در روزهای اخیر، دَرز کردن نامهای به امضای کامران باقری لنکرانی، رئیس گروه ارتقا سلامت فرهنگستان علوم پزشکی و وزیر سابق بهداشت و درمان، به فضای مجازی، در افکارعمومی بازتابی گسترده داشته و در سطح مسئولان جمهوری اسلامی ایران هم واکنشهای زیادی ایجاد کرده است. در این نامه از رئیس فرهنگستان علوم پزشکی درخواست شده بود که نتایج یک مطالعه انجام شده در استان فارس درباره میزان موفقیت واکسنهای کووید-۱۹ را به رئیسجمهور، وزیر بهداشت و اعضای کمیسیون بهداشت و درمان مجلس اطلاع دهد.
این نامه که تاریخ آن ۲۹ شهریور ۱۴۰۰ است، در اصل، جدولی است که میزان موفقیت واکسنهای آسترازنکا، سینوفارم و اسپوتنیک در زمینه تاثیر در جلوگیری از عفونت، بستری و مرگ، ۱۴ روز پس از تزریق دوز دوم، در ۳۸۸ هزار نفر از ساکنان استان فارس را با کسانی که واکسن تزریق نکردهاند، مقایسه میکند؛ درصدهایی که به دلیل نامشخص بودن سویههای غالب کرونا در زمان تحقیق، تعیین نکردن گروه سنی مطالعهشوندگان و همچنین ابهام در نحوه تشخیص موارد ابتلا و نحوه نامناسب انتشار نتایج یک تحقیق علمی انتقاد گسترده کارشناسان را در پی داشته است؛ به گونهای که بسیاری آن را در حد یک نامه اداری گنگ و نامفهموم ارزیابی کردند که به دلیل درج نشدن جزئیات مطالعه انجام شده، ارزش چندانی ندارد.
از سوی دیگر، کسانی هم بودند که با در نظر گرفتن فرهنگ رایج در سیستم اداری ایران و محدودیتهای جدی برای اطلاع رسانی، آن را نشانه تلاش انجامدهندگان مطالعه برای انتقال هشداری سربسته به مقامهای بالای نظام در مورد میزان اثربخشی پایین واکسن سینوفارم دانستند؛ اما به هر حال، با توجه به حساسیتهایی که در نتیجه تاخیر در برنامه واکسیناسیون و میزان بالای مرگ ناشی از همهگیری کووید-۱۹ در ایران، در فضای عمومی این جامعه وجود دارد، آن بخش از نامه که به تاثیر بسیار پایین واکسن سینوفارم در جلوگیری از عفونت اشاره دارد، بیش از سایر قسمتها خبرساز شده؛ به گونهای که مسئولان وزارت بهداشت را نیز به واکنش واداشته است؛ زیرا بر اساس مندرجات این نامه، واکسن سینوفارم تنها به میزان پنج درصد در جلوگیری از ابتلا به عفونت ویروسی کووید-۱۹موفق بوده است. در حالی که در همان مطالعه، واکسنهای آسترازنکا و اسپوتنیک به ترتیب ۳۸ و ۳۹ درصد موفقیت داشتهاند.
اهمیت این موضوع زمانی بیشتر میشود که بدانیم به گزارش روزنامه همشهری به تاریخ یکشنبه، ۲۵ مهر۱۴۰۰، حدود ۸۱ درصد واکسنهای تزریق شده در ایران از همین واکسن سینوفارماند و حالا با انتشار تحقیقاتی مبنی بر ایمنیزایی پایین این واکسن، بهویژه در میان سالمندان، در خصوص افزایش موارد بستری و مرگومیر، با توجه به روند افزایشی ابتلا در ایران، نگرانیهایی رقم خورده است.
