلوت سفارت انگلستان در این سریال یک نمونه تاریخی دارد که به سالهای دهه ۲۰ و ۳۰ ایران بازمیگردد؛ زمانی که آن لمبتون، مورخ شهیر انگلیسی، زیر عنوان وابسته مطبوعاتی سفارت فعالیت میکرد و بعدها مشخص شد که از ماموران برجسته نهادهای اطلاعاتی و امنیتی بریتانیا بوده است و وقتی در ۹۶ سالگی درگذشت، روزنامه تایمز دربارهاش نوشت: «در دوران جنگ جهانی دوم و در وقایعی که به خلع رضاشاه از سلطنت منجر شد، نقش مهمی داشت و در رساندن خبرهای ایران به بخش فارسی بیبیسی فعال بود.»
اکنون در سریال گاندو نیز این خانم کاردار انگلیسی فارسی را بسیار روان صحبت میکند، رمانها و داستانهای فارسی میخواند، از ضربالمثلهای ایرانی استفاده میکند، به گالری نقاشان ایرانی سر میزند، به تئاتر و سینما میرود و با هنرمندان نیز رابطههایی دارد. اما سوال این است که مابهازای خارجی این شخصیت چه کسی است؟
در واقع اگر این شخصیت را از فیلم حذف کنیم، تقریبا سلسله تسبیحوار بقیه شخصیتهایی که نمونههای واقعی دارند و مدام با سفارت بریتانیا در رفتوآمد و تبادل اطلاعاتاند، همانند حبابی روی آب میترکند.
نکته مهمی که دستاندرکاران سریال به آن توجه نکردهاند، اشتیاق مردم برای دریافت ویزای انگلستان است که از نارضایتی مردم از وضعیت و هجوم برای مهاجرت حکایت دارد. ویزایی که در سالهای قبل از انقلاب، اصولا به گذر از هفتخان پیچیده امروزی نیاز نداشت تا کارمندان سفارت از طریق آن بتوانند از افراد سطح بالای دولت بابت صدور آن امتیازاتی بگیرند؛ چرا که در آن سالها، گذرنامه ایرانی از جمله معتبرترین گذرنامههای دنیا به شمار میآمد و هر فرد عادی ایرانی میتوانست به بیش از ۷۰ کشور دنیا مسافرت کند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
ضعف شخصیتپردازی در فیلمنامه
در بخش دوم از فصل دوم، محل استقرار تیم اطلاعاتی ایرانی تالار شیشهای دو طبقهای است که تقریبا گرتهبرداری از سریال آمریکایی معروف ۲۴ است.
داستان با نفوذ یک تیم به ایران (خراسان در شرق) برای دامن زدن به دعواهای قومی و مذهبی آغاز میشود که با فرار مهره اصلی به افغانستان به فاز دیگری وارد میشود که همانا نفوذ در برخی از مقامهای ایرانی است و پسزمینه اصلی داستان بر درز اطلاعات از طرف مقامهای ایرانی وزارت خارجه و دولت متمرکز میشود.
در این سریال، فردی به نام آقای رحمانی وجود دارد که به نوعی برادر معاون اول ریاستجمهوری است؛ اگرچه نشانههایی از آن وجود دارد که امکان دارد برادر رئیسجمهور باشد که در مابهازای خارجی آن، تقریبا کار هر دو این برادران (جهانگیری و روحانی) به دادگاه و زندان کشیده شد. آنها به همراه فردی که در فیلم نقش مسئول بخش رسانهای وزارت خارجه را دارد، و یک مسئول اصلی در بانک مرکزی سرحلقههای نفوذ به شمار میروند و جاسوسه انگلیسی به شبکه بانکی و اقتصادی کشور نفوذ میکند و با کسب اطلاعات در تلاش برای آشفته کردن فضای اقتصادی و افزایش قیمت ارز است.
سریال درمجموع و با استفاده از امکانات پشتیبانی فراوانی که دارد، برای مخاطب عادی سرگرمکننده است اما در شخصیتپردازیها ضعفهای اساسی دارد. برای نمونه از طرف سیستم امنیتی ایران دو فرد یکی در امآی۶ انگلستان و دیگری در سفارت انگلستان به آنها اطلاعاتی میدهند. طبیعی است که نفوذ در شبکههای جاسوسی و نقاط حساس هر کشور در زمره فعالیتهای ضد جاسوسی کشور دیگر قرار میگیرد و سفارتخانهها نیز عموما بسترهای مناسبی برای این گونه کارها به شمار میروند اما وقتی فیلمنامهنویس فردی را بهعنوان مامور عالیرتبه نهاد امنیتی بریتانیا معرفی میکند، باید برای او اندک هوشی هم قائل باشد که دستکم اتاقش را به انواع دوربینهای مخفی مجهز کند یا سیستم موبایلش را با ابزاری تجهیز کند که نفوذ به آن را بلافاصله به او اطلاع دهد.
اما در این سریال، در برخی از اتاقهای حساس، گویی اصولا دوربینی وجود ندارد و جاسوسهای ایرانی بهراحتی در اتاقها تردد میکنند، به کامپیوترها وارد میشوند و هرگونه اطلاعاتی که نیاز داشته باشند، به دست میآورند. طبیعی است که این گونه احمق پنداشتن یک نیروی امنیتی رده بالا اثر را کاریکاتوری و باسمهای جلوه دهد.
از نکات جالب توجه سریال قسمت ۳۴ آن بود که تقریبا با تصرف و تسلط طالبان بر افغانستان همزمان شده بود و دو مامور اطلاعاتی ایران درباره نفوذ ایران در منطقه از جمله عراق و سوریه و افغانستان صحبت میکنند؛ در حالی که سه هفته قبل از آن طالبان افغانستان را تصرف کردهاند.
گاندو ۳ هم در راه است؟
پخش سریال گاندو درست در روزهایی به پایان رسید و ترور قهرمان نقش مثبت آن (محمد-مامور عالیرتبه امنیتی ایران) تقریبا به ترور فخریزاده شبیه بود که موساد گزارش مفصل و با جزئیات آن را در روزنامهنیویورک تایمز منتشر کرد. نکته جالب توجه اینکه وقتی فصل دوم سریال گاندو پخش میشد، علی جنتی در توییتر نوشت: «پیشنهاد میکنم صداوسیما گاندو ۳ را به افشای شیوههای نفوذ جاسوسان اسرائیلی در نهادهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی کشور اختصاص دهد که مرکز مهم هستهای نطنز را منفجر کردند، هزاران سند کاملا سری را سرقت کردند و در روز روشن شهید محسن فخریزاده را به شهادت رساندند و کمترین ردپایی از خود به جای نگذاشتند.»
ترور قهرمان سریال و تعلیق کشته یا زخمی شدن شدید او میتواند بسترسازی مناسبی برای احتمال ساخت سری سوم این سریال باشد. سریالی که با روی کارآمدن دولت جدید و احتمالا در صورت آغاز مجدد مذاکرات برجام، مشخص نیست حول چه موضوع محوری باید بچرخد؟