نشریه بریتانیایی اسپکتیتور در یادداشتی تحلیلی، با نگاهی به برخی نکات پشت صحنه مذاکرات هستهای با ایران، رویکرد ایالات متحده آمریکا در روند گفتوگوها را «بهشدت ناکارآمد» و «فاجعهبار» ارزیابی میکند و به نتیجه نرسیدن این مذاکرات را یکی از شکستهای بزرگ سال ۲۰۲۱ غرب در حوزه سیاست خارجی میداند.
جیک والیس سایمونز، خبرنگار اسپکتیتور و سردبیر هفتهنامه جوییش کرونیکل، مینویسد که پس از گفتوگو با دیپلماتهایی از طرفهای مختلف مذاکره در هفتههای اخیر، تقریبا نمیتواند نتیجهای غیر از این بگیرد که «روند مذاکرات بهطرز تاسفباری ناکارآمد بوده است».
در یادداشت اسپکتیتور آمده است که این مذاکرات نهتنها با شکستی چشمگیر در گرفتن هرگونه امتیاز از تهران همراه شده و حتی بازدارندگی واقعی از پیشروی ایران به سوی ساختن بمب هستهای نیز همچنان دستنیافتنی باقی مانده است، بلکه مذاکرهکنندگان غربی طی مذاکرات در «نزاعهای داخلی، دستورکارهای رقابتی و تنش» گرفتار شدهاند (مثل تودههای گردوغباری که در کتابهای کمیک «ماجراهای آستریکس» قهرمانان داستان را هنگام دعوا در بر میگرفت). نویسنده معتقد است که البته همه اینها نعمتی برای ایرانیها محسوب میشود. آنها سال ۲۰۲۲ را از «جایگاهی آمرانه» آغاز کردهاند.
براساس این گزارش، «در حقیقت این پروژه از ابتدا محکوم به شکست بود.» جو بایدن، رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا، حتی پیش از انتخاب شدن به ریاست جمهوری، استیصال و ناگزیری خود را برای بازگشت به توافق برجام اعلام کرده و در یادداشتی برای سیانان نوشته بود: «خبر خوب این است که راه بهتری وجود دارد… دولت بایدن تنظیم درست سیاست در قبال ایران را در اولویت قرار خواهد داد.»
به نوشته سایمونز، رئیس جمهوری آمریکا مستقیم نگفته بود که برای رسیدن به توافق «هر کاری که از دستش برآید، انجام خواهد داد»، اما ایرانیها و همچنین اعضای ارشد دولت بایدن در «خواندن بین سطرها» مهارت دارند.
این گزارش از قول منابع دیپلماتیک، رابرت مالی، نماینده ویژه ایالات متحده در امور ایران را که سرپرست هئیت مذاکرهکننده آمریکایی در وین است، «صلحطلبترین مقامی که تا کنون دیدهاند» توصیف کرده است. به گفته یکی از این مقامهای دیپلماتیک، رئیس پیشین گروه بینالمللی بحران- اندیشکدهای آمریکایی که در راه حلوفصل مناقشات فعالیت میکند و تجسم دکترین نرمش است- در واقع آنقدر به عقب خم شده است که اکنون از بین پاهایش با تهران صحبت میکند.
نویسنده معتقد است که مذاکرات از ابتدا با یک قدم چشمگیر آمریکاییها آغاز شد و مذاکرهکنندگان ایالات متحده درست پس از سوت آغاز مذاکرات، «چنان پیشنهاد سخاوتمندانهای را روی میز گذاشتند که شریکان بریتانیایی و بینالمللی آنها را متحیر کرد و ایرانیها برای باور کردن آن، مجبور شدند چشمان خود را بمالند.» به نوشته او، از نظر آمریکاییها، پیشنهاد جدیدی مطرح شده بود که بدون بحث باید یا پذیرفته یا رد میشد، اما تهران چنان برخوردی با آن نکرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بنا بر این یادداشت، «ایرانیها بعد از حیرت اولیه، به میز مذاکره بازگشتند» و با این باور که این فقط پیشنهاد اولیه ایالات متحده بود، خواستار امتیازهای بیشتری شدند؛ آمریکاییها همچنان اصرار داشتند که فرصت پذیرش این پیشنهاد برای احیای برجام، فقط همین یک بار در اختیار ایران گذاشته میشود. اما در جا انداختن مسئله برای ایرانیها که میتوانست با ترک میز مذاکره یا ارائه پیامدهای تنبیهی انجام شود، بهشدت شکست خوردند. در نتیجه، طرف ایرانی باز هم به مطالبات خود ادامه داد. نویسنده میافزاید که با از بین رفتن هرگونه احساس واقعی فشار و خطر در مذاکرات برای ایرانیها، این مسئله منجر به چیزی شد که فقط با اصطلاح عبری «بالاگان» (بهمعنای نوعی آشفتگی و درهمریختگی شدید) قابل توصیف است.
به نوشته سایمونز، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی بایدن، در میان مسئولان آمریکایی در روند این مذاکرات «صدای معقولتری» است، اما رابرت مالی او را مدام به حاشیه رانده و توانسته است هنگام گزارش دادن به آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، تفسیر خود از مذاکرات را ارائه کند. در نتیجه، «ابعاد واقعی این افتضاح از کاخ سفید پنهان مانده است» و به هر حال، رئیس جمهوری نیز به مسائل داخلی مشغول بوده است.
بر اساس این یادداشت، ایرانیها با به تعویق انداختن مذاکرات برای چند ماه، و در عین حال غنیسازی اورانیوم در سطوح بالاتر از گذشته، به تقویت موقعیت خود ادامه دادند. این موضوع روحیه دیپلماتهای غربی حاضر در مذاکره را متزلزل کرد. نویسنده اشاره میکند که رابرت مالی و معاونش درمورد رویکرد آرام و محتاطانه در مذاکرات دچار اختلاف شدند، که سروصدای زیادی بر پا کرد و پیش از کریسمس، آن دو حتی با یکدیگر صحبت نمیکردند.
بر اساس یادداشت مزبور، سیاست بریتانیا در قبال مذاکره با ایران «منسجمتر» و با وجود برخی اختلافها، موضع لندن «محکمتر» است. در حال حاضر، بریتانیا بیشتر از آمریکا در این موضوع با اسرائیل هماهنگی نشان میدهد. به همین دلیل، اورشلیم تلاشهای ویژهای برای همراه کردن لندن در «نجات آمریکا از دست خودش» آغاز کرده است (از آن جمله میتوان به سفرهای اخیر مقامهای اسرائیلی به لندن اشاره کرد).
اما به نوشته سایمونز، وزارت امور خارجه بریتانیا همزمان درگیر دو مذاکره با ایران است: مذاکرات هستهای در وین و مذاکرات جداگانه درباره شهروندان بریتانیایی زندانی در ایران، که در رفتوآمدهای مکرر دیپلماتهای آن کشور به تهران با دشواریهای بسیاری پیگیری میشود و تا حد زیادی از توجه رسانهها دور مانده است.
براساس یادداشت مذکور، هویت سه شهروند دوتابعیتی بریتانیایی-ایرانی که به اتهام جاسوسی در ایران زندانی شدهاند، از جمله نازنین زاغری-رتکلیف، علنی مطرح شده است، اما وزارت خارجه بریتانیا در مذاکرات خود، پرونده سه نفر دیگر را نیز پیگیری میکند که هویت آنها بنا به خواست خانوادههایشان افشا نشده است.
نویسنده میافزاید: «بدتر از آن، تعداد نامعلوم دیگری از شهروندان دوتابعیتی بریتانیایی وجود دارند که [در ایران] بازداشت شدهاند و خانوادههایشان حتی از اطلاعرسانی به لندن خودداری کردهاند.»
سایمونز در این یادداشت سال ۲۰۲۲ را «سال ایران» میخواند و مینویسد: «آیتاللهها پیشتر با چرخش اقتصادی به سمت چین و روسیه، تاثیر تحریمهای غرب را کاهش دادهاند، و اکنون کشورهای خلیج فارس را یکبهیک هدف قرار میدهند. امارات متحده عربی، با وجود اتحاد با اسرائیل، در حال حاضر دومین مشتری بزرگ نفت ایران است. فقط سعودیها همچنان در برابر نفوذ ایران کاملا محکم ایستادهاند.»
براساس این یادداشت، مقامهای اسرائیلی در حال رایزنی جدی با آمریکا هستند تا برای تقویت موضع غرب در مذاکرات، گزینه نظامی معتبری نیز روی میز بگذارند.
نویسنده یادداشت نشریه اسپکتیتور موفقیت حمله نظامی به ایران را فقط در دو صورت ممکن ارزیابی میکند: حمله زمینی گسترده مانند آنچه در عراق اتفاق افتاد، یا از راه بزرگترین عملیات هوایی از زمان جنگ جهانی دوم تا کنون. به نوشته او، پیامدهای جنگ به کنار، فقط ایالات متحده میتواند از عهده پیش بردن هر یک از این دو نوع حمله برآید، ولی در حال حاضر احتمال چندانی برای اجرای چنین تصمیمی در آمریکا وجود ندارد.
سایمونز یادداشت خود را با پاسخ به این پرسش پایان میدهد که: «آیا روزنه امیدی وجود دارد؟»
این روزنامهنگار در پاسخ مینویسد: «بهطور سنتی، آمریکاییها تمایل دارند به مذاکرهکنندگان و فرستادگان خود اجازه دهند تا قبل از رسیدن به نقطه سقوط، کار خود را پیش ببرند، و سپس آنها را جایگزین کنند. در محافل دیپلماتیک، احساس آشکاری مبنی بر این وجود دارد که فرصت آقای مالی رو به پایان است. اگر او زود برکنار شود، مذاکرات بهطور موقت مختل میشود و تاخیر ناشی از آن به نفع ایران خواهد بود. اما این تخریب خلاقانه ممکن است به این منتهی شود که شخصیت جدیتری رهبری هیئت آمریکایی را برعهده گیرد.» او درنهایت میافزاید: «این بهترین چیزی است که در حال حاضر میتوانیم به آن امید داشته باشیم.»