بررسی میزان اثربخشی واکسنهای تزریق شده در یک جمعیت معین و در شرایط واقعی زندگی امری ضروری است زیرا آنچه سازندگان به عنوان درصد اثربخشی واکسنهای مختلف اعلام میکنند، در شرایط کنترل شده یک مطالعه بالینی به دست آمده و ممکن است در شرایط واقعی و در طول زمان یا در اثر مواجهه با سویههای مختلف یک ویروس، تغییرات اساسی پیدا کند؛ بنابراین دولتها و سیستمهای نظارتی برای تصمیمگیری در مورد تداوم یا تجدیدنظر در استفاده از واکسنها و بهروزرسانی شرایط واقعی تاثیر آنها باید مطالعات گسترده اثربخشی را بهصورت مستمر انجام دهند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
به عنوان مثال، نتایج یک گزارش ۳۲ صفحهای که ۱۱ اکتبر ۲۰۲۱ در فرانسه منتشر شد، میزان اثربخشی واکسنهای کووید-۱۹ تزریق شده به بیش از ۲۲ میلیون نفر از جمعیت این کشور را بررسی کرده بود. نتایج این مطالعه نشان داد که افراد واکسینه شده ۵۰ ساله و بالاتر ۹ برابر کمتر از افراد واکسینه نشده در بیمارستان بستری میشوند یا جان خود را از دست میدهند. این مطالعه که آن را که یک نهاد علمی وابسته به «آژانس ملی ایمنی دارو» و «صندوق ملی بیمه درمانی» فرانسه انجام داده است، همچنین نشان میدهد که این اثربخشی تا پنج ماه پس از دریافت دوز دوم واکسنهای فایزر، مدرنا و آسترازنکا معتبر است.
این در حالی است که در ایران، پس از تزریق بیش از ۷۱ میلیون دوز از واکسنهای گوناگون و علیرغم هشدارهای متعدد کارشناسان مبنی بر ضرورت اینگونه ارزیابیها، هنوز در زمینه اثربخشی واکسنها در شرایط واقعی هیچ مطالعهای انجام نشده است. همین مسئله زمینه پخش اخبار غیررسمی و بروز شایعات فراوان در زمینه اثربخشی واکسنها را دامن زده است.
متاسفانه مسئولان جمهوری اسلامی ایران در مورد انتشار نامه اخیر هم مثل همیشه به جای جدی گرفتن هشدارهای کارشناسی و فراهم کردن زمینه اجرای مطالعات مستقل درباره اثربخشی واکسنهای استفاده شده در ایران، با نگاه غیرعلمی و صرفا سیاسی خود جبهه گرفتند و با زدن برچسب همیشگی سوءاستفاده رسانههای ضدانقلاب و افراد معاند از این نامه، تفسیرهای عجیب و غریب برای توجیه آن را در دستور کار خود قرار دادند.
بهعنوان مثال، مرکز تحقیقات سیاستگذاری سلامت استان فارس که این مطالعه را انجام داده، بیانیهای صادر کرده و بدون هرگونه شفافسازی درباره نامه منتشر شده یا انتشار جزئیات آن مطالعه، مدعی شده است: «برخلاف آنچه برخی شبکههای معاند به آن پرداختهاند، اجرای واکسیناسیون کشوری برای مقابله با بیماری کووید-۱۹، استراتژی بسیار کارآمدی در ایران بوده که علیرغم موج سهمگین واریانت دلتا در کشور، نتایج آن را در کاهش قابل ملاحظه موارد شدید منجر به بستری و مرگ شاهدیم.» این در حالی است که بر اساس همان نامه، حداقل در بخش جلوگیری از ابتلا به عفونت، یافتههای خود این مرکز خلاف این ادعا را نشان میدهد. همچنین بیانیه این مرکز روشن نکرده است که چرا نتایج مقدماتی یک مطالعه پیش از انتشار در نشریات علمی و داوریهای لازم باید برای اطلاع بالاترین مراجع رسمی ایران ارسال شود! آنهم به صورت کاملا غیرمعمول و با استفاده از رانت فرهنگستان علوم! آیا چنین رفتار غیرعلمی نمیتواند شائبه مهندسی نتایج، متناسب با تمایل مسئولان اجرایی، را ایجاد کند؟
در واکنش دیگری که خبرگزاری ایسنا منعکس کرده بود، رئیس کمیته راهبری مطالعات واکسیناسیون وزارت بهداشت جمهوری اسلامی ایران با اشاره به ماجرای همین نامه، گفته است: «نمیدانم واقعا دادهها، روش جمعآوری دادهها و منبع دادهها در این مطالعه از صحت کافی برخوردار بوده است یا خیر و گرچه این مطالعه برای واکسن سینوفارم اثربخشی پنج درصدی در پیشگیری از ابتلا به عفونت بدون نیاز به بستری یا بیماری خفیف را مطرح کرده، اثر آن در پیشگیری از بستری شدن را حدود ۵۵ درصد و در پیشگیری از مرگ حدود ۶۵ درصد گزارش کرده است.» یعنی با اینکه صحت دادههای این مطالعه در مورد نتایج بخش محل مناقشه را تایید نمیکند، در کمال تعجب، نتایج آن بخش از مطالعه که میتواند نشاندهنده موفقیت نسبی برنامه واکسیناسیون جمهوری اسلامی ایران باشد، بهصورت ضمنی تایید میشود! در حالی که منطقا، اگر در مورد صحت دادههای یک مطالعه تردید وجود داشته باشد، همه نتایج آن را تحتتاثیر قرار خواهد داد.
