امانوئل والرشتاین، نظریهپرداز و جامعهشناس چپگرای آمریکایی، شنبه ۳۱ آگوست، در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
خبر درگذشت والرشتاین را سایت ماهنامه معتبر و پرسابقه «مانتلی ریویو» روز دوم سپتامبر منتشر کرد و نوشت که آخرین یادداشت او در روز یکم جولای با عنوان «این آغاز است، این پایان است» منتشر شد. خود والرشتاین نیز در این یادداشت، که روی سایت شخصی او نیز هست، نوشت که احتمالا این آخرین یادداشت او خواهد بود. گویی حتی مرگ خود را هم از یکی دو ماه قبل پیشبینی کرده بود. در همین یادداشت او نوشت که این سلسله یادداشتها را از اول اکتبر ۱۹۹۸ در بنیاد «فرنان برودل» در دانشگاه «بینگهمتون» نیویورک شروع کرد و به شکل مرتب هر ۱۵ روز یکبار آنها را نوشته است تا که اینک به عدد ۵۰۰ یادداشت رسیده است. یادداشتهایی که بسیاری از رخدادهای روز جهان را هم، با همان نگاه تحلیلی و انتقادی والرشتاین در برمیگرفت. از جمله یادداشتهای معروف او میتوان به یادداشت منتشره در یک نوامبر ۲۰۱۳ اشاره کرد که با عنوان افول آمریکا منتشر شد. او در این یادداشت پیشبینی کرد که دوران سیطره آمریکا به سرآمده است و این شیب افول که از سال ۲۰۰۸ و بر اثر بحران اقتصادی آمریکا شروع شده بود، استمرار خواهد یافت و فضای تازهای برای ظهور قدرتهای دیگر ایجاد خواهد شد.
یادکردی از شکوه فرهنگی ایران
درگذشت والرشتاین برای ایرانیان اهمیتی دو چندان دارد. به خصوص برای جامعهشناسان ایرانی که میزبان او در روزهای پایانی سال ۱۳۹۲ بودند. شاید بتوان او را مهمترین نظریهپرداز و جامعهشناس نامدار و طراز اول جهانی دانست که از ایران دیدن کرد و در چند نشست وگردهمایی با جامعهشناسان ایرانی به تبادل نظر و گفتوگو پرداخت.
والرشتاین همراه همسرش در روزهای ۹ تا ۱۶ اسفند و به دعوت انجمن جامعهشناسان ایران و با ابتکار دکتر قانعی راد(رئیس وقت انجمن) به ایران دعوت شد و در دانشگاههای تهران و شیراز به سخنرانی پرداخت و از برخی اماکن تاریخی و فرهنگی ایران هم دیدن کرد.
در همان روزها روزنامه واشنگتن پست گزارشی از دیدار او از تهران منتشر کرد و نوشت که صدها دانشجو و استاد دانشگاه در محوطه دانشگاه تجمع کردند تا به سخنان والرشتاین گوش بسپارند. والرشتاین در سخنرانی خود در ایران عوامل ساختاری غروب «ژئوپولتیک یک ابر قدرت» را به بحث گذاشت و در شب پایانی حضورش در ایران در مصاحبۀ خود با یکی از رسانهها از سرزندگی فضای فکری در ایران و از میراث سترگ فرهنگ و تاریخ ایران با ستایش یاد کرد.
به نوشته سایت انجمن جامعهشناسی ایران وقتی او و همسرش به پاریس بازگشتند در نامۀ الکترونیکی تشکرآمیزی نوشت: «ما هنوز از پذیرایی و استقبال شگفتآور شما در حین بازدید بسیار کوتاهمان از ایران مسروریم. ما عمیقاً سپاسگذاریم. ما بسیار آموختیم و عمیقاً تحت تاثیر محبت و صمیمیت ایرانیان به طور کلی و تاریخ فرهنگی با عظمت کشور شما قرار گرفتیم. ما برای انجمن جامعهشناسی ایران و برای سایر متفکران ایرانی بهترین آرزوها را داریم».
حضور والرشتاین در ایران همزمان شده بود با آغاز گفت و گوهای موسوم به برجام و جالب اینکه والرشتاین نخستین یادداشت خود را بعد از بازگشت از ایران در ۲۴ اسفندماه با تمرکز روی همین موضوع منتشر کرد.
