همیشه فکر میکردم تدفین در مقابل سوزاندن است: دو انتخاب برای وصیتم؛ تصمیمی روشن که با محدود بودن گزینهها آسانتر اتخاذ میشود. چیزی نگذشت که فهمیدم اشتباه میکنم.
چند سال پس از مرگ سوزناک پدر و مادرم (که هر دو به فاصله دو سال در تصادف دوچرخه با رانندگان نوجوان کشته شدند) با وکیلی ملاقات کردم تا وصیتم را رسمی کنم. از تجربه بدی که داشتم، آموخته بودم که مرگ هر لحظه ممکن است از راه برسد و سوزانده شدن (جسد) را به عنوان روشی برای حل ماجرا انتخاب کردم. زیاد در مورد این تصمیم فکر نکردم، چون به نظرم آسانترین راه بود.
فقط یک نکته کوچک وجود داشت: من با پدری بزرگ شده بودم که تمایلش به تدفین سبز یا طبیعی را، به شکلی مطلوب، تبلیغ میکرد، هر چند که ما آن موقع شرایطش را نمیدانستیم. او میخواست به جای ریختن مواد شیمیایی سمی برای حفاظت جسد یا سوختهای فسیلی برای سوزاندن، با مرگش زمین را تغذیه کند. دو سال بعد از کشته شدن مادرم، وقتی در قبرستان محلهمان پدرم را دفن میکردیم، بچهها روی تابوت چوب کاج دستسازش با بیل خاک میریختند و «ضربه»اش مثل دعایی از ته دل بر سینه من فرود میآمد.
به عنوان یک مادر، استاد آموزش محیط زیست و فردی با ایمان، شروع کردم به یادگیری در مورد گزینههای قابل تحملتر از آنچه در خانهام در غرب کارولینای شمالی، برای جسدم تصور کرده بودم. به این ترتیب مسایل زندگی، مرگ و زمین را در دستان خودم گرفتم و به سفری یک ساله رفتم تا وصایای نهاییام را با توجه به محیظ زیست و جامعه در ذهنم بازنویسی کنم.
«نقشه مرگ» من، (اسمی که دختران ۲۲ ساله و ۱۵ سالهام روی آن گذاشته بودند) مربوط میشد به تصمیماتی درباره جسدم و محیط زیست که فقط خودم باید آن را میگرفتم. پانزده سال قبل از آن، سوختن در آتش را برای راحتیاش (راحت مثل دارو خوردن) و خرجش (که در توان بود) انتخاب کرده بودم. از آن جایی که مادری مجرد بودم، میدانستم که هزینه عامل مهمی در تصمیمگیریام است. اما سوزاندن یک جسد حدود ۲۵۰ پوند (تقریبا ۱۱۳ کیلوگرم) دی اکسید کربن تولید میکند که معادل است با طی کردن مسافتی تقریبا ۸۰۰ کیلومتری با اتومبیل.
سوزاندن گزینهای بهتر از تدفین سنتی با تاق بتنی و مومیایی کردن برای محیط زیست است، اما در نهایت عمل «سبز» به شمار نمیآید.
طی تحقیقاتم داوطلبانه در گورستانی حفاظت شده کار کردم، در مراسمهای خاکسپاری خانگی شرکت کردم، به بازدید یک پروردگاه جسد رفتم، در مورد کود انسانی تحقیق کردم، و مواردی نظیر آن. همچنین در طول یک سال با دخترانم در مورد تدارکات مرگ حرف زدم، و اینها درسهایی است که آموختم:
گزینههای دیگری غیر از سوزاندن و تدفین سنتی وجود دارند.
تدفین سنتی معمولا با تاق و اغلب با گونهای مومیایی کردن همراه است که در هیچ ایالتی ضروری نیست. قراردادهای خیلی از گورستانهای محلی در واقع اجازه تدفین بدون تاق را میدهند. من برای خودم تدفین طبیعی در گورستان محوطه کالج محل تدریسم را انتخاب کردم. سوزاندن در آتش آسان و مقرون به صرفه است، اما تنها گزینه برای این مقصود نیست.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
مدیران کفن و دفنی که با آنها صحبت کردم، آکوماسیون (هیدرولیز قلیایی) را به عنوان نوع قابل تحملتر سوزاندن به من معرفی کردند. آکوماسیون از آب، قلیاب و فشار استفاده میکند و به این دلیل اثر کمتری روی محیط زیست میگذارد. هر ساله در ایالتهای بیشتری در دسترس قرار میگیرد و قیمتش با سوزاندن یکی است.
زمینهای تدفین حفاظتشده و «گورستانهای طبیعی» در سراسر کشور وجود دارند.
گورستانهای حفاظت شده با شریک شدن با شرکتهای محلی حفظ اراضی از طریق ارتفاق حفاظتی، از زمین حمایت میکنند. در کارولینای شمالی، منطقه حفاظت شده کارولینا مموریال با کانزروینگ کارولینا که شرکتی غیر انتفاعی است و بر حفاظت قانونی زمین نظارت میکند، شریک هستند. در ایالات متحده ۱۶ زمین خاکسپاری حفاظت شده وجود دارد، اما بیشتر زمینها به تدفین طبیعی تعلق دارند که اجازه دفن بدون تاق یا مومیایی را میدهند، ولی از زمین حفاظت قانونی نمیکنند. تارنمای شورای تدفین سبز را برای دیدن این مکانها مشاهده کنید.
کود انسانی در ایالتهای واشنگتن، اورگان و کولورادو قانونی، و در ایالتهای دیگر مورد بررسی است. شرکتی به نام ریکامپوز خارج از سیاتل ده سال روی تحقیقات و توسعه این فرآیند کار کرده است. میتوانید مبلغی بپردازید تا جسدتان را کود کنند و دوستان و خانوادهتان آن خاک را به خانه ببرند یا به گروه حفاظت محلی اهدا کنند.
میتوانید جسدتان را به «پروردگاه جسد» اهدا کنید.
اهدا به دانشکدههای پزشکی معمولا نیازمند مومیایی است تا جسد حفظ شود. اما هفت پروردگاه جسد در کشور وجود دارد که در آنها تحقیقات روی تجزیه جسد صورت میگیرد. من با دانشجویان و محققان در مرکز برنامه مردمشناسی پزشکی قانونی در دانشگاه کارولینای غربی مصاحبه کردم و در آنجا همچنین شاهد اهدای جسد بودم. تنها هزینهای که وجود دارد، مربوط به نقل و انتقال فردِ درگذشته به مرکز است. تحقیق در این دانشگاه منطقهای مربوط میشود به کودسازی انسان به عنوان فرآیند علمی موفق.
خانههای تدفین محلی اغلب دارای گزینههای سبز هستند.
لازم نیست در برنامههای مربوط به آخر عمر، خودتان را درگیر شرکتهای خاکسپاری یا خانههای تدفین محلی کنید، اما این شرکتها هم از هر دو گزینه مقرون به صرفه و تحملپذیر استقبال میکنند. یکی از مدیران امور کفن و دفن به من گفت: «اگر خانوادهای تابوت چوب کاج بخواهد، میتوانم یکی برایش پیدا کنم. اما مردم اغلب نمیخواهند.»
در طول تحقیقم با همراهان فرد درگذشته که در مورد اجرای تصمیمات قبل و بعد از مرگ بسیار دقیق بودند، مصاحبه کردم. علاوه بر آن، اگر خانواده و دوستان بخواهند جسد را پیش از کود شدن در خانه نگه دارند، شرکتهایی مثل مرکز «اِند آو لایف ترنزیشن» در اَشویل در کارولینای شمالی میتوانند در طول مراسم خاکسپاری خانگی کمکرسانی کنند.
فقط ۱۰۰ شرکت در ۷۱ درصد انتقال گازهای گلخانهای دخیل هستند.
چنین آماری باعث میشود احساس کنم ظرفیت ایجاد کوچکترین تغییری ندارم. اما به نصیحت دکتر کاترین هیهو گوش میدهم که میگوید اولین چیزی که میتوانیم برای مقابله با ضرورتهای زیستمحیطی انجام دهیم، این است که در موردش حرف بزنیم. تحقیقات من روشن کرد که ما در مورد محیط زیست، یا مرگ، به اندازه کافی حرف نمیزنیم، اما توانایی آن را داریم در مورد هر دو موضوعی متقاطع گفتوگو کنیم.
به طور حتم وصایای یک شخص زنده یا مرده در کوههای آپالاش بر بحران تغییرات اقلیمی تاثیر مهمی نخواهد گذاشت، اما تصمیمگیری در مورد جسد خودم بعد از مرگ مرا عمیقتر به دخترانم و آنهایی در جامعه پیوند میدهد که بیوقفه مشغول ترمیم روابط ما با این خاک هستند. من بخشی از چیزی بزرگتر از زندگی و مرگم هستم و دارم این دانش مجسم را به گور میبرم.
ملوری مکداف نویسنده چهار کتاب است، از جمله «آخرین و بهترین عملکرد ما: برنامهریزی برای پایان زندگیمان به منظور حمایت از افراد و مکانهایی که دوستشان داریم». او در کالج ورن ویلسون در اشویل نیویورک سیتی تدریس میکند.
© The Independent