البته استدلال عجیب آنها تنها به سوءاستفاده انتخابی از نتایج این نامه محدود نمیشود و در همین مصاحبه، با اولویتبندی غیرعلمی اهداف یک برنامه واکسیناسیون مدعی میشوند که «هدف اصلی ما از واکسیناسیون پیشگیری از مرگ و هدف دوم نیز پیشگیری از ابتلا به نوع شدید بیماری است و هدف سوم پیشگیری از آلوده شدن افراد است.» صرفنظر از اینکه برای چنین اولویتبندی هیچ مرجع علمی وجود ندارد، واقعیت این است که وقتی واکسنی نتواند از ابتلا به عفونت، حداقل در حد متوسط، پیشگیری کند، منطقا در تامین اهداف دیگری که از نظر آنان مهمتر است نیز نباید چندان موفقیتآمیز عمل کرده باشد. البته رئیس کمیته راهبری مطالعات واکسیناسیون وزارت بهداشت در پایان همان مصاحبه دلایل واقعی این همه آسمان و ریسمان به هم بافتن را آشکار و اضافه میکند که «برداشت رسانههای معاند در این زمینه کاملا مغرضانه است».
البته این اولین (و احتمالا آخرین) باری نیست که مسئولان جمهوری اسلامی ایران تلاش میکنند بر ناتوانی دستگاههای زیرمجموعه خود در عمل به تعهدات علمی و اخلاقی در زمینه سنجش بهموقع و منظم تاثیر واکسنها و انتشار عمومی آنها سرپوش بگذارند یا در صورت درز اطلاعات از درون خود سیستم مبنی بر شکست این برنامهها، با زدن برچسب ضدانقلاب و معاند به پرسشکنندگان، سعی کنند افکارعمومی را منحرف کنند. در مرداد ۱۴۰۰، زمانی که گزارش مرکز مدیریت آمار و فناوری اطلاعات وزارت بهداشت مبنی بر دهها برابر بیشتر بودن آمار مرگومیر پس از تزریق دو دوز واکسن در ایران در مقایسه با کشورهای دیگر، منتشر شد، دستگاههای توجیهگر درون نظام بلافاصله کار خود را آغاز کردند و ضمن خام و ناکامل خواندن آمار و اطلاعات و صلاحیت نداشتن این مرکز برای تجزیه و تحلیل دادهها، برداشتهای غلط از آن را ناشی از غرضورزی و فضاسازی رسانههای آنسوی آب دانستند. این در حالی است که درباره اثربخشی پایین واکسن سینوفارم مطالعات متعددی در سطح دنیا انجام شده است و به همین دلیل هم تعدادی از کشورهای منطقه -بدون هرگونه توهم توطئه یا تعصب به یک واکسن خاص- تصمیم گرفتند با افزودن واکسنهای موثرتر به سبد واکسیناسیون خود، سطح مصونیت جمعی شهروندان خود را افزایش دهند.
همچنین، نظرات گروه مشاوره راهبردی کارشناسان سازمان بهداشت جهانی مبنی بر کامل شدن ایمنی واکسن سینوفارم تنها پس از تزریق سه دوز، همگی از ضرورت بازنگری در استراتژی واکسیناسیون در جمهوری اسلامی ایران حکایت میکند؛ استراتژی که از یک سو بر استفاده انحصاری از واکسنهای چینی و تولید داخل و از سوی دیگر بر ممنوعیت ورود واکسنهای موثری مانند مدرنا و فایزر استوار است.
در عصر انقلاب تکنولوژیک، انفجار اطلاعات و شکست انحصار در اطلاعرسانی به مدد رسانههای اجتماعی، شاید زمان آن فرا رسیده است که مسئولان جمهوری اسلامی ایران هم بپذیرند که دوران مهندسی نتایج تحقیقات علمی در راستای اهداف ایدئولوژیک، مدتها است که به پایان رسیده است.