به طور سنتی رؤسای جمهوری یا مقامات عالی کشور پس از کنار رفتن از پست پیشین خود، از سوی رهبر جمهوری اسلامی به سمت جدیدی منصوب میشوند. اما در حالی که بیش از ۴۰ روز از کنار رفتن حسن روحانی از مسند ریاست جمهوری میگذرد، هنوز هیچ حکمی برای وی صادر نشده است.
به جز محمد خاتمی، تقریباً تمامی مسئولان ارشد جمهوری اسلامی پس از دوران تصدیگری قدرت، سمتهای انتصابی کسب کردند. معمولاً این موضوع با انتصاب در مجمع تشخیص نظام اجرایی میشود. محمود احمدی نژاد، اکبر هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی از جمله افرادی بودند که پس از پایان سمت اجرایی، به مجمع تشخیص نظام رفتند. این موضوع در مورد سایر افراد نیز حاکم است. رؤسای پیشین قوه قضائیه مانند صادق آملی لاریجانی و هاشمی شاهرودی نیز مدتی را در مجمع تشخیص نظام گذراندند. همین موضوع سبب شده تا مردم از مجمع تشخیص مصلحت بهعنوان نهادی برای «بازنشستگان نظام» یاد کنند. به عبارت دیگر هرگاه رهبر جمهوری اسلامی تصمیم میگیرد تا کسی را محترمانه کنار بگذارد، به او در مجمع تشخیص سمتی میدهد تا هم همچنان وی را زیر چتر نظام حفظ کند و هم از عوارض ناشی از اطلاعات زیادی که در اختیار فرد مذکور است، محافظت کند.
البته موضوع فقط به مجمع محدود نمیشود. برخی دیگر از افرادی که از روابط بهتری با علی خامنهای برخوردارند، سمتهایی مانند مشاوره رهبری یا عضویت در شورای نگهبان هم کسب کردهاند. با این حال، این سمتها نیز بیشتر تشریفاتی تلقی میشوند و تنها برای این است که نزدیکان رهبر بتوانند همچنان با بهانهای بر سر سفره انقلاب باقی بمانند.
در چنین شرایطی، محمد خاتمی یک استثنا بود. او که در زمان ریاست جمهوری و برخلاف امروز از محبوبیت بسیاری برخوردار بود، هیچ سمت انتصابی از علی خامنهای دریافت نکرد و با این حال به وی اجازه دادند تا در بنیادی که تشکیل داد (بنیاد باران) باقی بماند و به طور کنترل شده با جناح دیگر درون حکومت در ارتباط باشد. اگرچه این ارتباط نیز کنترل شده بود و خود خاتمی نیز علاقه نداشت تا مسئولیت بیشتری قبول کند.
روحانی در آخرین شب ریاستجمهوری خود در تلویزیون اعلام کرد که به کارهای علمی و فرهنگی بازخواهد گشت. موضوعی که بیشتر شبیه تعارفی سیاسی میماند. شرایط برای حسن روحانی فرق میکند. او تا پیش از ریاست جمهوری با نظر مستقیم رهبر جمهوری اسلامی دبیر شورای عالی امنیت ملی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. روحانی آنقدر مورد اعتماد بود که حتی علی خامنهای از او با عنوان «فردی عاقل» یاد میکرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در سال ۹۲ نیز روحانی با حمایت هاشمی رفسنجانی و تأیید علی خامنهای به ریاست جمهوری رسید. با توجه به اعتماد رهبر جمهوری اسلامی به او، قرار بود روحانی نقش مذاکره کننده ارشد نظام را بازی کند و برجام را به سرانجام برساند. اما اختلاف نظر بین روحانی و خامنهای از زمانی شروع شد که رئیس جمهوری سابق ایران اعتبار برجام و گفتگو با آمریکا را به حساب خود نوشت.
موفقیت تیم نزدیک به او در خبرگان و گسترش شایعات در مورد اینکه روحانی اسب خود را برای پست «رهبری» نظام زین کرده، فشارها را بر او افزایش داد. گویا قرار نبود روحانی تا این حد اوج بگیرد.
خامنهای توقع داشت فایده برجام را در کارنامه او بگذارند، اما به نظر میرسید افکار عمومی چنین برداشتی نداشت. اگرچه روحانی این مسئله را زود متوجه شد و سعی کرد موضوع را اصلاح کند، اما با توجه به روحیات علی خامنهای، دیگر ماجرا مانند قبل نبود. او در زمان خاتمی هم نشان داده بود که نمیپذیرد کسی در جامعه حتی در سطح گمانهزنی نیز از وی محبوبتر باشد. روند تقابل این دو نفر ادامه یافت. به طوری که از زمان شروع کرونا عملاً روحانی و خامنهای وارد جنگ سرد شدند.
با توجه به اینکه خامنهای حتی محمود احمدینژاد را که از خطوط قرمز نظام گذر کرده بود، سعی کرد با حفظ در مجمع تشخیص مدیریت کند، اما در مورد حسن روحانی هنوز اتفاقی نیفتاده است. یا خامنهای یقین دارد که روحانی مانند احمدینژاد سرکشی نمیکند، و یا قصد دارد با عدم انتصاب او به سمتهای دیگر، نوعی تحقیر و انتقامجویی انجام دهد. دقیقاً مانند کاری که با خاتمی کرد و او را از صحنه سیاسی جمهوری اسلامی حذف کرد.
اگرچه حامیان روحانی معتقدند او بر خلاف خاتمی، با بهرهگیری از نفوذش در نیروهای امنیتی، در بزنگاه فعالانه حضور خواهد یافت.
با اینکه گمانهزنیهایی در مورد احتمال انتصاب روحانی به ریاست مجمع تشیخص مصلحت نظام مطرح است، اما باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا پس از حل مسئله جانشینی رهبر که به نظر میرسد این روزها هدف اول حاکمیت ایران تبدیل شده، تغییری در برخورد با روحانی ایجاد میشود یا خیر.