لحظه تصمیم‌گیری نهایی درباره پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی فرا رسیده است

ترامپ می‌گوید: از همه گزینه‌ها و ابزارهای ممکن برای جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هسته‌ای استفاده خواهد کرد

دود و آتش ناشی از حملات آمریکا به مواضع شبه‌نظامیان حوثی در یمن‌ــ عکس از اطلاعات آنلاین

به گفته سیاستمداران و کارشناسان امور منطقه، حملات اخیر آمریکا به مواضع حوثی‌ها در یمن ممکن است آخرین پیام‌ دولت دونالد ترامپ به جمهوری اسلامی پیش از فرا رسیدن لحظه سرنوشت‌ساز تصمیم‌گیری درباره پرونده هسته‌ای این کشور باشد. آن‌ها معتقدند منطقه ممکن است در آستانه لغزیدن به سمت یک بحران بزرگ باشد، مگر اینکه رهبر جمهوری اسلامی بی‌درنگ تصمیمی دشوار و دردناک اتخاذ کند تا بساط برنامه هسته‌ای را برچیند و از احیای فعالیت بازوهای نظامی تهران در منطقه، به‌ویژه پس از ضربات اخیر به شبه‌نظامیان حوثی‌ در یمن چشم‌پوشی کند.

پیام ترامپ به رهبران جمهوری اسلامی مرا به یاد آنچه در سال‌های نخست قرن حاضر میان آمریکا و لیبی رخ داد، انداخت. معمر قذافی، رهبر لیبی، که به دنبال بهبود روابط واشینگتن و طرابلس بود، از وزیر خارجه خود، عبدالرحمن شلقم، خواست عبدالعزیز بوتفلیقه، رئیس‌جمهوری الجزایر، را برای میانجی‌گری میان او و جورج بوش پسر متقاعد کند. بوتفلیقه پذیرفت و موضوع را مطرح کرد. به شلقم اطلاع داده شد که بوش می‌گوید: «یا بساط سلاح‌های کشتار جمعی را برچینید یا او (بوش) خود آن‌ها را نابود خواهد کرد و همه‌چیز را بدون مذاکره از بین خواهد برد.» شلقم این پیام را به قذافی منتقل کرد، اما قذافی در پاسخ به او گفت: «تو ترسو و بزدلی!»

قذافی تغییر معادلات را آغاز کرد اما در نهایت، نجات نظامش را به رویارویی با آمریکا ترجیح داد. چنین شد که سیف‌الاسلام قذافی با سازمان اطلاعات بریتانیا تماس گرفت و پیامی صوتی گذاشت: «من سیف‌الاسلام، فرزند معمر قذافی‌ام و می‌خواهم درباره سلاح‌های کشتار جمعی با شما صحبت کنم.» وقتی برای او جلسه‌ای ترتیب داده شد، گفت که در ازای دست کشیدن از سلاح‌های کشتار جمعی، خواستار بهبود روابط با غرب است. سپس، لیبی سانتریفیوژهایش را جمع کرد و برخی را به آمریکایی‌ها تحویل داد؛ افزون بر اینکه روابطش را با سازمان‌ها و گروه‌هایی که بازوهای آن محسوب می‌شدند هم قطع کرد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

البته جمهوری اسلامی ایران از نظر نظام حکومتی و فرایند تصمیم‌گیری، هیچ شباهتی به لیبی ندارد. این کشور یک قدرت منطقه‌ای بزرگ با توانمندی‌های انسانی، نظامی و اقتصادی است، اما با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، به لحظه حقیقت نزدیک‌تر شده است. ایران دهه‌ها از درگیری مستقیم با آمریکا اجتناب کرد و به جای آن، کوشید از طریق گروه‌های نیابتی خود نفوذ آمریکا را در منطقه تضعیف کند. اما اگر این کشور در وضعیتی مشابه لیبی قرار گیرد، یعنی انتخاب میان حفظ رژیم جمهوری اسلامی یا ورود به رویارویی با نتایج تقریبا مشخص، چه خواهد کرد؟

برخی سیاستمداران و تحلیلگران معتقدند جمهوری اسلامی اکنون با سخت‌ترین شرایط از زمان پیروزی انقلاب خمینی، یا دست‌کم از زمان پایان جنگ طولانی با صدام حسین، روبرو است؛ به‌ویژه اینکه ترامپ از لحظه بازگشت به کاخ سفید هر روز درباره مسائل مختلف جهان، تصمیم‌های تازه‌ای اتخاذ می‌کند. او با توییت‌ها و جملات کوتاهش جهان را اداره می‌کند و قواعد مربوط به جنگ تجاری، تعرفه‌ها و تحریم‌ها را که در گذشته تغییرناپذیر تصور می‌شدند، تغییر می‌دهد و تهدید می‌کند نقشه‌ها و توازن قدرت در جهان را تغییر خواهد داد.