یادداشتی در دفاع از مذاکره و مصالحه بین ایران و آمریکا
عنوان یادداشت او «مذاکرات ایالات متحده –ایران: معماهای موازی» نام داشت. او در این یادداشت به درستی بر وضعیت وخیم رابطه میان ایران و آمریکا تاکید کرد و البته خبر داد که مذاکراتی میان ایران و آمریکا از قبل و به صورت مخفیانه شروع شده بود. به باور والرشتاین طرف اصلی مذاکره کننده همانا آمریکاست و «گروه ۵+ ۱ عمدتاً پوششی برای مذاکره کنندۀ اصلی، ایالات متحده، است». او در ادامه این یادداشت دو موقعیت جنگ و مذاکره و رسیدن به صلح را پیشبینی کرد و از یادداشت او برمیآید که تحلیلی دقیق از میزان قدرت نیروهای منتقد در ایران و حتی آمریکا داشت. آنجا که نوشت: «اوباما و روحانی، هر دو، به نظر میرسد باید لحظه به لحظه ثابت کنند که نمیخواهند در مورد موضوعات اصولی سپر بیندازند و تسلیم شوند. منتقدان داخلی، در هر دو سو، اصرار میورزند که کشور دیگر برای زمان گرفتن بازی میکند در حالی که بهطور مخفی اهداف اقرار نشدۀ اصلی خود را دنبال میکند».
در پایان همین یادداشت او پیشبینی کرد که شاید این روزها و بعد از بیرون رفتن ترامپ از توافق مورد اجماع اهل سیاست و نخبگان است. آنجا که مینویسد: «در صورت نرسیدن به توافق در یک سال پیش رو تنها دو سناریوی جایگزین وجود دارد. سناریوی ناخوشایند این است که در هر دو کشور کنترل سیاسی به دست اشخاصی میافتد که اهداف خودشان را تا حد ممکن با ستیزه جوئی دنبال خواهند کرد و کشور دیگر را به نوعی رفتار نظامی تهدید میکنند. هنگامی که در چنین مسیری قرار بگیریم، برای کسی یا گروهی، خواسته و ناخواسته، چندان مشکل نیست که تعارض را به جریان بیندازد. در این صورت، سومین جنگ عمدۀ خاورمیانه قرن بیست و یکم آغاز میشود و احتمالاً خسارتبارترین نتایج را برای دو کشور به بار میآورد. علاوه بر آن، این جنگ بدون شک در سراسر منطقه گسترش مییابد».
مهمترین اثر والرشتاین که نام او را در جامعهشناسی تاریخی پرآوازه ساخت، پژوهش گستردهای با عنوان «نظام نوین جهانی» است که در چهار جلد منتشر شد و به نظر میرسد او در حال تکمیل جلد پنجمی هم بود. تالیفی که در سال ۱۹۷۵ جایزه معتبر انجمن جامعهشناسی آمریکا به نام«جایزه سوروکین» را نصیب او کرد. از این اثر بهعنوان یکی از آثار تأثیرگذار در علوم اجتماعی معاصر یاد شده است که برآمدن و توسعه جهان مدرن را از قرن ۱۶ تا ۲۰ به خوبی تحلیل و تفسیر کرده است.
او نگاهی انتقادی به جریان لیبرالیسم داشت و رویکرد کلنگرانه تاریخی او به جامعهشناسی را باید از مزایای دیدگاههای او بهشمار آورد که در برابر رویکرد خُرد و جزیینگر جریان جامعه شناسی امروز هوادارن خاص خود را داشت. نظریات اصلی او در دو مفهوم «مرکز - پیرامون» و «نظام جهان» خلاصه شده بود.
والرشتاین، در کنار کار تالیفی و نظریهپردازی و یادداشتنگاری، به معنی دقیق کلمه یک کنشگر و فعال مدنی نیز بود. ریاست انجمن بینالمللی جامعهشناسی در سالهای۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸، ریاست مرکز فرناند برادل برای مطالعات اقتصادها، نظامهای تاریخی و تمدنها تا سال ۲۰۰۵، و رئیس کمیسیون گولبنکیان برای بازسازی علوم اجتماعی در دهه ۱۹۹۰ از جمله فعالیتهای صنفی و اجتماعی او به شمار میآمد.
مرگ او قطعا بار دیگر دیدگاهها و نظریاتش را، به خصوص در ایران، به عرصه عمومی خواهد آورد.