خروج ایالاتمتحده از خاورمیانه موجب تحقق یکی از اهداف کلیدی نیروهای رادیکال، تروریست و حامیان آنها شده است. القاعده، داعش و دیگر گروههای تروریستی مدتهاست که خواهان خروج بهگفته آنان «کافران» از شبهجزیره عربستان هستند. ایران و گروههای شبهنظامیاش در سرتاسر منطقه نیز تلاش کردهاند تا بههمین هدف دست یابند. هدف بهاصطلاح «محور مقاومت» اخراج آمریکاییها و غربیها از منطقه است.
خروج آمریکا از افغانستان و بهقدرت رسیدن مجدد طالبان، موجب تقویت حضور گروههای تروریستی در این کشور خواهد شد و عملیات آنها محدود بهمنطقه نخواهد بود. این گروهها احتمالا به منافع آمریکا در داخل و خارج از کشور حمله خواهند کرد. چنین پیامدی میتواند باعث شود تا واشینگتن – احتمالا تحت یک حکومت جمهوریخواه در آینده – در محاسبات خود بازبینی کند. اما نمیتوان چنین پنداشت که ایالاتمتحده قادر خواهد بود تا بهسهولت سلطه خود بر این منطقه را احیا کند. دسترسی مجدد این کشور به بندرها، پایگاهها و فرودگاههای متروکی که از سوی نیروهای آمریکایی بهجا مانده است و همچنین بازسازی اعتماد در میان شرکای منطقهای در خصوص نقش و رهبری این کشور، کاری بسیار دشوار است.
درعینحال، ناوبری دریایی و مسیر حرکت سوخت به بازارهای جهانی، تحت تاثیر ناامنیهای منطقهای خواهد بود و این امر با افزایش قیمت نفت، بهطور مستقیم به ایالاتمتحده صدمه خواهد زد، هرچند که این کشور از منابع نفتی برخوردار است. در حال حاضر نیز شاهد آن هستیم که دولت بایدن از افزایش قیمت سوخت ناخشنود است، آنهم در زمانی که ایالاتمتحده هنوز تا حدودی حضور خود در منطقه را حفظ کرده است. پس اگر ایالاتمتحده بهطور کامل از منطقه خارج شود، با چه موقعیتی روبرو خواهیم بود؟
شاید واشنگتن بر قدرتهای منطقهای بهویژه اسرائیل، ترکیه و مصر تکیه بیشتری کند. اخیرا - و با اهدافی خاص - ایالاتمتحده به قطر و امارات متحده عربی تکیه کرده است. افزون بر این، با توجه به موقعیت ویژه عربستان در جهان اسلام و نقش حیاتی آن در تامین نفت، روابط عربستان سعودی و ایالاتمتحده نیز همچنان حائز اهمیت باقی خواهد ماند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در واقع، با توجه به همه نکاتی که در بالا ذکر شد، بهدشواری میتوان میزان تاثیر خروج واشنگتن از منطقه را سنجید. این احتمال وجود دارد که خروج آمریکا منجر به خلاء قدرت شود و این امر موجب تشویق سایر قدرتهای جهانی از قبیل چین و روسیه شود تا این خلاء را با قدرت و نفوذ خود پر کنند و یا قدرتهای منطقهای مداخله کرده و بکوشند تا اعمالنفوذ کنند.
با توجه به جلسه هجدهم «شورای دفاع مشترک» کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس که در روز دوشنبه برگزار شد، کشورهای حوزه خلیج فارس باید با ترسیم یک استراتژی جامع و منسجم، بخش بزرگی از خلاء باقیمانده پس از خروج ایالاتمتحده از منطقه را پر کنند. این استراتژی باید بر چند پایه استوار باشد، از جمله: اتحاد بخشیدن به تلاشهای درون کشورهای حوزه خلیج فارس؛ ایجاد همکاریهای سیاسی، اقتصادی، استراتژیک و نظامی برای رویارویی با چالشها و تهدیدها؛ اتکاء به خود؛ تقویت مشارکت استراتژیک بین کشورهای این حوزه و اعضای اتحادیه اروپا و دیگر مناطق؛ رفع – و کنار گذاشتن – اختلاف بین عربها و مبارزه با تروریسم و افراطگرایی.
علاوه بر جبهه شورای همکاری خلیج فارس، امکان ایجاد ائتلاف جدید و گستردهتری نیز وجود دارد که شامل کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، مصر و ترکیه خواهد بود، بهویژه اکنون که آنکارا نشانههایی مبنی بر کاهش میزان حمایت از اخوانالمسلمین از خود بروز داده است. هرچند که نشانههای درستی چنین برداشتی وجود دارد، اما هنوز برای قضاوت در خصوص نتیجه آن زود است.
درعینحال، پاکستان درباره پیوستن به چنین ائتلافهایی از خود تردید نشان میدهد. اسلامآباد اغلب بهطور غیرمستقیم از روابط فزاینده بین کشورهای حوزه خلیج فارس و هندوستان ابراز ناخشنودی کرده است؛ اما در خصوص مسئله کشمیر، کشورهای منطقه در کنار پاکستان ایستادهاند.
عربستان سعودی همچنان به حمایت مالی خود از پاکستان ادامه میدهد. در نتیجه، اسلامآباد در ریاض دوستی یافته است که هنگام مواجهه با سختیها میتواند به آن رو آورد. عربستان سعودی همچنین میزبان بزرگترین جامعه پاکستانیها در منطقه خلیج فارس است که نقش چشمگیری در اقتصاد پاکستان ایفا میکند و پول فرستادهشده از عربستان سعودی، حدود ۴۰ درصد از کل پولهای ارسالی به پاکستان را تشکیل میدهد. بنابراین، این امکان وجود دارد که اسلامآباد این لطف را جبران کرده و به این ائتلاف منطقهای نوظهور بپیوندد.
در کنار این ائتلاف، کشورهای اروپایی مانند آلمان، فرانسه و بریتانیا نیز ممکن است برای پر کردن خلاء ناشی از خروج ایالاتمتحده پا پیش بگذارند؛ بهویژه از آنجا که اکثر این کشورها از روابط تاریخی چشمگیری با این منطقه برخوردارند. علاوه بر این، در کشورهای تشکیلدهنده این ائتلاف، فرصتهای اقتصادی و سرمایهگذاری هنگفتی وجود خواهد داشت که میتواند به کاهش نیاز کشورهای اروپایی به بازار ایران منجر شود.
در خاتمه باید گفت مدتهاست که منطقه خاورمیانه نقش حیاتی در تغییرات و پویایی جغرافیای سیاسی جهان ایفا کرده است و همه امکانات و منابع را در اختیار دارد تا در آینده نقشی تاثیرگذار در همه سطوح بازی کند.
اما اگر حمله واشنگتن به عراق و افغانستان، حمایت این کشور از بهاصطلاح بهار عربی، امضای توافق هستهای بد فرجام با ایران و تاثیر آن در تغییر موازنه قدرت در این منطقه و قدرت بخشیدن مستقیم یا غیرمستقیم به بازیگران غیردولتی را در نظر بگیریم؛ آنگاه ایالاتمتحده پیش از خروج کامل از منطقه، باید مشکلاتی را که خود به وجود آورده است، حل کند.