از سوی دیگر، ناظران به تحولات دردناکی اشاره می‌کنند که جمهوری اسلامی نمی‌تواند آن‌ها را نادیده بگیرد. حماس عملیات «طوفان الاقصی» را آغاز کرد و مردم غزه قربانی بسیاری دادند، اما اکنون نه‌تنها نوار غزه ویران شده است، بلکه موضوع خلع سلاح حماس هم روی میز قرار دارد. حتی به فرض اینکه در حال حاضر مسئله خلع سلاح حماس غیرممکن به نظر برسد، جامعه جهانی تنها در صورتی در بازسازی غزه سهیم خواهد شد که حماس تا سال‌ها از درگیری نظامی با اسرائیل کنار گذاشته شود. مشخص است که پس از پایان بحران گروگان‌ها و تبادل زندانیان، حماس به نقشی محدودتر در نوار غزه رضایت داده است.

به گفته کارشناسان، جمهوری اسلامی به‌رغم ادامه حمایت از حماس، نتوانست این گروه را از فروپاشی نجات دهد. سازمان حزب‌الله هم که به بهانه حمایت از غزه جنگی را از جنوب لبنان علیه اسرائيل آغاز کرد، نتوانست مسیر جنگ در نوار غزه را تغییر دهد. علاوه بر آن، حزب‌الله با از دست دادن دبیرکلش، حسن نصرالله، چنان شکست بزرگی متحمل شد که اکنون مسئله خلع سلاح آن نه‌تنها یک مطالبه بین‌المللی و منطقه‌ای است، بلکه اغلب شهروندان لبنان هم آن را ضرورتی اساسی برای آینده کشورشان می‌دانند.

جمهوری اسلامی نه موفق شد حضورش در سوریه را تداوم دهد و نه توانست از فروپاشی رژیم متحدش، بشار اسد، جلوگیری کند. حتی روسیه هم به مداخله‌ در تحولات سوریه علاقه‌ای نشان نداد. ناتوانی جمهوری اسلامی در ادامه تبادل حملات مستقیم به اسرائیل و آشکار شدن برتری نظامی و فناوری ارتش اسرائیل در جنگ غزه و لبنان، که به اسرائیل اجازه داد حریم هوایی کشورهای دور و نزدیک را نقض کند، تحول دیگری است که ابعاد شکست رژیم ایران را آشکار می‌کند. علاوه بر آن، ترامپ که در گذشته دستور قتل قاسم سلیمانی را صادر کرد، متعهد شده است که از همه گزینه‌ها و ابزارهای ممکن برای جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هسته‌ای استفاده خواهد کرد.

در همین راستا، ترامپ تاکید کرد که موازنه جدیدی در خاورمیانه شکل گرفته است و جمهوری اسلامی دیگر نمی‌تواند مسیر رویدادها را در سوریه، لبنان یا غزه تغییر دهد. او همچنین به کاهش نفوذ جمهوری اسلامی در سوریه و افزایش نفوذ ترکیه در این کشور اشاره کرد که شرایط را برای تهران دشوارتر کرده است.

ترامپ بار دیگر سیاست «فشار حداکثری» را علیه ایران احیا کرد و نتیجه جنگ‌های منطقه‌ای نیز به نفع سیاست‌های او رقم خورده است. حملات اخیر آمریکا به مواضع حوثی‌ها در یمن به منزله پیامی به جمهوری اسلامی است تا از تحولات دردناک اخیر منطقه واقع‌گرایانه نتیجه‌گیری کند.

زمانی قاسم سلیمانی با نفوذ در لبنان، سوریه، عراق و یمن و ایجاد گروه‌های شبه‌نظامی در کشورهای یادشده، برای رژیم جمهوری اسلامی خط دفاعی منطقه‌ای ترسیم کرد، اما جدا شدن حلقه سوریه از «محور مقاومت» راه او را بست و به فروریختن آن دیوار دفاعی منجر شد.

در واقع، رویدادها در منطقه شتاب گرفته‌اند: موازنه‌های جدید، نقش‌های تازه و بازیگران مختلف و آمریکا به رهبری ترامپ در منطقه نقشی تعیین‌کننده ایفا می‌کند، روسیه نیز به دنبال تامین منافعش در اوکراین است. اکنون در گیرودار این تحولات، رهبر جمهوری اسلامی برای دریافت گواهی حسن‌نیت در پرونده هسته‌ای، پرهیز از تلاش برای احیای«محور مقاومت» و تحریک گروه‌های شبه‌نظامی نیابتی در منطقه، باید تصمیمی دشوار بگیرد؛ به‌ویژه اینکه لحظه تصمیم‌گیری نهایی درباره پرونده هسته‌ای ایران با شتابی فزاینده در حال فرا رسیدن است.

برگرفته از روزنامه الشرق‌الاوسط

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه